چرا حضرت زهرا با ابوبکر بیعت نکرد

بخش نهم: نگاهی به موارد دیگر

چند نکته مهم

در پایان این مجموعه یادآوری اجمالی چند نکته ضروری به نظر می رسد.
نکته اول: فاطمه (سلام الله علیها) هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و در حالی که بر ابوبکر خشمگین بود از دنیا رفت. [1]
این نکته در کتب صحاحه آمده است. و کتابهای عمومی دیگر موجود است و از عایشه گفته ایم.
چند سوال:
– به نظر شما فاطمه سلام الله علیها آیا بدون اعتراف و بیعت با امام زمانش از دنیا رفت؟
– آیا می توان پذیرفت که فاطمه – که علمای اهل سنت آن را برتر از ابوبکر و عمر می دانند – بر اثر جاهلیت از دنیا رفته است؟
– کسی که شکنجه او حرام و موجب کفر شود، آیا بدون بیعت با امام زمانش از دنیا رفته است؟
کی میتونه همچین چیزی بگه؟
پس اگر نه امام زمانش کیست؟
نکته دوم: علی (علیه السلام) ابوبکر را از وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) خبر نداده است. از این رو، نه ابوبکر و نه هیچ کس دیگری از این قبیله در نماز بر جنازه فاطمه (سلام الله علیها) شرکت نکردند که یکی از وظایف خلیفه است و هیچ کس با وجود او یا حاکم حق نماز بر میت را نداشت. از مدینه، این است که بدون اجازه آنها بر اموات نماز بخواند. از این رو عثمان افسری را نزد عمار فرستاد و او را زد. این گونه موارد در تاریخ بسیار اتفاق افتاده است.
بنابراین دعوت نکردن ابوبکر برای حضور در نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشانه و علامتی است که امامت و خلافت خود را قبول ندارد.
بنابراین. اهل سنت می‌دانند که نماز نخواندن به حضرت زهرا (سلام الله علیها) دلیل بر عدم خلافت اوست. حدیثی جعل کردند که علی (علیه السلام) شخصی را نزد ابوبکر فرستاد و ابوبکر آمد. با عمر و چند تن از یارانش و برای حضرت زهرا سلام الله علیها دعا کردند. علی علیه السلام نیز در این دعا از ابوبکر تقلید کرد (!!) و ابوبکر در نماز چهار تکبیر گفت (!!)
اکنون پس از مطالعه این دروغ ها به این متن توجه کنید: قدامه قدمی موسیسی می نویسد: او یکی از ضعیفی که از مالک بن انس از جعفر بن محمد سخنان ناگوار می گفت. [2]
در مورد اهل بیت علیهم السلام سخنان ناروا می گویند و بسیاری از داستان ها از زبان اهل بیت علیهم السلام است. که بیشتر اوقات از زبان امیرالمؤمنین و فرزندانش یا از زبان فرزندش محمد حنفیه داستان می گفتند که نمونه آن این روایت است:
جعفر بن محمد از پدرش محمد باقر از او روایت کرده است. پدربزرگ می گوید:
فاطمه شبانه از دنیا رفت. ابوبکر و عمر و گروه های زیادی برای نماز او آمدند. ابوبکر به علی گفت: برو نماز بخوان!
علی گفت: نه، به خدا قسم! من از شما که خلیفه پیامبر خدا هستید پیشی نخواهم گرفت!
ابوبکر جلو ایستاد و نماز خواند و چهار تکبیر در این نماز خواند. [3]
این یکی از بدبختی های امت ماست که نه تنها صادقانه قضیه را بیان نکردند. بلکه بر او سنت جعل کرده اند.
نکته سوم: فاطمه (سلام الله علیها) می خواست شبانه دفن شود تا ظلمش در طول تاریخ جاودانه بماند. سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در هنگام دفن، بسیاری از ابعاد تاریخی این امر را آشکار می کند و حاوی حقایق فراوانی است. این سخنان حکایت از رنج های فراوان دارد. چه زیباست که هر مؤمنی در این خطبه توجه و تأمل کند.[4]
ابن تیمیه در توجیه وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای دفن شبانه گفت: بسیاری از مردم را شب دفن کردند. شبها غسل داده و شب دفن می کنند و به کسانی که او را آزار می دهند گفته نمی شود. اما خوشبختانه شخصی مانند ابن حجر عشقلانی گفت که این خبر جعلی است.[5]

سخنرانی پایانی

آنچه در این مقاله آمده است مروری کوتاه بر مواردی است که پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رخ داده است. روشن است که به جزئیات مطالب و جزئیات اقوال و روایات در این موارد اشاره نشده است. و به تفصیل بازگو شده است.
امید همان چیزی است که گفته شد باید برای راهنمایی حکیمان و کاشفانی که انصافاً در پی تحقیق در این امور هستند کافی باشد.

خود تست

1- در آن زمان یکی از وظایفش نماز بر میت بود؟
2- علت نماز نخواندن ابوبکر بر پیکر شریف حضرت زهرا (سلام الله علیها) چیست؟
3- چرا فاطمه (سلام الله علیها)؟ بر او) وصیت کند که شبانه دفن شود؟

سرنخ

[1] ر.ک: مسند احمد: 1/6، صحیح بخاری: 4/42، السنن الکبری البیهقی: 6/300، فتح الباری: 6/139، ایمدة القری: 15/19.
. [2] لسان المیزان: 3/334.
[3] لسان المیزان: 334/3، الکمال: 258/4، میزان الاعتدال: 2/488.
[4]- نهج البال: 2/3 182.
[5]- زبان المیزان: 3/334.
دفتر انتشارات فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سیدعلی حسینی میلانی

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «پرسمان علوی» اثری از پژوهشکده آموزشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل جدید دینی است.

گذر زمان بسیاری از بزرگان تاریخی را کهنه یا فراموش می کند و تنها نام آنها را در تاریخ می گذارد، اما در این میان گذر زمان نه تنها برخی از شخصیت ها را پیر نمی کند، بلکه زمان حال آنها روشن تر و جان می بخشد.

یکی از افرادی که وجودش آشکارتر می شود و نیاز به شناخت او بیشتر می شود، انسان کامل امام علی بن ابیطالب علیه السلام است.

بی‌تردید امروزه تشنه‌های حق و معنویت بیش از هر روز دیگری نیازمند شکل‌دهی به شخصیت حضرت امیر (علیه‌السلام) است و این امر در گرو شناخت و آگاهی عمیق از افکار، اندیشه‌ها، زندگی و سیره آن حضرت است. . . .

امیدواریم پروردگار بزرگ نمونه های دیگری از الگوی خود را در اختیار ما قرار دهد. از آنجایی که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنها سؤالات و گاه ابهاماتی وجود دارد، باید به آنها پاسخ داده شود و ابهامات برطرف شود.

به همین منظور سوالات دریافتی از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی (علیه السلام) است توسط معاونت پژوهشی موسسه آموزشی و پژوهشی مذاهب اسلامی گردآوری و در قالب یک کتاب خدمت پیروان او

سؤال: اگر فاطمه (س) مورد ظلم خلفا بود، چرا علی (علیه السلام) و بنی هاشم با شجاعت تمام از او دفاع نکردند و در برابر آن سکوت نکردند؟ اگر حضرت علی (علیه السلام) خلافت را حق خود می دانست چرا برای گرفتن حق خود قیام نکرد؟

برای بررسی رفتار خلفا با حضرت زهرا (سلام الله علیها) بهترین راه مراجعه به احادیث معتبر و کتب و منابع تاریخی است. متاسفانه منابع تاریخی و حدیثی و حتی منابع اهل سنت نشان می دهد که حوادثی مانند آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و یا حداقل تهدید به آتش زدن آن در صورت بیعت یا شکست این بانوی گرانقدر در ماجرای فدک. غصب رخ داده است.

خطبه های حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و شهادت ایشان بر خلافت حضرت علی (علیه السلام) و خطاب ایشان به مهاجر و انصار مؤید این وقایع است.

همانطور که گفتیم بهترین راه برای شناخت درستی یا نادرستی این وقایع مراجعه به منابع معتبر و معتبر تاریخی است.

نکته قابل توجه در این وقایع این است که علمای اهل سنت نیز وقوع این حوادث را پذیرفتند، اما راه توجیه را در مورد آن در پیش گرفتند.

بر اساس روایات صحیح که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است، شأن حضرت زهرا سلام الله علیها به گونه ای است که: «فاطمه بعاء منی فامن آقاذابه آقازبانی»; فاطمه (سلام الله علیها) بدن من است; هر کس او را عصبانی کند مرا خشمگین کرده است، هیچ توجیهی برای آزار او پذیرفته نیست.

برای توضیح بیشتر این موضوع، به نقل از صحیح بخاری، یکی از منابع شش گانه اهل سنت، واقعه فدک را ذکر می کنیم و قضاوت این موضوع را بر عهده شما می گذاریم:

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد ابوبکر رفت و از او ارث خود را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواست (ارث مدینه، فدک و یک پنجم). خیبر). ابوبکر پاسخ داد: پیامبر فرمود: ما چیزی را به ارث نمی گذاریم، آنچه از ما می ماند صدقه است.

به خدا سوگند، صدقه رسول خدا را آن گونه که در زمان پیامبر بود تغییر نمی دهم و در این مورد مانند پیامبر عمل می کنم. پس ابوبکر از تسلیم او به فاطمه (سلام الله علیها) خودداری کرد. پس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از او دوری کرد و با او صحبت نکرد تا اینکه از دنیا رفت. او شش ماه بعد از پیامبر زندگی کرد. هنگامي كه از دنيا رفت همسرش حضرت علي عليه السلام شبانه او را دفن كرد و بر او نماز خواند و اجازه نداد ابوبكر شركت كند.

مرتبط:  چطور با گوشی از ماه عکس بگیریم

موضوع تهدید عمر به سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در صورت بیعت نکردن اهل بیت با ابوبکر یکی از وقایع تاریخی است که علاوه بر منابع شیعه در منابع شیعه نیز به آن اشاره شده است. بسیاری از منابع تاریخی اهل سنت

اما چرا حضرت علی (علیه السلام) و بنی هاشم در این زمینه صبور بودند و با آن همه شجاعت شمشیر به دست نگرفتند؟ باید گفت که گاه این تصور وجود دارد که تنها راه کسب قانون، استفاده از شمشیر و قدرت است و قانون تنها با توسل به زور، هر شرایط و عواقبی که در پی داشته باشد، به دست می آید. ; اما تاریخ انبیاء و به ویژه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نشان می دهد که این بزرگواران هرگز با توسل به زور و حتی در موارد متعدد به دنبال انجام رسالت و نشر دین نبوده اند. به ظلم و ظلم هایی که بر خود مرتکب شدند و با پیروان خود مدارا کردند تا بتوانند مطالبی را که برای پیروان خود لازم می دانستند به دست آورند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که نمونه ماست، باز هم برای احقاق حقوق خود و پیروانش شمشیر نمی زد تا اینکه مجبور شدند و گاه می کرد. او آن را به تأخیر انداخت و یا موافقت کرد. به توافقات ظالمانه به نفع مسلمانان.

مثلاً همه مفسران بر این آیه اتفاق نظر دارند (و نزدیکان) که این آیه در سال سوم بعثت پیامبر نازل شده و تا آن زمان هیچ یک از نزدیکان پیامبر دعوت پیامبر را نشنیده بودند. این سه تاخیر یک ساله به دلیل شرایط زمانی و مکانی خاص بود.

نمونه دیگر این است که در حدود سال ششم هجری که پیامبر با کفار قریش صلح کرد، در حالی که مشغول نوشتن پیمان بود، علی علیه السلام را صدا زد و فرمود: بسم الله بنویسید. ای مهربان، ای مهربان! سهیل بن عمرو نماینده کفار قریش گفت: من این خدایی را که شما می گویید نمی شناسم و فقط بسم الله بنویس! پیامبر فرمود: این را بنویس! سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: این صلح نامه را بین رسول خدا و سهیل بن عمرو بنویس! سهیل گفت: اگر به نبوت تو شهادت می دادیم با تو نمی جنگیدیم. فقط اسم خودت و پدرت را بنویس!

در این قرارداد مقرر شده بود که تا ده سال بین مسلمانان و کفار جنگی صورت نگیرد. و هر كه از كفار به پيامبر پناه برد بايد برود; ولى اگر يكى از قوم پيامبر به قريش پناه برد، او را رها نمى كنند.

اگرچه مفاد این پیمان از نظر بسیاری از صحابه ظالمانه و غیرقابل قبول بود، اما پیامبر برای حفظ منافع امت اسلامی و برای اهدافی بسیار عمیق تر از انعقاد صلح، آن را پذیرفت.

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نیز به نام مصالح و فتنه و نابودی اسلام سکوت اختیار کرد و خود حضرت علی نیز سکوت کرد و بهتر است علی را بشنویم. ابوطفیل از قول خود گفت: «کنت علی الباب یوم الشوری، فا تعزیه» صداها میان آنها بلندتر است، گفت: با من و ابوبکر بیعت می کنم. و خداوند اوّل فرمان دهنده است و حق من آبرو و علم است که مبادا مردم کافر شوند. مردم کافرند، پس شما می خواهید از عثمان اطاعت کنید و خداوند گوش نمی دهد و اطاعت نمی کند.

(ابوتفیل گوید: روز شورا بر دروازه این خانه (محل مجلس شش نفره) بودم که صدایی از داخل بلند شد و در حال بحث و جدل بودند، از حضرت علی (ع) شنیدم که می فرمود: وقتی مردم با او بیعت کردند. ابوبکر، سوگند به من سزاوارتر از او بودم و حق داشتم، اما در عین حال اطاعت کردم که مبادا مردم کافر شوند و یکدیگر را با شمشیر بکشند، پس ابوبکر با عمر بیعت کرد، در حالی که به خدا سوگند من سزاوارترم، ولی باز هم اطاعت کردم، مبادا مردم کافر شوند و امروز بخواهی با عثمان بیعت کنی، نه رضایت می دهم و نه اطاعت می کنم.

آیا درست نیست که حضرت علی (علیه السلام) در این شرایط سخت که اسلام از هر سو در معرض خطر و تهدید بود، سکوت کند؟

سکوت کرد تا 23 سال کار پیامبر و خون شهیدانی چون حمزه، جعفر طیار… از دست نرود. او برای حفظ اسلام از خلافت خود دست کشید تا اصل اسلام باقی بماند.

همچنین با توجه به خطراتی که در صورت وقوع قیام جامعه اسلامی را تهدید می کرد، از قیام و اقدام مسلحانه خودداری کرد و با دشمنان خود مصالحه کرد تا اصل اسلام حفظ شود. در اینجا به چند نمونه از خطرات بزرگی که در آن زمان اسلام و مسلمانان را تهدید می کرد اشاره می کنیم:

1. خطر مرتد

بسیاری از گروه ها و قبایلی که در سال های پایانی حیات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به اسلام گرویدند، هنوز آموزش های لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان به طور کامل در دل آنها نفوذ نکرده بود. از این رو، هنگامی که خبر رحلت پیامبر اسلام در میان آنان پیچید، گروهی از آنان پرچم «ارتداد» را برافراشتند و به بت پرستی بازگشتند و به مخالفت با حکومت اسلامی مدینه پرداختند و از پرداخت مالیات اسلامی خودداری کردند. آنها با گرد هم آوردن نیروهای نظم، نظام نوپای اسلامی را به شدت تهدید کردند. به همین دلیل اولین کاری که دولت جدید انجام داد مبارزه با مرتدان بود. در چنین شرایطی که دشمنان مرتجع اسلام پرچم ارتداد را برافراشتند و حکومت اسلامی را تهدید کردند، هیچ گاه درست نبود که امام (علیه السلام) پرچم دیگری به دست بگیرد و قیام کند.

حضرت علی (علیه السلام) در یکی از نامه های خود به مردم مصر بر این نکته تأکید می کند و می فرماید: «هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به پیشگاه خدا رفت، مسلمانان پس از او در کار حکومتی با آنان درگیر شدند، به خدا سوگند هرگز به فکر من و من نبود که اعراب بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت را از خاندانش برگردانند و یا مرا از مسئولیت حکومت بعد از ایشان باز می دارند. هجوم مردم به سوی فلان شخص (ابوبکر) مرا نگران کرد، خودداری کردم تا دیدم گروهی از اسلام بازگشته اند و می خواهند دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم را از بین ببرند. از این رو ترسیدم که اگر اسلام و پیروانش را یاری نکنم (و قیام برپا کنم)، رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که برای من سخت تر از ترک حکومت است. کالای چند روزه دنیا .

2. خطر مدعیان دروغین به نبوت

علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و رسولان دروغینی چون «مسلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شدند، هر یک پیروان و نیروها را به دور خود جمع کردند و قصد حمله به مدینه را داشتند. با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از تلاش فراوان، نیروهای آنان شکست خوردند.

3. خطر رومیان

خطر حمله احتمالی روم نیز می تواند نگرانی دیگری برای جبهه مسلمانان باشد، زیرا در این زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند. از این رو رومی ها مسلمانان را تهدیدی جدی برای خود می دانستند و به دنبال فرصتی برای حمله به مرکز اسلام بودند. اگر حضرت علی (علیه السلام) جرقه قیام مسلحانه می کرد، با تضعیف جبهه داخلی مسلمانان، رومیان بهترین فرصت را داشتند تا از این ضعف استفاده کنند.

گروهی از منافقین در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خانه سویلم جمع شدند و علیه اسلام توطئه کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله این توطئه را کشف کرد و دستور آتش زدن محل ملاقات را صادر کرد. اما آنها زنده ماندند و فرار کردند. دوازده تن از این منافقان که نامشان هنوز مخفی است در بازگشت از جنگ تبوک اقدام به کشتن پیامبر کردند. اما خداوند آنها را رسوا کرد و پیامبر آنها را حذیفه بن الایمان نامید. در زمان خلیفه دوم، هنگامی که شخصی از دنیا می رفت، در صورت حضور حذیفه، خلیفه در تشییع جنازه او شرکت می کرد. زیرا او تنها کسی بود که نام این دوازده نفر (یا پانزده نفر) را می دانست.

مرتبط:  چرا در تصمیم گیری نباید تحت تاثیر فشارهای روانی دوستان قرار گرفت

سکوت حضرت علی (علیه السلام) همان سکوت پیامبر است که گاهی از روی فرصت طلبی یا برای سرکوب فتنه سکوت می کرد; مانند درخواست کاغذ و قلم در روزهای آخر عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که برخی از حاضران گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله زائر است. پیغمبر هذیان می فرماید یا به عبارت دیگر: «قَدْقلَبَ الْأَلَیْهِ الوَجَاء»; درد بر او چیره شده و بیهوده حرف می زند. تا آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور داد همه از خانه بیرون بروند و از نوشتن دست برداشتند و سکوت کردند.

در نهج البلاغه نیز می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لباس خلافت را درآوردم و دامنم را به دور آن پیچیدم و رفتم، در حالی که در فکر فرو رفتم که آیا تنها و بدون کمک برخیزم یا نه. حق من و مردم را بگیر یا در این محیط گرفتار و تاریکی که ساخته اند منتظر بمانم؟ محیطی که پیر را فرسوده می کند، پیر و جوان را تا آخر عمر انسان های با ایمان رنج می دهد. دیدم بردباری و بردباری به عقل و خرد نزدیکتر است، صبر کردم، اما مثل کسی ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، به چشم خود دیدم که ارث مرا دزدیدند. .

امام (علیه السلام) صبر خود را در انحراف خلافت اسلامی از مسیر اصلی اش ذکر کرد تا در موارد دیگر نیز اساس اسلام حفظ شود. در آغاز خلافت عثمان، هنگامی که شورا به نفع عثمان رأی داد و قدرت به دست او افتاد، امام رو به سایر اعضای شورا کرد و فرمود: «شما خوب می دانید که من از هرکسی به خلافت شایسته ترم. دیگر به خدا سوگند تا زمانی که اوضاع مسلمانان در راه است و فرو نمی ریزد و جز من ظلم نمی شود، همچنان صبر خواهم کرد.

خبرگزاری مهر ، گروه دین و مذهب، سید حسین امامی: شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) چند ماه پس از رحلت سلحشور حضرت رسول (ص) سؤالی تاریخی را پیش روی علما و علما مطرح کرده است. علاقمندان. در خاندان مطهر و پاکی (PSL). به همین منظور به مناسبت سالروز شهادت پیامبر اکرم (ص) با حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسن جواهری، عضو شورای علمی پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت و گو کردیم. که در زیر مورد بحث قرار می گیرد:

*م. جواهری پس از رحلت پیامبر(ص) چه اتفاقاتی افتاد؟ چرا اصحاب سقیفه به بیعت حضرت علی (ع) نیاز داشتند؟

گروهی در سقیفه جمع شدند و ابوبکر را به جای امیرالمومنین(ع) به جانشینی پیامبر(ص) برگزیدند، اما بزرگترین مانع آنها شخص امام علی(ع) بود. زیرا از نظر تعالی ایمان، خلافت بر خستگی ناپذیری و علم و شجاعت مقرر شده است – زیرا او بود که عمر بن عبده را زد و با شمشیر اسلام استقرار یافت و ادامه یافت – و سایر فضائل برتری آشکار و فراوان بر آن است. همه.

*اصحاب سقیفه در برابر بیعت نکردن امام علی (ع) دست به چه چیزی زدند؟

نظرشان به کار ایجاد یک جنگ داخلی است، زیرا اگر این اتفاق رخ دهد می‌داد می‌توانستند حضرت را حذف کنند و یا بهانه خوبی به د ست می‌آورند برای توجیه افکار عمومی، به جهت تغییر جانشین. زیرا مردم انتظار دارند با توجه به جریان غدیر، علی بن ابی طالب (ع) – ه مو که در زمان حیات پیامبر (ص) و به دستور ایشان، ‌کردند – جانشین پیغمبر باشد، لیکن دیدند یک‌باره ابوبکر خلیفه شد! خب این اتفاق برای مردم ایجاد سوال می‌کرد و باید افکار عمومی را آما ده می‌کردند. بنابراین ایجاد جنگ داخلی این فرصت را به آنها می‌داد. و شروع کرد به تهیج امیر المؤمنین (ع) و بنی هاشم به اینکه حق از آن شماست و شما باید جانشین پیام بر (ص) باشید، حکومت باید دست شما نه ابوبکر و ما آماده باشید و لشکر برای شما آماده کرده و همکاری کنید. می‌کنیم و کاری می‌کنیم تا بتوانی حق خود را بگیری و دست‌بیعت بگیری. می‌دانست اینها چه کاره هستند و به حیله‌شان آشنا بودند با تندی با ابوسفیان برخورد کرد. فرمودند: برگرد ابوسفیان! به خدا قسم که تو در چه می‌گویی قصد الهی نداری! تا همین بوده که قصد خدا و نیرنگ به اسلام و مسلمین داشته‌های…. ابوسفیان دست از پا درازتر برگشت و تیر آنها به سنگ خورد.

*چرا به سراغ فدک رفتند و سعی کردند آن را از دست حضرت خارج کنند؟

راههای که به فکرشان رسید، دوم تحریم شدید اقتصادی بود. فدک، یک سرزمین و منطقه وسیعی بود که شامل ده‌ها روستا می‌شد و قریباً در ۱۶۰ کیلومتری مدینه بود. فدک در سال ۷ هجری در جریان جنگ خیبر در اختیار پیامبر (ص) قرار گرفت و م لک شخصی حضرت بود (آیات ۶ و ۷ سوره حشر). (ص)، حضرت فاطمه (س) را خواست و به او فرمود به خدا فدک از آن توست و امور فدک را به او پیشنهاد کرد. حدود سه سال حضرت فاطمه (س) و کارگزار او باغ را اداره می‌کردند، اما این را هم باید اضافه کرد که چیزی از عوائد فدک در زندیه نیاورد، بلکه در خدمت دین و مردم خرج می‌شد و به فقرا می‌شد، طبیعتاً اگر می‌شد. فدک از حضرت امیر (ع) گرفته می‌شد، پشتوانه مالی حضرت علی (ع) قطع می‌شد، البته آنها را به راه‌های دیگر درآمد مانند خمس و زکات را هم سد کنن و نمی‌دادند این منابع را هم در اختیار قرار دادن حضرت قرار می‌دهند که دوست دارند. هزینه کند؛ خیلی از مردم در آن زمان تازه مسلمان شده بودند، امام از عوائد فدک می‌توانستند به آنها کمک کنند و مردم به طور طبیعی جذب آن حضرت شوند. تحریم اقتصادی شدید و گرفتن فدک می‌توانست ضربه سنگینی به شماره رود.

با توجه به جریان غدیر، علی بن ابی طالب (ع) – همو که در زمان حیات پیامبر (ص) و به دستور ایشان، «امیرالمؤمنین» ند – جانشین پیغمبر باشد، لیکن دیدند یکباره ابوبکر خلیفه شد.

این را هم بگویم که از ترور حضرت امیر(ع) ابایی نداشتند، اما تاریخ روی نخیل است و دستشان کوتاه! آنها جرات نداشتند، کسی را برای این کار نداشتند. یک بار با خالد بن ولید ملعون فرصت کردند و به او گفتند: آیا حاضری علی را بکشی، گفت آماده و خوشحالم، وقتی نماز را تمام کردم گردن علی را زدم، وقتی تکبیر و تکبیر گفت. نماز شروع شد، با خود گفت: «خالد قوی است، اما طرف ما علی است که مرحب و عمرو بن عبدود را ساقط کرد. خالد هر قدر هم قوی باشد با علی نمی تواند رقابت کند.» و این کار ما را خراب می کند، در نماز به شدت پشیمان شد و دید که خالد اگر سلام کند عمل می کند و او را می گیرند، دراز کرد. تشهد نماز را آنقدر بیرون کشید که مردم گفتند حواسش پرت شده است، اما ناگهان فریاد زد: خالد، به دستور من عمل مکن! گفت: سلام بر تو و خدا رحمت کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام به خالد نگاه کرد و گفت: چه دستوری به تو داد؟ خالد گفت: قرار بود قبل از سلام دادن به گردنت ضربه بزنم امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: واقعاً چنین کردی؟ خالد گفت بله! خالد در یک چشم به هم زدن گردن خالد را گرفت و او را پایین انداخت. ابوذر گويد: خالد فرياد زد و خود را هلاك كرد و مردم جمع شدند و از حضرت علي عليه السلام التماس كردند كه او را آزاد كند و عباس عموي اميرالمؤمنين عليه السلام و او به امام قسم خورد و خواست كه او را آزاد كند و به هر حال. خالد را از دست امیرالمومنین علیه السلام خارج کردند. یک بار امیرالمومنین علیه السلام نامه ای تندی به ابوبکر نوشت. این نامه در اعتراض به چاپ رسیده، بخشی از آن چنین است: «اما اگر خداوند به من اذن نمی داد، مانند عشق درو در قواز، علم به برداشتن سرهای شما از بدن شما را نداشتم». به وسیله ی من.. .؛ به خدا سوگند اگر اذن داشتم، سرهای شما را می بریدم، همان گونه که با داس های تیز و آهنی محصولی درو می کنید، و سرهای دلیرتان را طوری می شکافتم که چشمانتان زخمی شود و همه وحشی شوید و غافلگیر شدن. ، منم همونجوری ام. من جمعیت زیادی را پراکنده می کردم، لشکرها را از بین می بردم، تشکیلات و نظام شما را به هم می زدم، پیوسته در جبهه ها می جنگیدم و شما به خانه های خود عقب نشینی می کردید… به خدا سوگند اگر به شدت بگویم آنچه خدا به شما داده مقدر است. از تشویش دنده هایت، مثل تداخل دندان قروچه آسیاب، در تنت جاری شده است…».

مرتبط:  چرا باید از آلودگی آب جلوگیری کنیم کلاس اول

ابوبکر این نامه را در میان جمعیتی که عمر نیز آنجا بود خواند و بسیار ترسید و گفت: هر چه در مقابل دیگران کوتاه بیاید، شاخ و شانه می کشد و در مورد ما شجاعت نشان می دهد. عمر می گوید: نمی خواهی اینطور حرف بزنی؟ از تهدید و شدتش نترس، از صاعقه اش نترس، من کار علی را تمام می کنم قبل از اینکه به تو آسیب برساند!

ابوبکر پاسخ داد: ای عمر! به خدا قسم از حرف بیهوده و تلخ گویی دست بردارید به خدا قسم! اگر علی می خواست ما را تنها با دست چپش می کشت بدون اینکه به دست راستش نیاز داشته باشد و آنچه ما را از دست او آزاد کرد سه چیز است: اول اینکه او هیچ یاوری ندارد و تنهاست. ثانیاً ملزم به عمل به وصیت و فرمان پیامبر اکرم (ص) است; و ثالثاً یکی از قبایل و قبایل عرب که شما فرض می کنید با او دشمنی داخلی دارد. زیرا بزرگان و دلیران آنها را کشت. از این رو با او کنار نمی آمدند و چهره ای شاد از خود نشان نمی دادند و بدون این سؤالات، مسأله خلافت به نظر او قطعی و نهایی می رسید و کینه و مخالفت ما تأثیری نداشت. پس می دانستند که مخالف امام علی (ع) نخواهند بود و پس از آن دیگر نمی خواستند امام را ترور کنند و حضرت علی (ع) به قولی که با او داده بود وفا کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که شمشیر بر نمی‌دارد و علنی نمی‌جنگد و خود آنها را اعلام کرده بود، در این نامه بود که قسمتی از آن‌ها را خواندم و ابوبکر و دوستانش نیز می‌دانستند؛ بنابراین درگیری فیزیکی رخ داد. اولویت آنها نبود و عملاً کاری از دستشان برنمی‌آمد، به فدک رفتند و دلالان را بیرون کردند و فدک را تصرف کردند.

* گاهی گفته می شود چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنبال بازیابی فدک بودند؟

پاسخ کوتاه این است که اگر این کار را نمی کرد متهم به سرقت گنج می شد. توضیح اینکه در مجموع فواید فدک برای حضرت زهرا (س) و خاندانش چند چیز بود که مهمترین آنها حمایت از خلافت و ولایت و امارت ظاهری آن حضرت بود. اگر فواید فراوان فدک به حضرت علی (ع) داده می شد، مانند آنچه حضرت خدیجه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشید، تأثیر بسزایی در رشد و بالندگی دین داشت، چه بیشتر از مردم. جدید بودند مسلمانان و فقیران، اما آنچه مهم است منافع فدک باشد یا عامل غصب او و آنچه واقعاً حضرت زهرا (س) را مجبور به جنگ با غاصبان فدک کرد، خلاصی از اتهام سرقت گنج بود. .

اگر حضرت زهرا علیهاالسلام برای فدک نمی آمد، بدخواهان اهل بیت علیهم السلام مانند وهابی ها و داعشی ها می گفتند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است و دخترش می خواست سهم قابل توجهی از آن را بگیرد. اموال مردم به ناحق و ابوبکر اموال خانه خدا را گرفت. اما با صحبت با حضرت زهرا علیهاالسلام و اثبات حقانیت و گرفتن نامه از ابوبکر مبنی بر بازگشت فدک به حضرت، عملاً اخلاص خود را ثبت کرد و اکنون که بیش از 1400 سال از آن واقعه می گذرد، می بینیم که همه مخلص هستند. و عدل و ظلم حضرت زهرا علیهاالسلام به رسمیت شناخته و شناخته شده است و بزرگان اهل سنت و حتی خود ابوبکر آرزو و آرزو می کردند که به زهرا حق بیماری می دادند و این ظلم روا نمی شد. بر علیه او و آرزو می کنم که آن لکه شرم از پرونده اعمالشان پاک شود.

اگر حضرت زهرا (س) به دنبال اثبات حقانیت و حقانیت خود نبود، شیعیان در طول تاریخ باید از صداقت حضرت زهرا (س) دفاع می کردند، اما حضرت زهرا (س) اکنون یک شیعه مطالبه گر، مطالبه گر و سرافراز است. در طول تاریخ.

از این رو، حضرت زهرا (س) برای دفاع از حیثیت و حیثیت خود مجبور به مبارزه و استغاثه برای بازگشت فدک شد وگرنه پس از وفات مورد انتقاد و اتهام دشمنانش قرار می گرفت. . با عزت از دنیا رفت (هم هزینه های خود و هم پاسخ به توقعات مردم به ویژه فقرا که از این خانواده بزرگوار و سخاوتمند داشتند و درخواست هایی که از آنها می شد تا حدودی توانست هزینه سنگین آن را تامین کند. مقام ولایت و امامت بعد از رسول خدا (ص) که نزد امیرالمومنین علی (علیه السلام) بود.

خلاصه اینکه اگر حضرت زهرا(س) به دنبال اثبات حقانیت و حقانیت خود نبودند، شیعیان در طول تاریخ باید از صداقت حضرت زهرا(س) دفاع می کردند، اما در این کار حضرت زهرا(س) اکنون مدعی و مطالبه گر است. و شیعه سرافراز در طول تاریخ. غیر از این ماجرا که تطهیر آنها و ادعای ما بود، برکت دیگری هم داشت. از آنجا مرحله دوم مبارزه حضرت زهرا علیهاالسلام با غاصبان ولایت و خلافت آغاز شد و این کار به تنهایی توسط حضرت زهرا(س) انجام شد و هیچکس نتوانست کاری را که او انجام داد انجام دهد. او در واقع توانسته است یکی از مهمترین دلایل حقانیت تشیع در جهان اسلام را در منابع مهم اهل سنت ثبت کند که در طول تاریخ تشیع می تواند برای اثبات حقانیت خود – و همچنین بسیاری از آنها – به آن مراجعه کند. دلایل دیگر.

* مقام و منزلت حضرت زهرا(س) در نزد خدا و رسول در منابع اهل سنت چگونه بیان شده است؟

در صحیح بخاری که یکی از مهم ترین کتب اهل سنت است و روایات آن معتبر است، دو حدیث ذهبی وجود دارد. این را هم بگویم که بخاری خود احتمالاً ناصبی بوده است، چون هم عصر امام حسن عسکری علیه السلام است، اما از احادیث اهل بیت علیهم السلام استفاده نکرده است. بخاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «فاطمه پاره تن من است، پس بر تو خشمگینم». یکی از پارسایان هندی نیز می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یَغَضَبُونَ بِغَضَبُ الْفَاطِمَةِ وَ خَنْسَ اللَّهُ عَلَى الْأَرْضِیًا» (کنز العمال، ح 34222 و 34223).

الحکیم در المستدرک علی الصحیحین این حدیث صحیح را آورده است (حکیم تصریح می کند که صحیح است و اساساً کل مستدرک از نظر او همین است): «کسی که فاطمه را آزار دهد خدا را آزرده است. ” (المستدرک، ج 3، ص 154، دارالمرفاء) نتیجه این روایات این است که: هر که به فاطمه زیان برساند به خدا و پیامبر ظلم کرده و مورد غضب خدا و پیامبرش قرار گرفته است. اکنون در صحیح بخاری می خوانیم: «فاطمه بر ابوبکر خشم گرفت و با او سخنی نگفت تا آن که از دنیا رفت». (صحیح بخاری، 1265ق)

چگونه این احادیث را خلاصه کنیم؟ اگر گفته شود: فاطمه بدون خود غضب کرد، می گوییم: پس به فرموده پیامبر(ص) خدا و رسولش نیز بدون خودشان خشمگین بودند! غیرممکن است و کسی آن را قبول ندارد.

نکته مهم دیگری که ابن حجر در تفسیر بخاری آورده است: «فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد و از او دوری کرد تا اینکه پس از شش روز از دنیا رفت، همسرش علی برای او دعا کرد و ابوبکر را از این ماجرا آگاه نکرد. باری، کتاب المغازی، باب خیبر، ج 7، ص 493، ح 4240؛ الفارض، ج 12، ص 5، ح.6726.

اول: دختر گرامی پیامبر (ص) به روایت بخاری و دیگران (مانند: «سید نساء العلمین» نیز: «فاطمه سیده نساء اهل الجنة» (صحیح بخاری، ج 4، ص 138). 25، سوره مناقب والدین رسول خدا (ص) و همچنین طبق آیه تطهیر، او پاک و معصوم و بهترین زنان جهان بود، چرا چنین زنی با ابوبکر بیعت نکرد؟ خلافت ابوبکر واقعاً مشروع بود، چرا دختر گرامی پیامبر(ص) بر او قهر کرد؟!

ثانیاً: پیامبر (ص) فرمود: «من می میرم و می میرم در گردن بیعت امام به مرگ جاهلیت». باید ببینیم کدام صحیح است: فاطمه زهرا – سلام الله علیها – با ابوبکر بیعت نکرد و امام را بیعت نکرد، در این صورت – انشاءالله – به مرگ جاهلانه از دنیا رفت! (که با توجه به آیه تثیر و روایات سیده نساء العالمین و دیگران قطعاً نادرست است، ولی او بهترین زن بهشتی است.) هر که در آن زمان خود را امام معرفی کرد، امام واقعی نبود، بلکه نشسته در امام زمان بود. جایگاه امام واقعی و فاطمه زهرا – سلام الله علیها – با امام دیگر (علیه السلام) بیعت کرد. واضح است که ما چاره ای جز گزینه دوم نداریم. THE

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. اصلا به دلیل اینکه حضرت زهرا با ابوبکر بیعت نکردن، باید ایشون رو محکوم کرد. ممکنه دلایل خاص خودشونی داشته باشن که ما نمی‌دونیم. همه‌ی ما باید به دیگران احترام بگذاریم، حتی اگر با نظرشون مخالفیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا