چرا من هیچ عشقی ندارم

به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: «انگیزه نداری؟ تو تنها نیستی؛ به خصوص این روزها. پنج مرحله زیر می تواند به شما در رفع این مانع کمک کند.

1. احساسات خود را به درستی شناسایی کنید

بسیاری از احساسات تحت پوشش انگیزه کم ظاهر می شوند. اگر بتوانید احساسات خود را به درستی تشخیص دهید، حرکت رو به جلو در مسیر برای شما بسیار واضح تر خواهد بود.

احساسات پنهان شما ممکن است شامل موارد زیر باشد:

• ناامیدی ناشی از کار زیاد
• مقایسه اجتماعی
• افسردگی ناشی از خستگی مفرط

اگر احساس می کنید از کار زیاد غرق شده اید، برای مدتی اهداف خود را کوچک و کوچکتر کنید تا این احساس از بین برود. اگر انتظار دارید قبل از استراحت بیش از 90 دقیقه مستقیم کار کنید، یا اگر قصد دارید بیش از 3 تا 4 ساعت در روز با تمرکز و بهره وری بالا کار کنید، مطمئن شوید که انتظارات شما واقعی نیست. خودت رو روانی کردی

اگر از مقایسه اجتماعی رنج می برید، با مهربانی و شفقت با خودتان صحبت کنید. آیا از خودتان انتظار دارید که به اندازه کسی که سابقه کاری و تجربه بیشتری نسبت به شما دارد عملکرد خوبی داشته باشید؟

اگر از خستگی روحی مفرط رنج می برید، مراقب باشید زیاد استراحت نکنید. این ممکن است منطقی نباشد، اما وقتی بیش از حد استراحت می کنیم، انرژی خود را از دست می دهیم و خلق و خوی ما بدتر می شود. شاید این سستی را در آخر هفته تجربه کرده باشید.

موارد ذکر شده همه سناریوهای ممکن را پوشش نمی دهند، اما نکته اصلی تشخیص درست احساسی است که در حال حاضر تجربه می کنید. چیزی که روانشناسان به آن برچسب زدن می گویند. شما تنها زمانی می توانید راه حل مناسب را پیدا کنید که برچسب مناسبی را به احساسی که تجربه می کنید اختصاص دهید. شاید عصبانیت ما ناشی از غم و اندوه یا اضطراب باشد. اضطراب می تواند ناشی از فقدان مهارت در انجام کار باشد. شاید استرس ناشی از نداشتن شغل مناسب باشد.

2. قورباغه را قورت ندهید!

ایده قورت دادن قورباغه این است که کاری را که کمترین انگیزه را برای انجام ندادن آن دارید در اولویت قرار دهید. به نظر می رسد این یک استراتژی عالی است، اما اگر در حال حاضر احساس خوبی ندارید یا انرژی کمی دارید، تلاش برای انجام سخت ترین کار ممکن است فقط باعث بدتر شدن احساس شما شود، نه بهتر.

از خود بپرسید: «با توجه به ظرفیت فعلی من، چه کاری می توانم با تمرکز و بهره وری بیشتر انجام دهم؟ » برای مثال، اگر می خواهید بدوید اما حوصله ندارید، شاید بهتر باشد به جای دویدن، راه بروید. این به شما کمک می کند تمام روز در رختخواب نمانید.

استراتژی های بهره وری هرگز متناسب با هر موقعیتی نیستند. به جای چسبیدن به یک سیستم اولویت بندی واحد مانند ربات ها، بهتر است استراتژی های خود را با توجه به موقعیت های مختلف تغییر دهید.

3. برای چند دقیقه خیلی سریع اما رضایت بخش کار کنید

گاهی اوقات باید سر کار خود را گرم کنید. برای انجام این کار، چند کار بسیار سریع و رضایت بخش انجام دهید. به عنوان مثال، اگر مدت زیادی است که می خواهید ویتامین بخرید، این کار را انجام دهید، لباس ها را در ماشین لباسشویی قرار دهید یا ملحفه ها را عوض کنید.

اگر زمان زیادی را برای انجام این کارها تلف کنید، نمی توانید کارهای اصلی خود را که نیاز به زمان بیشتری دارند، انجام دهید. فقط پنج تا ده دقیقه از وقت خود را صرف چنین کارهایی کنید. وقتی کارهای مهم تری برای انجام دادن دارید، اجازه ندهید این کارها بیش از 30 دقیقه از وقت شما را بگیرد. وقتی بیش از حد مشغول هستیم، ممکن است زمان کافی برای کارهای مهمی که باید انجام دهیم نداشته باشیم.

4. به خود پاداش دهید

برنامه‌ریزی کنید تا 90 دقیقه به‌طور متوالی وظایف خود را با اولویت انجام دهید، سپس چند دقیقه استراحت کنید. تصمیم بگیرید که می خواهید اوقات فراغت خود را چگونه بگذرانید. آیا می خواهید در اوقات فراغت خود بیرون بروید و قدم بزنید؟ آیا می خواهید برنزه شوید؟ آیا می خواهید شبکه های اجتماعی را تماشا کنید؟ شاید بخواهید برای یکی از دوستانتان پیامی ارسال کنید. شاید بخواهید به صورت آنلاین خرید کنید. یا شاید بخواهید چند دقیقه ای را به یوگا و مدیتیشن اختصاص دهید.

برنامه ریزی و انتخاب انرژی ذهنی زیادی می خواهد. اگر سعی کنید زمانی که خیلی خسته هستید تصمیم بگیرید با زمان استراحت خود چه کنید، از زمان استراحت خود لذت نخواهید برد. قبل از رسیدن به زمان استراحت و زمانی که انرژی شناختی شما هنوز بالاست باید برای آن برنامه ریزی کنید. وقتی از قبل برنامه ریزی می کنید، به احتمال زیاد پاداش بهتری دریافت خواهید کرد.

5. انبار کنید

درک کنید که چگونه تغذیه بدن شما بر تمرکز، توجه و انگیزه شما تأثیر می گذارد. می توانید صبح ها آب الکترولیت بنوشید. خودتان آن را امتحان کنید و ببینید چه چیزی برای شما بهتر است. به عنوان مثال، مقداری ماست پر پروتئین بخورید و ببینید که آیا می تواند کمی انرژی بیشتری به شما بدهد یا خیر. انرژی فیزیکی می تواند تاثیر کوچک اما قابل توجهی داشته باشد. به عنوان مثال، سطح انرژی شما ممکن است 10٪ افزایش یابد. با این حال، اگر مراقب نباشید، ممکن است متوجه اثرات آنها بر روی خود نشوید. برای اینکه بتوانید تاثیرات این انرژی زاها را ببینید، باید یک استراتژی را به مدت یک هفته دنبال کنید، سپس چند روز آن را انجام ندهید تا تفاوت را احساس کنید.

انگیزه کم یا فقدان ممکن است نشانه مشکل جدی تری مانند افسردگی یا اضطراب باشد. به عنوان مثال، برای کسانی که از اضطراب مزمن رنج می برند، انجام هر کاری با احساس ترس و دشواری همراه است، زیرا دائماً فکر می کنند که در انجام این کار اشتباه می کنند و صلاحیت کافی برای انجام این کار را ندارند.

اگر از اضطراب یا افسردگی بالینی رنج می برید، به بیش از این توصیه نیاز دارید. اما اگر اخیراً احساس کرده اید که تمام انگیزه خود را برای انجام هر کاری از دست داده اید و هیچ هدف، آرزو یا رویایی ندارید. در اینجا چند نکته دیگر برای شما وجود دارد:

1. اصلاً نترسید! این یک وضعیت موقتی است

از دست دادن انگیزه بخشی از مجموعه علائمی است که هنگام غمگینی رخ می دهد. مغز ما به این شکل سیم کشی شده است. احساس غم و اندوه و افسردگی باعث واکنشی می شود که شامل تمایل فوری به کناره گیری، تمرین مراقبت از خود و تجدید نظر است. این وضعیت ممکن است غیرعادی به نظر برسد، اما کاملاً اینطور نیست. بی تفاوتی بخشی از پاسخی است که برای محافظت از ما و ایمن نگه داشتن ما طراحی شده است. مغز ما به طور غریزی به ما هشدار می دهد که عقب نشینی کنیم، با خودمان مهربان تر باشیم و به جای پیچ و تاب خوردن، خودمان را ببندیم (استعاره ای از کار سخت که به آرامی حرکت می کند).

مرتبط:  چطوری من کارتمو شارژ کنم

چرا وقتی غمگین هستیم توصیه به حرکت رو به جلو می تواند توصیه اشتباه و خطرناکی باشد؟ ما هشدارهای نادرست را در طول تکامل درونی کرده ایم. بنابراین حتی زمانی که 99 موقعیت از 100 موقعیت خطرناک نیستند، ذهن ما برای اولویت بندی 1 از 100 موقعیت خطرناک برنامه ریزی شده است.

وقتی افسرده هستید، نشخوار فکری می کنید و احساس سستی و بی حسی می کنید. افسردگی و بی حسی علائم هشدار دهنده ای برای توقف، کمی فکر و تغییر مسیر در صورت لزوم هستند. گاهی این هشدار درست و گاهی نادرست است.

اگر تا امروز نمی‌دانستید، امروز می‌دانید که احساسات چگونه کار می‌کنند و چقدر آسان است که افکار وحشتناک و مضطرب مانند “چرا اینطور احساس می‌کنم؟” یه چیزی اشتباهه! مشکل چیه ؟ من چه کار می کنم چه اتفاقی می افتد؟” حتی گاهی اوقات مردم می ترسند که نتوانند قدم به قدم جلو بروند و تمام آنچه را که تاکنون ساخته اند از دست بدهند، مثلاً می ترسند شغل خود را از دست بدهند زیرا نمی توانند درست کار کنند. به دلیل کمبود یا ضعف انگیزه یا تمرکز.

مشکل چیه؟ این واکنش هراس می‌تواند آن‌ها را گیج، ترسان و برانگیخته کند و همچنین می‌تواند نشخوار فکری منفی آن‌ها را درباره اینکه چه کسی هستند و هویتشان افزایش دهد. اگر فکر می کنید هر کاری که انجام می دهید باعث خرابی می شود، چرا باید کاری انجام دهید؟

در بسیاری از موارد، این تغییرات غیرقابل پیش بینی و ناگهانی در احساسات و انگیزه ها موقتی هستند. این احساسات می تواند از چند ساعت تا چند هفته طول بکشد اگر استراتژی های حل مسئله خوبی داشته باشید.

درمان افسردگی بالینی می تواند ماه ها طول بکشد، اما هیچ یک از حالت های افسردگی دائمی نیستند. یادگیری راهبردهای حل مسئله سالم، مدت زمان بی تفاوتی را کاهش می دهد.

2. برای ایجاد انگیزه در خود اقدام کنید

رابطه بین عمل عملی و انگیزه به گونه ای است که عمل عملی انگیزه بیشتری ایجاد می کند تا انگیزه منجر به عمل عملی بیشتر شود. بنابراین، برای مثال، اگر می خواهید انگیزه ورزش را پیدا کنید، باید ورزش را شروع کنید و نمی توانید صبر کنید تا انگیزه ورزش داشته باشید. هر چه بیشتر کاری را انجام دهید که برای آن به انگیزه نیاز دارید، معنادارتر می شود.

3. از اهدافی که به شما انگیزه نمی دهند اجتناب کنید

به این فکر کنید که چه چیزی در زندگی برای شما مهم است و چه چیزی به شما بهترین احساس را می دهد. از هر هدفی غیر از آنها دست بردارید. به عنوان مثال، هدف یک نفر در زندگی ممکن است کمک باشد، در حالی که هدف شخص دیگری محبوبیت در بین دیگران است. بنابراین هر یک از آنها باید بر روی یک هدف متمرکز شوند و هر روز استراتژی های جدیدی را برای دستیابی به این اهداف توسعه دهند.

4. تمرکز کمتر خود را برنامه ریزی کنید

تمرکز با افسردگی مرتبط است. هنگامی که احساس بی حسی یا افسردگی می کنید، تمرکز شما نیز کاهش می یابد. بنابراین وقتی انگیزه شما کم است باید به سمت کارهایی بروید که نیاز به تمرکز زیاد ندارند. به عنوان مثال، اکنون زمان مناسبی برای تعیین هدفی مانند «خواندن یک کتاب در هفته» نیست. بنابراین، اکنون زمان مناسبی برای تعیین مجموعه ای از اهداف بسیار شدید که نیاز به تمرکز بالایی در طول روز دارد، نیست.

زمانی که حوصله انجام کارها را ندارید، انتظارات بهره وری خود را به نصف کاهش دهید، اما سعی کنید کاری انجام دهید که به زندگی شما دو برابر گزینه دیگر معنا بدهد.

5. برای مشکلات جسمی احتمالی به پزشک مراجعه کنید

گاهی اوقات بی انگیزگی، بدخلقی، بی حسی و… ممکن است ریشه فیزیکی داشته باشد. به عنوان مثال، کمبود ویتامین D، کمبود آهن، مشکلات تیروئید و کمبود ویتامین B12 همگی می توانند باعث بی حالی و بی حالی شوند.

6. درخواست کمک از دیگران ممکن است اتلاف وقت به نظر برسد، اما ارزشش را دارد

وقتی افراد انگیزه و علاقه خود را به زندگی از دست می دهند، قابل درک است که احساس می کنند هیچکس نمی تواند به آنها کمک کند تا از این وضعیت خارج شوند. ممکن است فکر کنید که این بی انگیزگی همیشه همراه شما خواهد بود و هیچ راه حلی وجود ندارد که شما را از رفتن به پزشک و درخواست کمک باز دارد.

فکرش را بکنید: اگر دستتان بشکند، نمی گویید کار کسی نیست و حتما به دکتر می روید. اگر فکر می کنید افسردگی بالینی دارید، همین فکر را کنید.

7. چیزهای جدید را امتحان کنید

وقتی چیزهای جدید را امتحان می کنید رشد می کنید. گاهی اوقات از دست دادن انگیزه ناشی از فعالیت ها، افراد، دیدگاه ها و روال های قدیمی است. اگر می‌خواهید رویاها و اهداف جدیدی را کشف کنید، بدون اینکه انتظار زیادی از خود داشته باشید، چیزهای جدید را امتحان کنید. با انجام این کار، به تدریج اهداف و رویاهای جدید ظاهر می شوند.

یک استراتژی برای عبور از دوره‌های کم انگیزه ایجاد کنید و به یاد داشته باشید که یک استراتژی خاص برای موقعیت‌های دیگر مؤثر نیست.

انتهای پیام

من مجردم و هنوز 20 ساله نشده ام

اما من هیچ دوست صمیمی ندارم

دوستان من فقط در کلاس ها و بروشور شرکت می کنند

من به شدت تحت تاثیر دوستان قدیمی ام قرار گرفتم

من نمی خواهم کسی فراتر از مرزی که برای خودم تعیین کرده ام به من نزدیک شود

ولی من اینجوری زندگی کردن رو دوست دارم 🙂

فریدون مشیری > نقل قول


 (?)


Showing 1-30 of 43

“بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب”



فریدون مشیری / Fereydoon Moshiri

tags:
love

156 likes

Like

“من نمي دانم
_ و همين درد مرا سخت مي آزارد_
كه چرا انسان اين دانا
اين پيغمبر
:در تكاپوهايش
_چيزي از معجزه آن سو تر_
ره نبرده ست به اعجاز محبت
چه دليلي دارد؟
*
چه دليلي دارد
كه هنوز
مهرباني را نشناخته است؟
و نمي داند در يك لبخند
!چه شگفتي هايي پنهان است
*
من بر آنم كه درين دنيا
_خوب بودن _به خدا
سهل ترين كارست
و نمي دانم
كه چرا انسان
تا اين حد
با خوبي
.بيگانه است
!و همين درد مرا سخت مي آزارد”



فریدون مشیری

139 likes

Like

“مشت می‌کوبم بر در
پنجه می‌سایم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده‌ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی! با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آن‌جا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته‌ی چند!
چه کسی می‌آید با من فریاد کند”



فریدون مشیری

مرتبط:  چطور با پروکسی به واتساپ وصل بشم

tags:
خفقان

108 likes

Like

“پر كن پياله را
كاين آب آتشين
ديريست ره به حال خرابم نمي‌برد

این جام ها که به دنبال هم می آیند
دریایی از آتش است که طوفان را می دزدد و آب مرا نمی برد.

با سمند سرکش و جادویی شراب
به سمت بیکران دنیای خیالی
به سمت دشت پر ستاره افکار گرم 75757599888 به سوی مرز ناشناخته زندگی و مرگ 7578875999000 به سوی مرز ناشناخته زندگی و مرگ 7575875999 5999888 به سمت شهر خاطرات 75757 5999888 شراب فقط مرا لبه تخت می خواباند

سلام ای عقاب عشق!
از فراز قله های مه آلود دور
پرواز کن به دشت غمگین زندگیم
مرا ببر آنجا که شرابم حمل نمی کند

در مسیر زندگی
با این همه تلاش و آرزو و این عطش
حتی اگر از ته دل ناله کنم که:
آب… آب…
دیگر فریبم نمی دهد

جام پر کن”
― فریدون مشیری

104 likes

Like

“گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!
مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی!”



فریدون مشیری

64 likes

Like

“خروشِ موج با من می کند نجوا:

“کسی که دلش را در دریا گذاشت آزاد شد!
هر که دلش را در دریا گذاشت آزاد شد!”
― فریدون مشیری

54 likes

Like

“ستاره را گفتم _ کجاست مقصد این کهکشان سر گشته؟ کجا به اب رسد تشنه با فریب سراب؟ ستاره گفت که خاموش ! لحظه را دریاب.”



فریدون مشیری

52 likes

Like

“من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت”



فریدون مشیری

45 likes

Like

“یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم

یادم باش فردا صبح
به نسیم سر صدک سلام میکنم
و نخی به انگشتم میبندم
تا فردا فراموش نشود دیر، اما
یک کاسه آب پشت سر موش شاید
به سلامت از سفر برگردد 99988 8 I I از آنجا یک آغوش عشق خواهد خرید

فردا مرا به خاطر بسپار
تا سلام کنم، دل همسایه را شاد کنم
تقصیر دوستم را رها کنم، دم در بشینم
تا با شوق به خیابان نگاه کنم. این
است و بدانید که دیگر خشم وجود ندارد این هم چیز بدی است

یادم باشه فردا حتما این کار رو انجام میدم
و باور کن دیگه شانسی نیست
و بدونی که اگه دیر بیام مهلتی برام
نیست و بدونی که شب میرم
که هست و هست اینطور نیست، پس فردا

دوباره به یاد من باش
، اگر فردا غفلت کنم از
آخرین لحظه فردای غروب،
به خودم می گویم
این
… همه چیز را فراموش کن. 7575759 9 9888 – فریدون مشیری

34 likes

Like

“اگر در کهکشانی دور
دلی یک لحظه در صد سال
یاد من کند
بی شک
دل من در تمام لحظه های عمر
به یادش می تپد پرشور”



فریدون مشیری

34 likes

Like

“من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم پُرِ دوست ،
کنج هر دیوارش
دوست‌هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو … ؛
هر کسی می‌خواهد
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند .
شرط وارد گشتن :
شست و شوی دل‌هاست
شرط آن ، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست …
بر درش برگ گلی می‌کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می‌نویسم :
ای یار
خانه‌ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر :
“خانه دوست کجاست؟ “
فریدون مشیری”



فریدون مشیری

33 likes

Like

“مگر نه این که غمی سهمگین به دل داریم
مگر نه این که به رنجی گران گرفتاریم
نشاطمان را باید همیشه چون خورشید
بلند و گرم در اعماق جان نگه داریم”



فریدون مشیری

30 likes

Like

“گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ”



فریدون مشیری

30 likes

Like

“تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز مهر تو،
تو ای با دوستی دشمن!

زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی است
زبان خشم چنگیز است

برادری که به من زنگ می زند برادرانه بشین
سلاحت را زمین بگذار
سلاحت را زمین بگذار تا این دیو قاتل از بدنت بیرون بیاید
.

از دین انسان چه می دانید؟
اگر خدا زندگی داد
چرا باید ببندی؟
چرا باید این برادر
را با یک لحظه غفلت در خاک و خون بغلتانید؟

فهمیدم در همه حالات راست بگو و دنبال حقیقت باش
و حق با توست
اما حقیقت – برادر ژان – را نباید به زور این زبان نامفهوم آتش
جستجو کرد!
اگر این بار وجدان خفته ات بیدار شد
اسلحه ات را زمین بگذار!”
– فریدون مشیری

27 likes

Like

“دوست می بايد داشت!
با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد،
با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند”



فریدون مشیری

27 likes

Like

“آن که با تو می زند صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نیست.
گر چراغ روشنی به راه توست.
چشم گرگ جاودان گرسنه ای ست!”



فریدون مشیری

25 likes

Like

“روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رميدم، نه گسستم

تکرار کردم: تو شکارچی و من آهوی دشت، همه جا را گشتم تا دام تو را گرفتم.

کوچه، پرواز با خورشید*”
― فریدون مشیری، پرواز با خورشید

tags:
love-poems

25 likes

Like

“وای جنگل را بیابان میکنند …

از همان روزی که دست قابیل پیامبر

گشت آغشته به خون حضرت هابیل

از روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان می جوشید

مردت مرده

حتی اگر آدم زنده بود

از روزی که برادرانش یوسف را در چاه انداختند

از روزی که دیوار چین را با شلاق و خون ساختند

شخص شما مرده بود

بعد دنیا پر از آدم و این آسیاب شد

بازدید و تور

قرن ها از مرگ آدم می گذرد

اوه، دریغ نکن

شخص شما برنگشته است

قرن ما

زمان مرگ بشریت فرا رسیده است

سینه دنیا از خوبی ها خالی است

صحبت از آزادی و پاکی احمقانه است

مرتبط:  چرا ذره بین تصاویر را وارونه نشان میدهد

صحبت در مورد موسی، عیسی و محمد نامناسب است

این سن موسی چمبه است

زمان مرگ بشریت فرا رسیده است

من از پژمرده شدن شاخه گل می آیم

از نگاه خاموش یک کودک بیمار

از فغان قناری در قفس

حتی یک قاتل را از غم و اندوه یک مرد زنجیر شده دور نگه می دارد

اشک در چشمانم حلقه زده و عصبانیت در گلویم است

سرگردان در روزگار زهر من در کاسه زهر مارم در صدا

چگونه مرگ او را باور کنم؟

این پژمردگی یک برگ نیست

جنگل را بیابان می کنند

آنها دست خون آلود را در برابر مردم پنهان می کنند

هیچ حیوانی با حیوان دیگری برابری نمی کند

این نامردها با جان انسان چه می کنند

این پژمردگی یک برگ نیست

فرض کنید مرگ قناری در قفس مرگ نیست

فرض کنید حتی یک گل در دنیا نیامده است

فرض کنید جنگل از روز اول یک بیابان است

در صحرای خاموش و کور

صبور در میان کسانی که با این بلاها روبرو هستند

صحبت از مرگ عشق، مرگ عشق

گفتگو درباره مرگ بشریت است.”
– فریدون مشیری

25 likes

Like

“هر روز می‌پرسی که: آیا دوستم داری؟
من جای پاسخ بر نگاهت خیره می‌مانم
تو در نگاه من، چه می‌خوانی، نمی‌دانم
اما به جای من، تو پاسخ می‌دهی: آری
ما هر دو می‌دانیم
چشم و زبان، پنهان و پیدا، رازگویانند
و آنها که دل به یکدیگر دارند
حرف ضمیر دوست را ناگفته می‌دانند
ننوشته می‌خوانند
من «دوست دارم» را
پیوسته در چشم تو می‌خوانم
ناگفته می‌دانم
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی‌پرسم
هرگز نمی‌پرسم که: آیا دوستم داری
قلب من و چشم تو می‌گوید به من: آری”



فریدون مشیری,


گزیده اشعار فریدون مشیری

tags:
شعر-فارسی

22 likes

Like

“یک بار عهد بستم و نشکستم
صد بار عهد بستی و بشکستی
دیگر نگویمت که چه ها کردی؟
دیگر نپرسمت که کجا هستی
جام فریب تلخ تو نوشیدم
هوشیاریم مباد از این مستی”



فریدون مشیری

21 likes

Like

“خاک موسیقیِ احساس تو را می شنود”



فریدون مشیری

20 likes

Like

“دستی بر آوریم
باشد کزین گذرگه اندوه بگذریم
روزی که آدمی
خورشید دوستی را
در قلب خویش یافت
راه رهایی از دل این شام تار هست
و آن جا که مهربانی لبخند میزند
در یک جوانه نیز
شکوه بهار هست”



فریدون مشیری

18 likes

Like

“دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود
خدا، با بنده هایش مهربان تر بود
ازین بیچاره مردم یاد میفرمود!ا
دلم می خواست دنیا، خانه مهرو محبت بود
مگو این آرزو خام است!ا
مگو روح بشر همواره سرگردان و ناکام است”



فریدون مشیری

17 likes

Like

“دوستت دارم را من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام
دامنی پر کن از این گل
که دهی هدیه به خلق
که بری خانه ی دشمن”



moshiri,


ashar e Feridoon Moshiri

tags:
love

16 likes

Like

“در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر برد
با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد
در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد
جام اگر بشکست؟
ساز اگر بگسست؟
شعر اگر دیگر به دل ننشست؟”



فریدون مشیری

15 likes

Like

“دل ِ من دير زماني است که مي پندارد:
«دوستي» نيزگُلي است؛
مثل ِ نيلوفر و ناز،
ساقه ء تُرد ِ ظريفي دارد.

بدون شک کسی که اجازه می دهد
به جان


– عمر این میله نازک لطمه بزند!

13 likes

Like

“ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هرکجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
زیر بال مرغکان خنده هات
زیر آفتاب داغ بوسه هات ای زلال پاک
جرعه جرعه میکشم تو را به کام خویش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که میکنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه میکندشنا
در میان بازوان تو
ماهی همیشه تشنه ام ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک”



فریدون مشیری

13 likes

Like

“غنچه با لبخند
می گوید تماشایم کنید
گل بتابد چهره همچون چلچراغ
یک نظر در روی زیبایم کنید
سرو ناز
سرخوش و طناز
می بالد به خویش
گوشه چشمی به بالایم کنید
باد نجوا می کند در گوش برگ
سر در آغوش گلی دارم کنار چتر بید
راه دوری نیست پیدایم کنید
آب گوید
زاری ام را بشنوید
گوش بر آوای غمهایم کنید
پشت پرده باغ اما
در هراس
باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ ها هم حرفهایی می زنند
گوش کن
خاموش خا گویا ترند
از در و دیوار می بارد سخن
تا کجا دریابد آن را جان من
در خموشی های من فریاد هاست
آن که دریابد چه می گویم کجاست
آشنایی با زبان بی زبانان چو ما
دشوار نیست
چشم و گوشی هست مردم را دریغ
گوش ها هشیار نه
چشم ها بیدار نیست

― فریدون مشیری

13 likes

Like

“ھﻤﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ
ﭼﯿﺴﺖ در زﻣﺰﻣﻪ ﻣﺒﮫﻢ آب
ﭼﯿﺴﺖ در ھﻤﮫﻤﻪ دﻟﮑﺶ ﺑﺮگ
ﭼﯿﺴﺖ در ﺑﺎزی آن اﺑﺮ ﺳﭙﯿﺪ
روی اﯾﻦ آﺑﯽ آرام ﺑﻠﻨﺪ
ﮐﻪ ﺗﺮا ﻣﯽ ﺑﺮد
اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ژرﻓﺎی ﺧﯿﺎل
ﭼﯿﺴﺖ در ﺧﻠﻮت ﺧﺎﻣﻮش ﮐﺒﻮﺗﺮھﺎ
ﭼﯿﺴﺖ در ﮐﻮﺷﺶ ﺑﯽ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻮج
ﭼﯿﺴﺖ در ﺧﻨﺪه ﺟﺎم
ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ
ﻣﺎت و ﻣﺒﮫﻮت ﺑﻪ آن ﻣﯽ ﻧﮕﺮی
ﻧﻪ ﺑﻪ اﺑﺮ
ﻧﻪ ﺑﻪ آب
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺮگ
ﻣﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ آﺑﯽ آرام ﺑﻠﻨﺪ
ﻧﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺧﻠﻮت ﺧﺎﻣﻮش ﮐﺒﻮﺗﺮھﺎ
ﻧﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ آﺗﺶ ﺳﻮزﻧﺪه ﮐﻪ
ﻟﻐﺰﯾﺪه ﺑﻪ ﺟﺎم
ﻣﻦ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻤﯽ اﻧﺪﯾﺸﻢ
ﻣﻦ ﻣﻨﺎﺟﺎت درﺧﺘﺎن را ھﻨﮕﺎم ﺳﺤﺮ
رﻗﺺ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺦ را ﺑﺎ ﺑﺎد
ﻧﻔﺲ ﭘﺎک ﺷﻘﺎﯾﻖ را در ﺳﯿﻨﻪ ﮐﻮه
ﺻﺤﺒﺖ ﭼﻠﭽﻠﻪ ھﺎ را ﺑﺎ ﺻﺒﺢ
ﺑﻐﺾ ﭘﺎﯾﻨﺪه ھﺴﺘﯽ را در ﮔﻨﺪم زار
ﮔﺮدش رﻧﮓ و ﻃﺮاوت را در ﮔﻮﻧﻪ ﮔﻞ
ھﻤﻪ را ﻣﯿﺸﻨﻮم
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﻣﻦ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻤﯽ
اﻧﺪﯾﺸﻢ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ اﻧﺪﯾﺸﻢ
ای ﺳﺮاﭘﺎ ھﻤﻪ ﺧﻮﺑﯽ
ﺗﮏ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ اﻧﺪﯾﺸﻢ
ھﻤﻪ وﻗﺖ
ھﻤﻪ ﺟﺎ
ﻣﻦ ﺑﻪ ر ﺣﺎل ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ
ﺗﻮ ﺑﺪان اﯾﻦ را ﺗﻨﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﺪان
ﺗﻮ ﺑﯿﺎ
ﺗﻮ ﺑﻤﺎن ﺑﺎ ﻣﻦ ﺗﻨﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﻤﺎن
ﺟﺎی ﻣﮫﺘﺎب ﺑﻪ ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺷﺒﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﺘﺎب
ﻣﻦ ﻓﺪای ﺗﻮ ﺑﻪ ﺟﺎی ھﻤﻪ ﮔﻠﮫﺎ
ﺗﻮ ﺑﺨﻨﺪ
اﯾﻨﮏ اﯾﻦ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎی ﺗﻮ دراﻓﺘﺎده ام ﺑﺎز
رﯾﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻦ از آن ﻣﻮی دراز
ﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪ
ﺗﻮ ﺑﺨﻮاه
ﭘﺎﺳﺦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ھﺎ را ﺗﻮ ﺑﮕﻮ
ﻗﺼﻪ اﺑﺮ ھﻮا را ﺗﻮ ﺑﺨﻮان
ﺗﻮ ﺑﻤﺎن ﺑﺎ ﻣﻦ ﺗﻨﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﻤﺎن
در دل ﺳﺎﻏﺮ ھﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﺠﻮش
ﻣﻦ ھﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻧﻔﺲ از ﺟﺮﻋﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺎﻗﯽ اﺳﺖ
آﺧﺮﯾﻦ ﺟﺮﻋﻪ اﯾﻦ ﺟﺎم ﺗﮫﯽ را ﺗﻮ ﺑﻨﻮش”



فریدون مشیری,


بهار را باور كن

12 likes

Like

“نه !
هرگز شب را باور نکرده بودم
چرا که در فراسوی دهليزهايش
به اميد دريچه‌ای دل بسته بودم”



فریدون مشیری

12 likes

Like

« previous 1 2 next »

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا