چرا من اجتماعی نیستم

چگونه به عنوان یک درونگرا اجتماعی تر باشیم؟ – اگر فردی درونگرا هستید، احتمالاً این سؤالی است که حداقل یک بار درباره آن تحقیق کرده اید. برخلاف افراد برونگرا، ممکن است در معاشرت با دیگران مشکل داشته باشید. معمولاً هنگام صحبت در مقابل جمعیت احساس ناامنی و اضطراب می کنید. یا اینکه ملاقات و صحبت با کسی که برای اولین بار با او ملاقات می کنید، جسارت زیادی می خواهد. برقراری ارتباط یا معاشرت گاهی اوقات شما را خسته می کند.

قبل از اینکه احساس کنید مورد توجه قرار گرفته اید، باید بپذیرید که قلب شما هنوز در حال تپیدن است.

درونگرا بودن هیچ ایرادی ندارد، فقط گاهی اوقات وقتی در گروهی پر از افراد اجتماعی قرار می گیرید، باعث ناراحتی یا موقعیت شما می شود. به همین دلیل است که در این مقاله، 6 بهترین گام و نکته را برای اجتماعی تر بودن به خصوص در محل کار ارائه می دهیم.

نکات بیشتر برای تعامل با AhaSlides

به دنبال ابزار مشارکت در محل کار هستید؟

همسر خود را با یک مسابقه سرگرم کننده در AhaSlides گرد هم بیاورید. برای شرکت در یک مسابقه رایگان از کتابخانه قالب AhaSlides ثبت نام کنید!

🚀 امتحان رایگان ☁️

#مرحله 1 – انگیزه مناسب را پیدا کنید

چگونه به عنوان یک درونگرا اجتماعی تر شویم؟ بسیاری از افراد درونگرا احساس می کنند که بیرون رفتن و معاشرت به عنوان یک فعالیت اجتماعی اجباری است تا اختیاری، بنابراین انگیزه ای برای انجام این کارها ندارند. اما تغییر طرز فکر در مورد مشکل، نزدیک شدن و تلاش را آسان‌تر می‌کند.

به جای اینکه فکر کنید، “من از انجام این کارهای مرتبط متنفرم.”

آن را با این جمله امتحان کنید: «ممکن است تماشا کردن و شرکت کردن آن سرگرم کننده باشد.» شاید بتوانم افراد و سرگرمی های همفکر خود را پیدا کنم و دیدگاه های دیگری را بیاموزم.

مطمئناً نمی‌توانید خود را مجبور کنید که از «درون‌گرا» به «برون‌گرا» تبدیل شوید، اما می‌توانید انگیزه مناسبی را انتخاب کنید، مانند ارتقای دانش و مهارت‌های مورد نیاز برای شغل یا دانش در مورد موضوعی که می‌خواهید مطالعه کنید و غیره. . . . ملاقات با افراد جدید به افراد کمک می کند تا تجربیات جدیدی داشته باشند و می تواند باورها و دیدگاه آنها را نسبت به زندگی تغییر دهد.

#مرحله ۲ – اهداف اجتماعی را تعیین کنید

شما می توانید با اهداف کوچک شروع کنید، نه خیلی بزرگ، مانند:

دوست جدید پیدا کن

در جمع احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید

وقتی صحبت می کنید کمتر خجالتی باشید

آغاز داستان آرامتر است

اگر خیلی به خود فشار نیاورید، مانند تلاش برای اینکه همه نام شما را به خاطر بسپارند، برقراری ارتباط با دیگران آسان تر و آسان تر می شود.

چگونه اجتماعی تر باشیم – زیاد به خود فشار نیاورید

#مرحله 3 – یک مکالمه را شروع کنید

توانایی شروع مکالمه برای ایجاد شبکه و ایجاد رابطه ضروری است. با این حال، پیدا کردن فرصت مناسب هنگام ملاقات با کسی برای اولین بار می تواند دشوار باشد. موقعیت یا شخصیت فردی که می خواهید با او صحبت کنید هر چه باشد، چندین راه موثر برای شروع گفتگو وجود دارد:

از سوالات یخ شکن استفاده کنید

استفاده از سؤالات +115 برای شکستن یخ یکی از مؤثرترین راه‌ها برای یادگیری و تعامل با دیگران و ادامه مکالمه است. مثال:

آیا در حال حاضر کتاب جالبی می خوانید؟

امروز چطوری

چه چیزیو بیشتر از همه در مورد شغلت دوست داری؟

آیا اخیرا استرس داشته اید؟

شما آدم صبح هستید یا شب؟

دوست دارید هنگام کار به چه نوع موسیقی گوش دهید؟

خودتان را معرفی کنید

معرفی خود یک راه ساده برای نشان دادن علاقه خود به ملاقات با کسی است. اگر به تازگی کار جدیدی را شروع کرده اید یا در حال پیوستن به یک باشگاه یا سازمان هستید، عالی است. مثلا:

سلام، اسم من جین است، من به تازگی به تیم ملحق شده ام و می خواهم خودم را معرفی کنم.

سلام من تازه واردم خجالتی هستم بیا سلام کن

قدردانی

تعریف کردن از کسی می تواند خلق و خوی او را بهبود بخشد و باعث شود احساس ارتباط بیشتری داشته باشید. شما می توانید انتخاب کنید که در مورد شخصی که می خواهید بشناسید چه چیزی را دوست دارید و دلیل دوست داشتن او را ذکر کنید. مثلا:

“من واقعا موهای شما را دوست دارم. این انگشتر شما را زیبا می کند.”

“لباست خیلی زیباست، میتونم بپرسم از کجا خریدی؟”

#مرحله 4 – از مهارت های شنیداری خود نهایت استفاده را ببرید

یکی از “هدایای” درونگراها توانایی گوش دادن است، پس چرا آن را نقطه قوت خود قرار ندهید؟ به‌جای صحبت کردن و دادن پاسخ‌های بی‌معنی، سعی کنید از مهارت‌های شنیداری و مشاهده‌ای خود استفاده کنید تا کشف کنید که چه محرک‌ها یا سؤالات باز داستان را از بن‌بست جلوگیری می‌کند.

برای مکالمه فقط با دو نفر

توانایی گوش دادن و درک دیگری کلید تقویت این رابطه است. به جای اینکه در مورد خودتان صحبت کنید، می توانید مکالمه را بر اساس داستان طرف مقابلتان هدایت کنید. و همچنین راهی عالی برای شروع مکالمه و ملاقات با افرادی است که هرگز ندیده اید.

برای گفتگو با یک تیم یا جمعیت

تلاش بسیار بیشتری می طلبد. 10 دقیقه در روز را صرف به‌روزرسانی اخبار یا دیدن کارهایی که مردم انجام می‌دهند و بیشتر یاد می‌گیرید (حتی اگر موضوعی باشد که واقعاً به آن علاقه ندارید) اختصاص دهید. با این حال، به شما کمک می کند تا دانش و موضوعات بیشتری کسب کنید تا به راحتی بخشی از یک جامعه شوید و چگونه اجتماعی تر شوید.

چگونه اجتماعی تر باشیم؟ عکس: freepik

[محتوای تعبیه شده]

چگونه در محل کار اجتماعی تر باشیم؟ گوش دادن کلید است. نظرات و افکار دیگران را با نکات “بازخورد ناشناس” از AhaSlides جمع آوری کنید.

#مرحله 5 – زبان بدن خوشامدگویی داشته باشید

با حالت، ژست ها و حرکات خود، می توانید دیگران را متقاعد کنید که اعتماد به نفس دارید، حتی اگر در عمق وجود شما واقعاً عصبی باشید.

لنزهای تماسی. تماس چشمی مهمترین و قدرتمندترین راه برای تعامل مستقیم با دیگران است. حفظ تماس چشمی می تواند باعث شود طرف مقابل احساس امنیت، صداقت، صمیمیت، نزدیک و توجه کند.

لبخند. لبخند زدن باعث اعتماد به نفس و نزدیک شدن شما در چشم دیگران می شود و همچنین شما را از خستگی دور می کند. احساس شادی و آرامش بیشتری خواهید داشت.

صاف بایستید می توانید با عقب کشیدن شانه ها و بالا بردن سر، وضعیت بدن خود را صاف نگه دارید. به این ترتیب شما هم راحت و هم مطمئن به نظر خواهید رسید. حالت خمیده و پرتنش، با شانه‌های رو به جلو و سر پایین، می‌تواند باعث ایجاد احساس ناامنی، کمرویی و اضطراب شود.

#مرحله 6 – به خودتان سخت نگیرید

چیزی که باید در هر مکالمه ای مراقب آن باشید این است که خود را مجبور نکنید بیش از حد لازم بگویید. این ممکن است باعث ناراحتی یا ناهنجاری شود.

شما فقط باید دقیقاً آنچه را که نیاز دارید به طرف مقابل منتقل کنید و زمانی که احساس کردید نیاز به صحبت کردن و ابراز عقیده دارید به گفتگو بپیوندید. علاوه بر این، زمانی که سعی نمی کنید چیزهای بی معنی و ناخوشایندی بگویید، ارزش کلمات شما افزایش می یابد.

در جلسات، اگر احساس می‌کنید فوراً مرتکب اشتباه نمی‌شوید، کتابی به همراه داشته باشید. همه به حریم خصوصی دیگران احترام می گذارند و خواندن شما کاملاً شایسته احترام است. این راهی است برای گذراندن زمان، غلبه بر خجالت ناشی از ندانستن چه کاری یا اجتناب از فعالیت های غیرضروری گروهی به جای تظاهر به فعال بودن و کنار آمدن با همه.

چگونه اجتماعی تر باشیم – عکس: freepik

4 نکته برای اجتماعی تر بودن

بر ترس خود از طرد شدن غلبه کنید

اگر نمی‌توانید آنچه را که می‌خواهید در یک مکالمه یا جلسه بگویید، کنترل کنید، اگر احساس ترس و غرق در احساسات می‌کنید، ایده‌هایی را مطرح کنید و برای آنها برنامه‌ریزی کنید. تهیه فهرستی از آنچه می خواهید بگویید و صرف زمان برای تمرین آن به شما کمک می کند اعتماد به نفس پیدا کنید.

مرتبط:  اهنگ چرا رنگ از رخ زهرا پریده

همچنین با صداهای منفی در ذهن خود آشنا شوید و آنها را فقط افکار خود و غیر واقعی بدانید. چیزهایی مانند “من یک ارتباط دهنده بد هستم” یا “من کسی هستم که می توانم داستان های خوبی در اطراف مردم ایجاد کنم.”

یک موضوع مشترک پیدا کنید

موضوعاتی مانند خانواده، حیوانات خانگی، ورزش و سرگرمی‌هایی را آماده کنید که به راحتی می‌توان در مورد آن صحبت کرد و همه برای برقراری ارتباط مشترک هستند. سوالاتی مانند:

«آیا جدیدترین فیلم ابرقهرمانی را دیده‌اید؟»

“آیا شب گذشته جوایز موسیقی را تماشا کردید؟”

“چه نوع گربه ای داری؟”

این سوالات برای شروع یک مکالمه کوچک و یادگیری سریع بیشتر در مورد افراد عالی هستند.

میزبانی جلسه

هیچ کس نمی تواند از ملاقات و جمع شدن با مردم اطراف خودداری کند. هیچ چیز مانند سازماندهی فعالانه یک گردهمایی کوچک یا میزبانی یک شام معمولی برای یافتن راه هایی برای اجتماعی تر شدن نیست. شما ترجیحات افراد، نحوه برقراری ارتباط موثر با دیگران و نحوه گرم کردن مهمانی را با بازی هایی مانند بازی های خود، این یا آن، می دانید.

با AhaSlides الهام بگیرید

AhaSlides همه چیزهایی را که برای بهبود مهارت‌های اجتماعی‌تان نیاز دارید، مانند یک بازی غول‌پیکر، فروشگاه‌ها و اسپینرهای هیجان‌انگیز دارد تا شما را با دوستان جدید سرگرم کند.

بعلاوه، ما طرح های زیادی را نیز داریم که آماده استفاده به عنوان یخ شکن در دفتر، در مهمانی یا شب بازی هستند.

ما حتی مقالات و نکات مفیدی برای بهبود مهارت های ارائه یا سخنرانی در جمع شما داریم.

چگونه اجتماعی تر باشیم – میزبانی یک مهمانی شام معمولی راهنمایی خوبی برای اینکه چگونه اجتماعی تر باشیم.

از قالب های رایگان AhaSlides الهام بگیرید

خجالت نکش!

یکی از نمونه های بالا را به عنوان الگو در نظر بگیرید. رایگان ثبت نام کنید و آنچه را که می خواهید از کتابخانه الگو دریافت کنید!

🚀 قالب های رایگان ☁️

افکار نهایی

چگونه اجتماعی تر باشیم؟ شما تنها با تمرین مهارت های ارتباطی و خارج شدن از منطقه امن خود می توانید به این سوال پاسخ دهید.

مراحل و نکات بالا باعث می شود در اولین شروع کار احساس سختی و دلسردی کنید. با این حال، می توانید پس از پشتکار و تلاش برای اجرای آنها، تغییراتی در پیشرفت خود ایجاد کنید. پس سعی کنید هر روز آن را تمرین کنید.

به دنبال ابزار مشارکت در محل کار هستید؟

همسر خود را با یک مسابقه سرگرم کننده در AhaSlides گرد هم بیاورید. برای شرکت در یک مسابقه رایگان از کتابخانه قالب AhaSlides ثبت نام کنید!

🚀 امتحان رایگان ☁️

سوالات رایج:

چه چیزی باعث ضعف مهارت های اجتماعی می شود؟

فقدان دانش، مهارت و تجارب می تواند علت ضعف مهارت های اجتماعی باشد. در برخی موارد، برخی از افراد می دانند چگونه خود را معرفی کنند، اما به دلیل عدم تمرین، همچنان برای سخنرانی عمومی به کمک نیاز دارند.

چرا من اجتماعی نیستم؟

دلایل مختلفی مانند اضطراب، آسیب های گذشته، کمبود تجربه یا مسائل مربوط به سلامت روان می تواند علت باشد.

چگونه اجتماعی تر شویم و بر اضطراب اجتماعی غلبه کنیم؟

مهمترین کاری که می توانید انجام دهید این است که از موقعیت های اجتماعی که شما را می ترساند دوری کنید. فقط در مواجهه با آنها شجاع باشید و سعی کنید با آنها کنار بیایید. علاوه بر این، در حالی که تمرین لبخند زدن در هر زمان که می توانید مفید است، فراموش نکنید که اهداف خود را تعیین کنید و زمانی که از محدودیت های خود فراتر رفتید به خود پاداش دهید. در صورت لزوم درمان را در نظر بگیرید.

رویداد۲۴: فرهاد فرزاد: «سیاست یعنی هنر جستجوی مشکلات، شناسایی خطاهای آن‌ها و ساختن نسخه اشتباه برای حل آن‌ها. » گروچو مارکس، کمدین مشهور آمریکایی

«سیاست چیزی نیست جز سازماندهی نظام مند دشمنی ها» نوشته هنری آدامز

چند سال پیش، تعبیر «من سیاسی نیستم» زیاد شنیده شد. جملاتی مانند «سیاست پدر و مادر ندارد» نیز در فرهنگ و تاریخ ما ایرانیان سابقه طولانی دارد. اما با تغییر روابط در کشور و مواجهه شهروندان با پیامدهای تصمیمات سیاسی خود، این گونه محکومیت ها بیش از پیش معنای خود را از دست داد و فضای عمومی کشور هر روز بیشتر و بیشتر سیاسی شد. اما سیاست چیست و چرا نمی توانیم از آن دوری کنیم و باید سیاسی باشیم؟

مفهوم سیاست در کلمات و اصطلاحات

واژه سیاست از ریشه «سَس» در زبان عربی به معنای «رام کردن اسب» و به معنای ادب و مجازات نیز به کار می‌رود. مترجمان قرون وسطی در جهان اسلام از کلمه «سیاست» برای ترجمه کلمه «politica» استفاده می کردند که در زبان یونانی به معنای «برنامه ریزی برای امور شهر» است. البته کلمه شهر در فرهنگ لغت یونانی به معنای ایالت است. ترجمه سیاست به سیاست با توجه به ریشه های زبان عربی در زندگی بادیه نشینان قابل درک است. زندگی شبانی که در آن اهلی کردن حیوانات بسیار مهم است.

سیاست به زبان ساده

سیاست از یونان باستان سرچشمه گرفت. حیات گرانبها را لزوماً جمعی و سیاسی می دانستند و سیاست را بر مسائل دیگر مقدم می داشتند. در زبان یونانی، کلمه “احمق” برای اشاره به کسی است که از سیاست دوری می کند و نسبت به امور عمومی بی تفاوت است. افلاطون در آثار خود عمدتاً به سیاست توجه داشت زیرا سعادت انسان را در گرو «سیاست» می دانست و ارسطو راه معلم خود را ادامه داد و انسان را «حیوان سیاسی ذاتاً» نامید.

افلاطون در کتاب اصلی خود ضرورت سیاست را اینگونه توضیح می دهد که انسان ها «خودکفا» نیستند و قدرت فردی برای رفع نیازها کافی نیست. انسان سرشار از خواسته و نیاز است و نیاز، افراد را با یکدیگر پیوند می دهد و به اشتراک می گذارد. تعدد نیازها باعث می شود که افراد زیادی در یک مرکز جمع شوند و به معاشرت و کمک به یکدیگر بپردازند و این محل تجمع را «شهر» یا ایالت می نامند. بنابراین اساس شهر در نیاز انسان ها به یکدیگر است و بزرگترین و اولین نیاز ما تامین غذاست. تهیه مسکن و تهیه پوشاک در مرحله بعدی قرار دارد. عده ای بنّا و عده ای کشاورز و دسته سوم بافنده و عده ای کفاش و بافنده و… باشند تا نیازهای بدن برآورده شود.

افلاطون می نویسد: «طبیعت در هر یک از ما استعدادهای مشابهی ایجاد نکرده است، برخی برای یک شغل مناسب هستند و برخی دیگر برای مشاغل دیگر» و بنابراین همکاری مهم ترین عامل بقای انسان و نوع و شکل این همکاری است. توسط سیاست تعیین می شود.

بیشتر بخوانید: جنبه خوب ماجرا چیست و این ایده چه پیامدهای فاجعه باری دارد؟

تعریف ارسطو از سیاست

بر اساس گزارش این رویداد، ۲۴ بعد از افلاطون، شاگردش ارسطو به بحث سیاسی پرداخت و غنای جدیدی به مباحث استادش افزود. ارسطو سیاست را هدف همه فعالیت های بشری می دانست و معتقد بود که شرط خوشبختی فردی به سعادت جمعی و سیاسی بستگی دارد. او در کتاب سیاست می نویسد: «زیرا دانش سیاسی تمام دانش عملی را در جهت اهداف خود به کار می گیرد و قواعدی را در مورد اینکه چه باید کرد و چه نباید کرد، وضع می کند. پس معلوم می شود که هدف دانش سیاسی شامل اهداف همه دانش های دیگر است. »

از دیدگاه ارسطو، حتی شیوه پرستش خدایان نیز سیاسی است. او در کتاب اخلاق نیکوماخوس می‌نویسد: «سیاست به خدایان فرمان می‌دهد، زیرا در همه امور جامعه و دولت دستور می‌دهد و دین نیز از امور جامعه است. »

هدف از اقدام عادلانه تأمین و حفظ سعادت جامعه است و «جامعه» به شهروندان اطلاق می شود. از این رو، سیاست در جهان باستان از ارزش و اعتبار زیادی برخوردار بود و بر همه امور اولویت داشت، اما پس از ظهور مسیحیت و در سراسر قرون وسطی، «سیاست» در سایه «دین» قرار گرفت و استقلال خود را از دست داد.

امور سیاسی در قرون وسطی مبتنی بر اراده پاپ و پادشاه بود و در چارچوب اعتقادات مسیحی درک می شد. مسیحیت به ایمانداران وعده پادشاهی مسیح بر روی زمین را داده بود و تمام حکومت های جهانی را محکوم کرده بود. در قرون وسطی همه حکومت ها نامشروع بودند زیرا تنها حکومت مشروع مسیح بود. از سوی دیگر، کلیسا مؤمنان را تشویق می کرد که دست خود را از دنیا و تمام امور دنیوی و انسانی بشویند. به همین دلیل است که سیاست ارسطو تنها در قرن سیزدهم ترجمه شده و اثری از آن باقی نمانده است.

مرتبط:  چرا باید در سامانه جامع تجارت ثبت نام کرد

در واقع قرون وسطی را می توان دوران طرد سیاست به نفع امور مذهبی و قدرت روحانیون مسیحی دانست. شکل اصلی اندیشیدن به سیاست در قرون وسطی در کتب سیاستی آشکار شد که در ایران نیز وجود داشت و بیشتر از کتاب «کتاب سیاست» خواجه نظام الملک شناخته شده است.

خط‌مشی‌نویسی نوعی هشدار به شاه بود و به او توصیه می‌کرد عادلانه عمل کند و از ظلم دوری کند. از منظر این نوع تفکر، پادشاه سایه خدا بر روی زمین است و باید عادلانه عمل کند و اگر شاه ظلم کند به خواست خدا ساقط می شود.

برای اثبات این دیدگاه، سیاستمداران داستان هایی از تاریخ پادشاهان گذشته تعریف می کردند تا پادشاهان از آنها درس بگیرند و عادلانه رفتار کنند. از این رو اندیشه سیاسی در قرون وسطی به نوشتن دستورالعمل محدود می شد و طبیعتاً از کارایی لازم برخوردار نبود. زیرا هیچ پادشاهی با هدایت اخلاقی به ظلم و تجاوز پایان نمی داد و برای محدود ساختن قدرت و جلوگیری از تجاوز به سازوکارهای عینی نیاز بود.

مشکل متفکران جهان باستان تبیین بهترین شکل حکومت و تقسیم انواع حکومت بود. همه این بحث ها حول محور حکومت شهروندان آزاد و برابر بود، اما این بحث ها تا پایان قرون وسطی وجود نداشت، زیرا حکومت برای خدا و نمایندگان او بود و رفاه مادی و اراده سیاسی شهروندان اهمیتی نداشت. جایگاه در تفکر روحانیت

نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف برجسته ایتالیایی

ماکیاولی در مورد سیاست چه گفت؟

با تضعیف کلیسا و ظهور رنسانس، بار دیگر امور بشری و رسیدگی به انسانها مورد توجه متفکران قرار گرفت و سیاست مستقل از دین و هدایت اخلاقی دوباره به شکلی جدید مطرح شد. این شکل جدید بیشتر با نام «نیکلاس ماکیاولی» متفکر بزرگ ایتالیایی که عموماً پدر علوم سیاسی خوانده می شود، شناخته می شود.

ماکیاولی در آثار خود استدلال می کرد که قلمرو سیاست و روابط سیاسی ربطی به توصیه های سیاست گذاران ندارد و فضیلت ارسطویی ربطی به روابط سیاسی ندارد. او سیاست را «روابط قدرت» در جامعه تعریف کرد و متفکران پیش از خود را متوهم خواند. ماکیاولی نشان داد که در جهان، سیاست بیش از هر چیز دیگری مؤثر است و روابط سیاسی را باید روابط بین نیروها دانست و نه به عنوان اعمال فردی و اخلاقی رهبران. به برکت این ایده است که راه جدیدی برای درک و تعریف سیاست از اواخر دوران باستان گشوده شده است.

بحث درباره آرای متفکران سیاسی و تعاریف مختلف از سیاست در این حوزه نمی گنجد. اما می‌توان از دو معنای سیاست در عصر جدید صحبت کرد. «اتو فون بیسمارک» صدراعظم معروف آلمان، سیاست را «هنر حکومت داری» نامید که به معنای یونانی آن نزدیک است. سیاست هنر تصمیم گیری جمعی برای حفظ، بهبود یا اصلاح امور اجتماعی است و سیاستمدار کسی است که صاحب این هنر باشد و بهترین تصمیمات را بداند. اما چنین تعریفی سیاست را محدود به امور دولتی و تصمیمات دولتی می کند. در واقع چنین تعریفی موضوع سیاست را محدود به حکومت می کند.

در معنای وسیع، این عبارت به معنای اداره و کنترل مردم است. دولت یعنی توانایی تصمیم گیری و تصمیم گیری جمعی. اداره فرآیندهای رسمی و اداری بیشتر متضمن قدرت است و کارکرد اصلی آن قانونگذاری (قانونی)، اعمال قانون (اجرای) و در نهایت تفسیر قانون (قضایی) است.

این نوع سیاست را عموماً «سیاست رسمی» می نامند. زیرا شامل سیاستمداران و تصمیم گیرندگان می شود. در این تعریف نوعی سیاست زدایی از شهروندان وجود دارد. یکی از مهمترین نظریه پردازان این مفهوم از سیاست، «کارل اشمیت» است که عموماً نظریه پرداز برجسته فاشیسم نامیده می شود.

از دیدگاه اشمیت، امر سیاسی، شناخت مضاعف «دوست/دشمن» است. تشخیص این دوگانگی نیز بر عهده رهبر است. در شرایط استثنایی [موقعیت هایی مانند جنگ، حمله تروریستی، تحریم یا جنگ اقتصادی] رهبر تعیین می کند که چه کسی دشمن و چه کسی دوست است. رهبر می تواند اجرای قانون را به تعلیق درآورد و به نام مصالح عمومی از آن طفره رود. در تز اشمیت، سیاست چیزی نیست جز کسی که «تصمیم‌گیری» می‌کند. تصمیم حاکمیتی در یک فضای استثنایی رخ می دهد و هر قانونی را که حوزه حاکمیت را تعریف می کند به حالت تعلیق در می آورد.

اما برخلاف تعریفی که بیسمارک و اشمیت از سیاست ارائه کردند، تعاریف دیگری از سیاست وجود دارد که محدود به رهبران نیست و دامنه وسیع تری از کنش سیاسی را در بر می گیرد. یکی از این تعاریف به هانا آرنت مرتبط است، که سیاست را به عنوان «اقدام هماهنگ در حوزه عمومی» تعریف کرد. تعریفی که تاریخ آن به بزرگ ترین فیلسوف جهان باستان یعنی ارسطو برمی گردد.

در این تعریف، مسئله سیاسی با تمام کنش‌های عمومی انسان پیوند تنگاتنگی دارد. در اینجا، مسئله سیاسی فقط مسئله حکومت نیست، بلکه مسئله حکومت است. حکمرانی به شیوه های مختلف زندگی اجتماعی اطلاق می شود و حکومت تنها یکی از ابزارهای هماهنگی زندگی اجتماعی به شمار می رود.

همانطور که ژان ژاک روسو گفت، تنها با مشارکت مستقیم و مستمر همه شهروندان در زندگی سیاسی است که دولت و جامعه به سمت خیر و فرصت تکامل می یابند. ابزارهای اصلی حکومت نیز انجمن ها، بازارها، سلسله مراتب و شبکه های قدرت در هم تنیده هستند.

به گفته «اندرو هیوود» وقتی صحبت از حکمرانی می شود، بهتر است کمتر حکومت کنیم. حکومت جای خود را به همکاری، مشورت، رقابت، گفتگو و مذاکره می دهد و تصمیمات سیاسی از کنش آزاد و سیاسی شهروندان ناشی می شود.

هانا آرنت می نویسد که این مفهوم از سیاست مهم ترین شکل فعالیت انسانی را تشکیل می دهد، دقیقاً به این دلیل که بر تعامل بین شهروندان آزاد و برابر تأکید می کند. آرنت می گوید که این سیاست به زندگی معنا می بخشد و منحصر به فرد بودن و متمایز بودن زندگی انسان را تشخیص می دهد. بنابراین سیاست جزء جدایی ناپذیر زندگی بشر است و حتی می توان گفت که مهمترین حوزه است. نسبت به سیاست انسان گرایی وجود ندارد و جمله «من سیاسی نیستم» نوعی انتخاب سیاسی است.

البته مفهوم «سیاست» را نباید با عضویت و حمایت از احزاب سیاسی اشتباه گرفت، بلکه با «سیاست به معنای یک علم» و نوعی آگاهی و بصیرت که ابزاری برای تحلیل جامعه است، اشتباه گرفت. از این منظر سیاسی بودن به معنای هوشیار بودن و بی طرف نبودن در برابر پدیده های اجتماعی است.

معمولاً یکی از جسورانه ترین مغالطه هایی که برای انتقاد از فمینیسم استفاده می شود این است که «معلوم است که مردی در دنیای مردسالار فمینیسم را نمی پذیرد!» » اما اگر کتابی پیش روی شما باشد که در آن زنی از فمینیسم انتقاد می کند چه اتفاقی می افتد؟ جسا کریسپین، منتقد و نویسنده مشهور ایالات متحده آمریکا، در کتاب معروف خود با عنوان “چرا من یک فمینیست نیستم؟” این به شما این فرصت را می دهد که فمینیسم را نه تنها از منظر یک زن، بلکه از دیدگاه یک فمینیست کارکشته نیز نقد کنید! چرا من فمینیست نیستم با عنوان «مانیفست واقعی فمینیست» در آمریکا منتشر شد و مترجم این اثر فرزام کریمی عنوان فعلی را برگزید. او همچنین از عنوان فرعی «مانیفست زن ستیز» استفاده کرد که به نظر می رسد بهتر از عنوان فرعی اعلامیه ضد زن باشد.

چرا من فمینیست نیستم؟ اولین بار در سال 2017 در آمریکا منتشر شد و توجه مترجمان بسیاری از زبان های زنده دنیا را به خود جلب کرد. کریمی در سال 1400 هجری قمری این اثر را به فارسی برگرداند و نشر علم انتشاراتی است که آن را در 117 صفحه جلد شومیز منتشر کرده است. نسخه ای که ویرایش دوم خود را در مدت کوتاهی به پایان رساند. علاوه بر خودانتقادی جذابی که در بالا به آن اشاره کردیم، از دیگر محاسن این اثر کوتاه بودن آن است. چه اکثریت آثار تحلیلی و انتقادی باشد و چه به طور کلی آثاری در حوزه اندیشه، آثار بلند و قطوری هستند. اما چرا من فمینیست نیستم؟ به دلیل مختصر بودن، می تواند به هر کسی اجازه دهد تا به سرعت دیدگاه نویسنده را بخواند و درک کند.

مرتبط:  چرا نباید شب ها ناخن بگیریم

در ادامه این مقاله سعی می کنیم به اصل یازده بخش این کتاب بپردازیم.

از یک واقعیت فمینیستی تا یک فمینیست تئاتری

همانطور که قبلاً در نقد کتاب در مورد زنان نامرئی و افسانه قدرت مردان اشاره کردیم، جسا کریسپین هیچ مشکلی در تلاش برای احقاق حقوق زنان ندارد و اتفاقاً او معتقد به اصل برابری جنسیتی است که به آن رسیده است. اوج. اما او فمینیسم امروزی را فمینیسم نمایشی معرفی می کند و قبل از ورود به بحث اصلی متذکر می شود که این فمینیسم از چند ویژگی بارز و زیان آور رنج می برد یا بهتر است بگوییم دنیا را رنج می دهد! کریسپین فکر می کند که امروز یک فمینیست فقط می خواهد بگوید که یک فمینیست است! به طوری که او به عنوان یک فرد خاص و شاید یک قهرمان دیده می شود! اگر از او بپرسید که فمینیسم دقیقاً به چه معناست و دقیقاً فمینیست کیست؟ او احتمالاً نمی تواند در یک پاراگراف یا حتی یک خط به جای شما صحبت کند!

دومین نکته مهم از دیدگاه کریسپین این است که فمینیسم امروزی به جای همگرایی و حرکت در مسیر تساوی حقوق زن و مرد، به دنبال لجاجت است و به معنای برابر کردن ستم زن و مرد می رود! گویی یک چشم و یک چشم دارد و در این راستا به جای قوی نشان دادن زنان، با ظلم بی پشتوانه، همه زنان را پست، ضعیف و فرودست نشان می دهد! برچسب زدن نکته سوم است. کریسپین هم مثل ما فهمید که اگر مردی بخواهد از فمینیسم انتقاد کند، فوراً با برچسب های تحقیرآمیز یا تحجر آمیز هدف قرار می گیرد و اگر زنی از او انتقاد کند، با شعار «زن علیه زن» ساکت می شود. در واقع فمینیسم اجازه هیچ گونه اختلاف و بحثی با مخالف خود نمی دهد; بنابراین از سطح یک مکتب فلسفی که قادر به ایجاد دیالکتیک باشد، تبدیل به یک گفتمان دیکتاتوری می شود!

اما هدف از همه این موارد چیست؟ کریسپین معتقد است که رهبران فمینیسم به دنبال ایجاد یک برند از طریق این فشارها، دریافت بودجه های کلان خود و استفاده از توده های فمینیست تنها به عنوان افراد ساده لوح برای پیاده نظام خود هستند. بنابراین آنها خودشان میلیونر و میلیاردر می شوند و همانطور که گفتیم هرگز برای زنان طبقه کارگر و ستمدیدگان کار واقعی انجام نمی دهند…

هر زنی باید فمینیست باشد!

عبارتی که در این عنوان به کار بردیم، جمله ای است که احتمالاً در فضای مجازی، روزنامه ها، برنامه های تلویزیونی و حتی در گفتگوهای روزمره زیاد می شنوید. اما آیا تعریف این مفهوم از مردم کوچه و بازار با تعریف فمینیسم جهانی همخوانی دارد؟ قطعا نه! اما مشکل این است که در عمق وجود، برای رهبران فمینیسم، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که همه خود را فمینیست می‌خوانند. حالا با هر گرایش و تعریفی که بخواهد! اما چرا این اتفاق می افتد؟ اگر به رسانه‌های دهه‌های اخیر نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که قبل از اینکه فمینیسم به یک کالا یا یک مد تبدیل شود، افراد مشهور در سراسر جهان از این برند اجتناب می‌کردند. اما ناگهان فمینیسم به عنوان یک استراتژی بازاریابی اهمیت پیدا کرد و هر بازیگر، موسیقیدان، فوتبالیست و به طور کلی هر سلبریتی خود را فمینیست خواند! نکته ای که به آمیختگی فمینیسم با مولفه های سرمایه داری اشاره دارد. حال آیا این اختلاط باعث نشده فمینیسم از ماهیت اصلی خود در جریان اول و دوم فرار کند؟ قطعا بله!

در همین راستا است که می بینیم فمینیسم امروز به ورطه هرج و مرج کشیده شده و جز چسبیدن چیزی در چنته ندارد. بنابراین می بینیم که یک تی شرت ساده با عنوان “فمینیست رادیکال” بیش از 500 دلار فروخته می شود! نتیجه آن چیست؟ فقط ساخت فمینیسم و ​​تجملات آن در زیر پرچم غیرمستقیم سرمایه داری که چیزی جز فاصله گرفتن از تلاش برای احیای حقوق زنان در زیر ستم سرمایه داری نیست! به عقیده کریسپین، فمینیسم نمایشی تنها یک سپر انتقادی یا مکانیزم دفاعی برای بازتولید زیرسیستم طبقاتی دیگر است. او یک هنرمند زن به نام «بی یورک» را مثال می‌زند که بارها درباره مسائل زن بودن، دغدغه‌های زنانه و… صحبت کرده است. و اتفاقاً او یک موسیقیدان برجسته و با استعداد است. اما فمینیست ها با او مشکل دارند و به جای حمایت از او، او را طرد می کنند. برای چی؟ زیرا او در مصاحبه ای در سال 2005 گفت: “من فمینیست نیستم!” به گفته کریسپین، این موضوع نشان می دهد که فمینیسم امروزی یک فمینیسم نمایشی است و نه یک فلسفه جدی و دغدغه مند!

فمینیسم و ​​مردسالاری؟

موضوع مهم دیگری که توسط فمینیست ها برای اثبات لزوم فمینیست بودن زنان مطرح می شود «پدرسالاری» است. این بدان معناست که اولاً تمام مشکلات، بدی ها و مشکلات دنیای کلاسیک به گردن مردسالاری گذاشته می شود و ثانیاً فمینیسم تنها راه مبارزه با مردسالاری حاکم و رهایی از آن معرفی می شود. اما نکته اینجاست که در دنیای امروز اگر همه چیز ناشی از مردسالاری باشد، هیچ زنی دچار خطا نمی شود و همه زنان از گناه و خطا مبرا هستند؟! علاوه بر این، آیا چیزی به نام مرد سالم و خوش تیپ وجود ندارد و همه مردان بی ادب، خشن و بی رحم هستند؟! در پاسخ به این شبهه آشکار، فمینیست‌ها معمولاً به علی‌چهپ روی می‌آورند و می‌گویند که مردسالاری نظامی است که هم زنان و هم مردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد! پس اگر ارتش اینطور به زن و مرد می زند، چرا اصرار داریم که اسمش را «پدرسالاری» بگذاریم؟!

کریسپین در کتاب خود چرا من یک فمینیست نیستم استدلال می کند که همه مشکلات از دنیای طبقاتی نظام سرمایه داری سرچشمه می گیرد. او معتقد است که در دنیای امروز، زنان جزء جدانشدنی این نظام هستند و کم نیستند زنانی که مثلاً به عنوان وکیل یا قاضی، مردان و زنان بی گناه دیگری را زندانی می کنند، از نژادپرستی حمایت می کنند، به گسترش فقر کمک می کنند و علی هاسو… کریسپین با تکمیل این گفتگو به نکته مهمی اشاره می کند که احتمالاً مهمترین نقطه ضعف فمینیسم را تشکیل می دهد: استاندارد دوگانه! او می‌گوید که اگر فمینیست‌ها حتی از اصطلاحاتی مانند «سم مردانه» برای تحقیر مردان استفاده نمی‌کنند و می‌خواهند مشکلات هورمون‌های مردانه را در روابط اجتماعی در نظر بگیرند، پس چرا اگر کسی از سم زنانه یا زهر فمینیستی صحبت کند ناراحت می‌شوند؟

مردها مشکل ما نیستند!

انتقام! این کار دیگری است که توسط فمینیست ها با بسط و تعمیم به تمام اعمال مردان انجام شده است. در واقع فمینیست ها ابتدا معتقدند که همه زنان باید فمینیست باشند و با حمایت از یکدیگر متحد پیش بروند که با توجه به تفاوت های فرهنگی میلیاردها زن غیرعملی به نظر می رسد و اگر این اقدام کورکورانه اعمال شود، بیشتر به تبعیض جنسیتی دامن می زند. حقوق جنسیتی! کریسپین پیرمردی را مثال می‌زند که در دفتری شوخی جنسی کرد و بلافاصله اخراج شد! از خود بپرسید که آیا حمایت از این شوخی قطعاً یک دیدگاه جنسیتی بوده یا در فرهنگ قومی و خانوادگی این مرد توهین محسوب نمی شود؟ دوم، فمینیست ها به طور کلی این عمل را گسترش می دهند. به عبارت دیگر، وقتی یک مرد سفید پوست چنین کاری را انجام می دهد، هشتگ هایی ایجاد می شود که “همه مردان سفید پوست” – و احتمالاً همه مردان بعد از آن – جنسیت دارند! کریسپین معتقد است که نگاه به یک مکتب به عنوان یک جنبش عامل این کمپین و البته دشمنی آن است. او این نوع کنشگری و انتقام ناشی از آن را حس کاذب پیروزی می داند که آینده بهتر زنان را قربانی خواهد کرد. زیرا کنشگری او مانند سوپاپ اطمینانی برای نظام سرمایه داری خواهد بود و زنان [و مردان] را از درک اصل تاریخ، یعنی آزادی اساسی و برابری جنسیت باز می دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا