چرا در تبلیغات ضعیفیم پناهیان

08/26/00 چرا در تبلیغات ضعیف هستیم؟ -C10

شناسنامه:

زمان: 1400/06/07

مکان: هیئت هنری – حوزه هنری

موضوع: چرا در تبلیغات ضعیف هستیم؟

صدا: اینجا

فیلم: اینجا

علیرضا پناهیان در دهه دوم محرم در «هیئت هنری» که امسال در حوزه هنری با موضوع «چرا در تبلیغات ضعیف هستیم» شرکت کرد. سخنرانی کرد. در ادامه گزیده هایی از جلسه دهم این سخنرانی را می خوانید:

دو امام جامعه ما هشدار دادند که بیشتر تحرکات دشمن علیه ما در عرصه تبلیغات و جنگ نرم است.

حضرت امام (ره) درباره اهمیت تبلیغ می فرمایند: «ترویج موضوع مهم و حساسی است، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می کند. حتی اگر دشمنان ما از حربه تبلیغاتی استفاده کنند، به هیچ وجه این کار را انجام نمی دهند. و همچنین باید به موضوع تبلیغات بسیار توجه کنیم و بیش از هر چیز به آن توجه کنیم.» (صحیفه امام/ج17/ص243) این سخنان حضرت (رضوان الله تعالی علیه) مربوط به سال 1361 است. در سال 1400 یعنی حدوداً چهل سال بعد، مقام معظم رهبری جناب آقای رئیسی در جلسه درخواست ریاست جمهوری اعلام کردند: «امروز بیشترین حرکتها «فعالترین دشمنان ما علیه ما بیش از امنیت هستند. و جنبش های اقتصادی، جنبش های تبلیغاتی، جنگ نرم و تبلیغات رسانه ای» (5/1400). 12) یعنی حتی اگر از نظر تبلیغاتی مورد حمله دشمن قرار بگیریم، از نظر اقتصادی و امنیتی مورد حمله قرار نمی گیریم. ضمن اینکه شما این محاصره اقتصادی را که دشمن علیه ما تحمیل کرده است می بینید در تاریخ بی نظیر است و از نظر امنیتی هم وضعیت منطقه را می بینید که چگونه آمریکایی ها مستقیم و غیرمستقیم از حرکت های تروریستی حمایت می کنند و چقدر شهید داریم. داده شده. . اما دو امام جامعه ما که از بالا به اوضاع می نگرند، هر دو در این موضوع بیان یکسانی دارند. مقام معظم رهبری هم وضعیت روزگار ما را اعلام می کنند. جالب است بدانید که شرایط کنونی ما مشابه سال 61 است که در واقع دوران آغاز پیروزی های دفاع مقدس بود.

دوستان من فکر نکنید که بحث تبلیغات با یک دهه سخنرانی تمام می شود. مهمترین کلمات در این مورد باقی می ماند. با اندک بضاعتی که دارم، وقتی ابعاد این موضوع را نگاه می کنم، می بینم که اگر دو سال هر هفته ملاقات داشته باشیم، شاید بتوانیم یک سری از موضوعات تبلیغی که در قرآن آمده است، بحث کنیم، حتی اگر به سراغ نرویم. وارد احادیث و گفته های معصومین و موضوعات دیگر شوید. خداوند متعال در مورد تبليغ قرآن كريم چه به طور مستقيم و چه غير مستقيم سخنان زيادي دارد; البته نباید در قرآن به دنبال کلمه کلیدی «تبلیغات» باشید! در این جلسه پایانی می خواهم نگاهی کلی به روند تبلیغ در قرآن داشته باشم و گزارشی را تقدیم شما کنم.

رویکرد تبلیغاتی جبهه باطل اصرار بر یک کلانشهر دقیق و دارای مالکیت است

یکی از دلایل ضعف ما و از سوی دیگر دلیل قدرت و موفقیت دشمن در عرصه تبلیغات این است که ما در موضوع تبلیغ دیدگاه گسترده ای نداریم و دشمن دیدگاه تنگ نظرانه ای دارد. چشم انداز. در مورد مسائل تبلیغاتی ما در عرصه تبلیغات به دام دشمن افتاده ایم و جزئی گرا شده ایم، لذا می خواهیم با همین رویکرد جزئی گرایی، سخنان دینی و تبلیغ دینی کنیم.

رویکرد تبلیغاتی جبهه راست باید نگاه کلان را در اولویت قرار دهد. اما رویکرد تبلیغاتی جبهه کاذب بر جزئیات تاکید دارد و مردم را از دید کلان باز می دارد و اینجاست که به محل اغوا و فریب تبدیل می شود که حقیقت جلو نمی رود و حرف های باطل پیش می رود. اساس نفوذ کلمات نادرست، جانبداری و جانبداری است. اساس پیروزی حق در عرصه تبلیغات، اولویت دادن به کلی گرایی و کلی گرایی است.

اسلام بیشتر به کار سازماندهی شده و منسجمی می پردازد که تأثیر خاصی بر جامعه و تاریخ دارد.

مثلاً الان باید دنبال «جریان های فساد» در جامعه اسلامی و مواردی که فساد را در سطح وسیع به جامعه تزریق می کند، بگردیم تا جامعه ما اصلاح شود. اگر بخواهیم دقیق باشیم، گروه های فساد یعنی مافیاها را هدف قرار می دهیم و مافیاها را پیدا و افشا می کنیم. حکم فساد و ظلم سازماندهی شده با حکم یک نفر که یک نفر مرتکب اشتباه می شود متفاوت است. اشتباهات یک فرد قابل بخشش است. اسلام در واقع دین عافیت و رحمت است. همانطور که می بینید وقتی می خواهند چهره اسلام را خراب کنند، نشان می دهند که اسلام در برابر اشتباهات فردی سخت گیر است. اگرچه اینطور نیست. اسلام برای فساد و ظلم سازمان یافته اهمیت زیادی قائل است و به آنها اعتراض می کند. گناهان فردی به اندازه جرایم سازمان یافته که عواقب گسترده ای دارد، جدی نیست.

اسلام به کار سازمان یافته و منسجم که تأثیر خاصی بر کل جامعه و تاریخ دارد، بسیار بیشتر از کارهای خیر فردی اهمیت می دهد. اگر هزار کار خیر هم بکنید، بهای اشک شما برای اباعبدالله الحسین (ع) نیست، مخصوصا اگر اشک برای اباعبدالله الحسین (ع) عمومی باشد. در روز عاشورا رفتن به صحرا و پشت بام و دسته ها و مجالس عزاداری مستحب است. برای چی؟ زیرا این یک معامله بزرگ است. بنابراین پاداش بسیار بیشتر است. زیارت اربعین یک چالش بزرگ است، بنابراین ثواب آن بسیار بیشتر است. زیارت اربعین میلیون ها نفر را گرد هم می آورد. اثرش تاریخی است، نه تنها یک نظام، بلکه یک تمدن را تغییر می‌دهد، مسیر زندگی انسان را تغییر می‌دهد، به تعبیر مقام معظم رهبری، نقطه عطف تاریخی برای راه بازگشت ایجاد می‌کند، مسیر را تنظیم می‌کند. زندگی انسان . آنگاه عده ای از نادانان می گویند: «چرا آن راه می روی؟ با ماشین برو اونجا! چرا از خانه تا محل کار پیاده نمی روی؟!» او نمی فهمد اینجا چه خبر است.

با نگاهی دقیق تر، می توانید ببینید که بزرگترین مشکل “گناه” نیست. این “کفر و نفاق” است

در قرآن می بینید که بزرگ ترین مشکل «نافرمانی» نیست، بلکه «کفر و نفاق» است. کفر و ریا با گناه خیلی فرق دارد. انسان می تواند مؤمن باشد، می تواند گناه کند، اما خدا او را زیاد عذاب نمی کند، شاید در نهایت او را ببخشد، زیرا ایمان را حفظ کرده که این مشکل بزرگی است.

گناهان بسیار فجیعی وجود دارد که اگر تحقیق کنی و بفهمی مرتکب شده و بعد بروی گزارش بدهی، حکم شرعیت این است که شلاق می زنند و می گویند چرا این حرف را زدی؟! »روزه علنی مجازات دارد زیرا شما یک روند فرهنگی عظیم در جامعه را مختل می کنید. اسلام سختگیر نیست، در واقع اسلام بسیار نرم است، برو و هر گناهی می خواهی بکن! انشاءالله خدا شما را می بخشد، اما کل جامعه را خراب نکنید، به فرهنگ جامعه، ارزش های دینی حاکم بر جامعه آسیبی وارد نکنید. ما باید به مسائل گسترده تر و گسترده تر بپردازیم و بررسی کنیم.

به جای مقابله با فساد کوچک، به سراغ فسادهای بزرگ و سازمان یافته بروید

بذار یه جور دیگه توضیح بدم به عنوان مثال، یک پزشک ممکن است اشتباه کند و کسی را بکشد یا حتی کلیه او را بدزدد. خلبان ممکن است اشتباه کند و هواپیما به کوه سقوط کند. یک عالم دینی می تواند اشتباه کند و فتوای بدی بدهد. یک تولید کننده غذا می تواند اشتباه کند و غذای مسموم به مردم بدهد. این اشتباهات در زندگی عادی است. همانطور که ضرب المثل معروف می گوید “انسان ها مجاز به اشتباه هستند”، اینها چیزهایی نیستند که ما بخواهیم آنها را در اولویت قرار دهیم. یا مثلاً فلانی ظلم کرد، فلانی دزدی کرد یا مسئولی اشتباه کرد، ظلم کرد یا به رانت خواری روی آورد. هیچکس نمی گوید این اشتباهات مهم نیستند، قطعا مهم هستند. جرایم فردی جزیی است و قوه قضاییه باید به این موارد رسیدگی کند. اما روندی در کشور ممکن است نان سالم را به دست مردم ندهد. مثلاً با طرح جداسازی سبوس از آرد، درست است که ظاهراً هیچ کاری نکرده است، یعنی قتل های فجیعی انجام نداده است، اما با غذا دادن به مردم، کاری کرده است که بر تعداد بیماری ها افزوده شده است. و مرگ های نامحسوس اولویت فعالیت های تبلیغاتی افشای این عناصر است، زیرا اهمیت بیشتری دارند.

مثلاً یک کارشناس پزشکی که یکی از پزشکان و پزشکان شناخته شده کشور است می گوید: چرا نمی ایستی؟ موضوع کرونا و قتل‌های ناشی از کرونا بر خلاف موضوع سقط جنین در کشور با قوانین موجود حل می‌شود که اصلاً چیزی نیست! آماری که ارائه کردند بسیار وحشتناک بود. وی گفت: در کشور ما غربالگری می خواهد 90 درصد انجام شود در حالی که در انگلیس حدود 35 درصد و در آمریکا کمی کمتر از این رقم انجام می شود. وی به تفصیل توضیح داد که غربالگری در کشور ما ضعیف انجام می شود. مثلاً اگر آزمایشگاهی که بخواهد به شما اطلاع دهد که نوزاد شما نارس و ناقص است و باید آن را سقط کنید، دو و نیم درصد خطا داشته باشد، آزمایشات آن در آمریکا معتبر نیست، اما در کشور ما، اگر او تقریبا 20 درصد خطا می کند، آزمایشاتش معتبر تلقی می شود! وقتی وارد جزئیات می شویم، احساس می کنیم که دیگر تقصیر یک نفر نیست. این یک خطای سازماندهی شده است! این یک مافیای بسیار عجیب و غریب و پشت پرده است. اینها نکاتی است که نباید از دست داد. رویکرد تبلیغی به اسلام می گوید به جای موارد جزئی، باید به جنبش های بزرگ مافیایی سازمان یافته که علیه دین و بشریت قیام می کنند، بپردازیم. کسانی که ضربات اجتماعی مهم و ماندگاری وارد می کنند.

مافیاها عموماً زیر پوست کار می کنند و به زیرزمین می روند. مافیاها از آن دسته نیستند که اسلحه را روی سر آدم بگذارند و شلیک کنند. می روند و فکر می کنند. صهیونیست ها برای جهان بشریت و دین ما برنامه های مشابه زیادی دارند. قرآن برای آنها مشکلات زیادی دارد.

ما باید این دولت سیزدهم را «دولت ریشه کن مافیا» بدانیم و فقط به موارد جزئی فساد نپردازیم. خوب است که دولت از موارد جزئی فساد جلوگیری کند، اما مشکل این نیست. اغلب از طریق قوه قضاییه می توان از پرونده های جزئی اجتناب کرد. موارد جزئی ظلم توسط قوه قضاییه قابل کنترل است. اما مواردی که مرتکب جنایات دسته جمعی می شوند باید توسط دستگاه های امنیتی رصد شوند.

سلیقه مردم باید به مسائل بزرگ عادت کند

حضرت امام (ره) می فرمودند در حین تبلیغ همه قلم ها به سمت دشمن اصلی باشد… دست از آمریکا نکشید. این خود نوعی نگاه کل نگر یا به عبارت دقیق تر، نگاه کلان است. اساساً باید مردم را عادت دهیم که به سؤالات بزرگ توجه کنند. مثلاً وقتی می خواهند حجاب را از بین ببرند، می گویند: این یک اعتقاد شخصی است! “نه؛ حجاب سبکی از زندگی است که می تواند کل حرکت جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، بودن یا نبودن آن مسیر حرکت جامعه را تغییر می دهد. حجاب اصلا یک مسئله فردی نیست. قرآن مانند کتاب اخلاق فردی نیست، اگرچه آیاتی در مورد اخلاق فردی دارد، اما همچنان به سؤالات بزرگی از جمله اینکه کافر و مؤمن است، می پردازد. این تقسیم بندی یک لشکر بسیار بزرگ است. قرآن تعارض را اینگونه تعریف می کند زیرا می خواهد ذائقه شما را توسعه دهد.

برنامه ریزی بدون بررسی مسائل بزرگ امکان پذیر نیست

اگر در شهری هرکسی زمین خود را به دلخواه بسازد، دیگر نمی توان در آن شهر زندگی کرد. سال ها پیش برای شهر تهران قانونی تصویب شد و کلیات کلان شهر تهران را تدوین کردند. آنها نشستند و به این فکر کردند که این همه مردم، خیابان ها، فضای سبز، محیط آموزشی، ادارات و نهادهای دولتی و غیره چگونه باید توزیع شوند؟

برنامه ریزی بدون توجه به مسائل بزرگ امکان پذیر نیست. مثلاً شخصی مالک زمین است و به او می گویند: شما حق دارید در 50 درصد زمین خود بسازید و باید 50 درصد زمین خود را به فضای سبز بدهید وگرنه شهر فرو می ریزد. یا می گویند: “شما نمی توانید بیش از تعداد معینی داستان بسازید.” » ساختن خانه، زیرا این مشکل بزرگی است که هیچ کس به خصوص با آن مواجه نیست.

ما تا حدی متوجه نیستیم که تمدن غرب منقرض شده است

بگذارید مثال دیگری بزنم؛ ببینید دشمنان وقتی می خواهند ما را بی حرکت کنند چه می کنند. آنها یک ذره بی عدالتی، کمی ظلم، یک مورد فقر و فساد را نشان می دهند و آن را برجسته می کنند و می خواهند نظام ما را به زیر بکشند. همیشه راه دشمنان ما همین است. هیچ وقت از ما انتقاد بزرگی نمی کنند، چون اگر بخواهند انتقاد بزرگی کنند، نتیجه مثبت می شود. در طول چهل سال گذشته، نفوذ ما در منطقه افزایش یافته است، با وجود تحریم ها و حملات مختلف، در بسیاری از زمینه ها گسترش یافته ایم. این محتوای بیانیه مرحله دوم است. بسیاری بیانیه مرحله دوم را نخوانده اند زیرا حاوی نمای کلان است. اگر این خبر جزئی بود و به جزئیات می‌رسید، تا به حال همه می‌دانستند.

دشمنان ما وقتی می خواهند خودشان را تبلیغ کنند همین کار را می کنند. آنها یک سلبریتی غربی را نشان می دهند یا جزئیاتی از شادی در زندگی غربی را نشان می دهند و می گویند: “از همین چیز کوچک می توانید بفهمید که تمدن ما چقدر عالی و با شکوه است!” وقتی به دقت نگاه می کنیم، متوجه می شویم که تمدن غرب در آستانه انقراض است. کسانی که جزئیات را نمی بینند این را نمی فهمند، اما متفکران خودشان می گویند که این تمدن در آستانه انقراض است. وقتی به تمدن غرب نگاه کنید، می بینید که جواب نداده و در آستانه انقراض است. وقتی یک نگاه اجمالی به این چهل سال و انواع آثار و ابعاد موفقیت داشته باشید – البته منکر ایرادات نیستیم – به این نتیجه خواهید رسید که تمدن اسلامی در آینده جهان در حال شکل گیری است.

خداوند به زندگی خوب مردم نگاه می کند، اگر خوب باشد، خداوند جزییات را می بخشد

در تبلیغات، نمای ماکرو را انتخاب کنید. خود خدا با مردم همین طور رفتار می کند. او به زندگی مردم به طور کلی نگاه می کند: اگر خوب باشد، خداوند جزئیات بد را می بخشد. خدا واقعا سختگیر نیست. عمرت را هدر نده مثلاً در دعا فریاد می زنید: خدایا! بالاخره قبولت دارم پس ببخش… گفتن خدایا قبولت دارم خیلی کار بزرگیه. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: مواظب دین خود باشید. اگر دین دارید، در آنجا گناهان بخشیده می شود. اما اگر دین نداشته باشی، حتی اگر کار نیک انجام دهی، ارزشی ندارد و پذیرفته نمی شود.) پس دین تو گناه در نیکی است، نه نیکی در دیگران، و گناه در بخشش. و الحسنه فی غیره لا تقبلو; کافی/ ج. 2 / ص. 464) اصل پذیرش دین یک مسئله عمده است.

وقتی به قرآن به طور کامل نگاه می کنید، قرآن ما را به گونه ای راهنمایی می کند که «در تبلیغ، مسائل بزرگ برای شما مهمتر است» در مقابل کفر، مسائل بزرگ آن را ببینید و دوری کنید و به دنبال کراهت باشید. در مواجهه با حقیقت مجذوب آن نشوید. موفقیت های بزرگ و پیروزی های بزرگ او را ببینید و به سوی او کشیده شوید و حقیقت او را درک کنید. این راهی است که قرآن به ما نشان می دهد. به همین دلیل قرآن مردم را به گروه های بزرگی چون کافر و مؤمن تقسیم می کند.

وقتی خصوصی سازی انجام نمی شود این یک مشکل بزرگ است

اگر می‌خواهید از انقلاب اسلامی دفاع کنید، اول باید به موفقیت‌های بزرگ توجه کنید و ثانیاً اگر می‌خواهید چیزی را در جمهوری اسلامی اصلاح کنید، باید از جنایات سازمان‌یافته و جنایات بزرگ جلوگیری کنید. مثالی بزنم: ما باید از سیاست اصل 44 قانون اساسی که به نفع خصوصی سازی است دفاع کنیم. اگر عدالت می خواهیم باید به آن احترام بگذاریم. زیرا زمانی که خصوصی سازی محقق نشود، امکان رانت خواری افزایش می یابد. این یک مشکل بزرگ است. در مورد یک کارخانه می‌توان گفت: «دولت هنوز فرد صالحی برای فروش آن پیدا نکرده است. » این یک جمله نادرست است. ما نباید کارخانه ها را تحویل دهیم تا به اشتباه تحویل نشوند. ما باید این کار را به مردم بسپاریم و به آنها اجازه دهیم درست انجام دهند. هیچ کدام را نباید پشت سر گذاشت. برخی از دولت ها رانتی هستند و حقوق های کلان را می پذیرند. این مال خصولتی است، یعنی چیزهای نیمه خصوصی که دولت نمی خواهد به مردم بدهد.

سیاست های اصل چهل و چهارم قانون اساسی که تدوین شده است باید به درستی اجرا شود. این یک مشکل بزرگ است. مثلاً چرا در کشور ما در حوزه پزشکی و بهداشت و درمان به توصیه های اسناد بالاتر و برنامه های کلان توجه نمی شود؟ چرا سیاست های نظام در مورد طب سنتی رعایت نمی شود؟ آیا مافیایی در آن دخیل است؟ از وزیر محترم بهداشت خواهشمندیم کسانی که سیاست های کلی نظام پزشکی یا آنچه در برنامه ششم در مورد طب و طب سنتی – و به طور مشخص- طب ایرانی تدوین شده است را قبول ندارند، اجازه ندهند. وزارت بهداشت و درمان آنها را به عنوان معاون و مدیر کل قرار ندهید.

اگر کسى به دنبال عدالت باشد، این ظلمات بزرگى است که باید به آن رجوع کند. مثلاً یک نفر برای خودش یک ویلای اضافی در جایی ساخته است. البته این مشکلات باید حل شود، اما این مشکلات اساسی را حل نمی کند. بی عدالتی هم در موارد جزئی و هم در موارد کبیره وجود دارد. با این حال، بی عدالتی در موارد شدید منجر به جنایات گسترده می شود. و آن هم به گونه ای که نمی توانید مچ کسی را بگیرید.

چرا برخی نسبت پزشکی و معنویت را که از طریق آزمایش های بالینی نیز قابل بررسی است، نقض می کنند؟

یک متخصص و محقق پزشکی گفت: یکی از موضوعاتی که در غرب دنبال و روی آن کار می شود، رابطه پزشکی و دین یا طب دینی است. همان چیزی که برخی از افراد اینجا با شنیدن آن گیج می شوند. چرا اشتباه میکنی؟! ضمن انجام کارآزمایی های بالینی تجربی، مقالاتی نیز منتشر کرده اند که نشان می دهد دعا بر بیمار مؤثر است.

او اسنادی از تحقیقات علمی ارائه کرد که در آن به اعضای کلیسا تعداد تخت‌های متعددی در بیمارستان داده شد تا برای آنها دعا کنند، حتی اگر نمی‌دانستند این بیماران چه کسانی هستند و چه وضعیتی دارند. آنها برای برخی دیگر از بیماران شناسایی شده دعا نکردند. بعد از چند ماه وضعیت این بیماران را بررسی کردند و دیدند که دعا موثر است، مرگ و میر در بین آنها کمتر است، داروهایی که برای تسکین درد باید مصرف کنند کمتر است… نیازی به کسی نیست. تا باورش کنم در خدا و پیامبر یا بر اساس آیه و روایت این کار را بکنید. حتی لازم نیست سالک مؤمن باشد; او می تواند بگوید که نماز مؤثر است، خواه اهل کلیسا و خواه اهل مسجد. اگر این کارها در کشور انجام نشود در واقع ظلم بزرگی است. این جنایات باید متوقف شود. ارزش این کارها بسیار بالاتر از گرفتن مچ دزد است زیرا این کار ارزش ها و اثرات مثبت بسیاری را به همراه دارد.

حق با علوم تجربی هم هست

علم می گوید این راه باز است. باید دید چه جریانی این راه را مسدود می کند؟ آیا یک عالم و متفکر با علم مخالف است؟ به قول آیت الله جوادی آملی ما علم اسلامی و غیر اسلامی نداریم. اگر علم صحیح باشد، اسلامی است، چه به صورت تجربی به دست آوریم و چه از علم دیگری مانند فلسفه یا فقه، همه علم صحیح اسلامی است. خدا او را آفرید. آشكار ساختن خدا همانقدر علم است كه آشكار كردن كسب خدا علم است. باید ببینیم کدام یک درست تر است، سود بیشتری برای ما دارد و احتمال خطا کمتر است تا در همان مسیر حرکت کنیم.

خوب است تعصب علمی نداشته باشیم و امکان تحقیق و تحقیق و تولید علمی را فراهم کنیم. امروزه دنیا بر روش تجربی اصرار دارد. خوب، با همین روش می توانیم بسیاری از مشکلات (مثل مشکل حجاب) را حل کنیم. یک روز پزشکان و افرادی که روانشناسی بالینی، روانشناسی فیزیولوژیکی و بسیاری از این دانش تجربی خوانده اند، درباره حجاب صحبت خواهند کرد. در این زمان ترویج حجاب یک خطبه دینی محسوب نمی شود، زیرا مردم نشانه ها و پیش نیازهای آن را در علوم مختلف می بینند. خداوند متعال راه های بسیاری را برای آمدن مردم به سوی خود باز کرده است، به همین دلیل است که برخی را به جهنم می برد. چون می گوید: «چه چیزی را باور داری؟» چه چیزی را قبول دارید؟ با این کار مدارک علیه شما را تکمیل می کنم. علوم تجربی قبول میکنی؟! من بر این اساس حقیقت را به شما ثابت می کنم…» خداوند حجت را برای همه کامل می کند.

با یک نگاه خوب می توانیم حق بهتری پیدا کنیم، مراقب باشیم جزئیات دشمنانمان را نگیریم.

خلاصه نکته اول این بود که «تبلیغات را به نگاه کلان برسانیم». اگر مردم با انتقاد از دشمن و دشمنان بشریت و جبهه باطل، نگاه کلان داشته باشند، شاهد فساد و تباهی آن خواهند بود. با اثبات حقیقت با نگاه کلان، انسان بهتر می تواند حقیقت را درک کند. مواظب باشیم وقتی دشمن ما را اسیر جزییات (چه جزئیات خوب یا بد از طرف ما) نکند، مسلماً جزئیات بد در جامعه ما مهم است و باید به آن رسیدگی شود، اما باید بدانیم. اولویت چیست اولویت این است که اگر می‌خواهیم جامعه خود را اصلاح کنیم، باید با مشکلات بزرگ، مافیاها، قوانین، ساختارها، ساختارهای قانونی که باعث فساد و فقر می‌شوند، مقابله کنیم. شورای اسلامی به ویژه معاونت مطالعاتی شورا در این زمینه مسئولیت بزرگی دارد. گاهی دو سه قانون که به نظر خوب می رسد، منشأ بسیاری از مفاسد می شود.

امام (ره): هماهنگی در تبلیغات از مهم ترین کارهاست/ نقطه قوت تبلیغات دشمن در هماهنگی با یکدیگر است.

مشکل دیگری که فقط به آن اشاره می کنم این است که نقطه قوت تبلیغات دشمن هماهنگی آن است. نقطه ضعف ما این است که با هم هماهنگ نیستیم. هماهنگی جبهه حق در عرصه تبلیغات ضروری است. یادم هست که کلمه امام خمینی(ره) «وحدت کلام» بود. متاسفانه در کشور ما همه دست به خودکشی می زنند. این هماهنگ کننده نیست؟ علت این تقسیم بندی چیست؟ اسپرم یا تشخیص های مختلف؟ تناقضات ما بسیار قابل توجه است.

جالب است بدانید که برخی از متدینین معتقد به انقلاب هستند و در صفحات مجازی عضویت ندارند تا حداقل صفحاتی را که خوب و خوب هستند لایک کنند. برای چی؟ چون در قبال داشتن یک پیام خوب، یک نظر مثبت، احساس مسئولیت نمی کند. به صفحات افراد خوب نگاه می کنم و فکر می کنم: چرا آنها در فضای مجازی عجیب هستند؟ با وجود اینکه می دانم این آقا میلیون ها علاقه دارد. مثلاً اگر دشمن این مرد را بکشد میلیون ها نفر برای او عزادار می شوند. پس چرا آنها آنجا نیستند؟ چرا نظر نمی دهند؟ چرا حرف نمی زنند؟ مشکل اینجاست که بعضی از بچه ها اصلاً به این فضا اهمیت نمی دهند.

گاهی باید به جای دعا عاشق صفحات انقلابی شد و جلو رفت. چرا ما اینطور نیستیم؟ شما یک نیروی انقلابی تحصیلکرده را می بینید که برخلاف بسیاری از انقلابیون مذهبی و تبلیغی اصلاً از فضای مجازی استفاده نمی کند. خیلی ها اصلا تبلیغ نمی کنند و خیلی از کسانی که تبلیغ می کنند متناقض هستند. حضرت امام خمینی (ره) در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در سال 60 فرمودند: «باید در همه زمینه ها هماهنگی داشته باشیم، به ویژه تبلیغات که مهم است. شما باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را حفظ کنید تا هرگونه سوء رفتار را از بین ببرید. (امام صحیفه/ج 16/ص113)

گاهی با سکوتت جبهه دشمن را تایید می کنی / اگر آزار جامعه را انکار نکنیم ضربات هولناکی خواهیم داشت.

مبتذل‌ترین مردم به تو ضربه می‌زنند، اگر به تبلیغات نپردازی و آنچه را که بد است و به جامعه آسیب می‌زند انکار کنی. بگو اشتباه کردی چرا انکار نمیکنی؟ چرا مثل امام حسین (ع) حرکت نمی کنید؟ چرا مثل حضرت زهرا حرکت نمی کنید؟ چرا پیام نمیدی؟ مادرت حضرت زهرا چهل روز با پهلو شکسته به در رفت! تو خونه نشستی و پیغام نمیدی!؟ چرا شر را ممنوع نمی کنیم؟ مثلاً اگر یک ترانه سرا یک آهنگ بد بخواند، یک میلیون نفر می گویند: «این خوب نبود…»، اگر یک ملا یک کلمه بد گفت، ده میلیون نفر می گویند: «این خوب نیست…» باطل است، خلاف قرآن است…» این سخنان را در فضای مجازی بگویید و بدانید مؤثر است. مهمتر از همه، این سخنان در جبهه باطل بسیار مؤثرتر است. امام حسین (ع) فرمود: کسی که خیانت کند و به دیگران ضربه بزند، ترس و تناسب دارد! ما نباید در مقابل این مسائلی که جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد سکوت کنیم، این سکوت چیست؟ آیا سکوت جبهه دشمن را تایید می کنید؟ افکار عمومی باید فعال باشد نه منفعل.

اسلام می فرماید: ای مردم بر افکار خود مسلط شوید…

امام خمینی (ره) می فرمایند: «باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را حفظ کنید تا همه بدرفتاری ها از بین برود. » (صحیفه امام/ج 16/ص113) اسلام با افکار عمومی در مسیر غرب موافق نیست. اسلام موافق است، اما عموم مردم باید افکار خود را تشکیل دهند و از افکار خود دفاع کنند. این دو بسیار متفاوت هستند. مدیریت افکار عمومی مهارت مبلغان است. تبلیغات در معنای غربی یعنی مدیریت افکار عمومی، چگونه مردم را به تفکر وادار کنیم، چگونه آنها را راهنمایی کنیم. اسلام می فرماید: «ای مردم! افکار خودت را بگیر از افکارتان دفاع کنید، در مقابل خودتان بایستید» و خدا اکنون امکانات خود را در دستان شما قرار داده است. فقط در روز رای دادن نیست که شما یک شمارش هستید، شما هر لحظه یک شخص هستید و هر لحظه یک نقش دارید و هر لحظه رای می دهید و باید هر لحظه را تعیین کنید. ما می توانیم خیلی کارها انجام دهیم.

امام خمینی: سلاح تبلیغات برنده تر از سلاح است

امام (علیه السلام) در عبارت فوق فرمودند: «می دانید که سلاح تبلیغاتی بیش از استفاده از سلاح در جبهه هاست، باید از سلاح تبلیغاتی آنها بیشتر ترسید و متأسفانه در این زمینه ضعیف هستیم… تبلیغات، همه توطئه های دشمن خنثی می شود» (صحیفه امام/ج 16/ص113) نه اینکه ما مستند بسازیم نه یک خبرگزاری که حرفی بزند.

بعد فرمودند: «دشمن حمله نظامی ندارد چون می داند با حمله نظامی کاری ندارد…» امام فرمودند در جنگ هزاران شهید داده ایم، اما ببینید چقدر به فکر تبلیغ است. همزمان. سپس گفت: آنها می خواستند به داخل ما ضربه بزنند، اما ندیدند و نتوانستند جلوی تبلیغات را بگیرند، می خواهند با تبلیغات وحدت ما را از بین ببرند. (امام صحیف/ج 16/ص114)

مرتبط:  چطوری به رئیس جمهور نامه بنویسیم

امام (ره): تبلیغ «اساس کار» و «اسباب یک ملت»

وی در بیان دیگری گفت: باید احساس کنید که دین، مکتب و مصلحت کشور ما این است که یک چیز را با هم دنبال کنیم. واضح است که اگر گروهی کاری را انجام دهند، حتی اگر در ابتدا اذیت نشوند، در نهایت با هم اختلاف خواهند داشت. از آنجایی که تبلیغات اساس کار است و منشأ انسجام یا انسجام یک ملت است، شما وحدت خود را (یعنی در امور تبلیغاتی) حفظ خواهید کرد و فقط برای حفظ وحدت و هماهنگی که به دست می آوریم؛ و اکنون ما شکست خواهیم خورد و تحت سلطه قدرت دیگری خواهیم بود. » (امام صحیف/ج 15/ص361)

او می گوید: «سعی کنید بر اساس تفاوت در تبلیغات با هم اختلاف نظر نداشته باشید. اسلام و خیر نصیب شما شود تا اختلافی پیدا نکنید. فرق شیطان است، در رحمان فرقی نیست. اگر گروه ها برای خدا کار کنند، با هم مشورت کنند و با افرادی که اطلاعات بیشتری دارند کار کنند، ممکن است بتوانند تبلیغ کنند. امروز روزنامه‌ها و رادیوها مدام به ما حمله می‌کنند… حالا ببینیم اگر امام بودند چه می‌گفتند! حتماً در میانه فضای مجازی بودند که هزاران برابر بزرگتر از روزنامه ها و رادیوهای آن زمان بود. سپس گفت: «باید پیش آنها تکالیف خود را انجام دهید. نتیجه این است که انسان به خدا متعهد است; و حالا اگر بخواهد خودنمایی کند، از همان ابتدا شکست خورده است. » (امام صحیف/ج 15/ص362) برخی در عرصه تبلیغات به دنبال اثبات خود هستند. اساساً منشأ دعوا این است که شخص به دنبال اثبات خود یا پریدن است.

هیچ عاملی مثل امام حسین (ع) نمی تواند ملت را متحد کند.

امام خمینی در جای دیگر می فرماید: «این هماهنگی در تمام ملت ما در تاریخ کربلا بزرگترین امر سیاسی جهان است. و این بزرگترین چیز روانشناختی در جهان است. همه دلها متحد است. اگر حالمان خوب باشد برای این هماهنگی پیروز هستیم. و باید بفهمیم که «(صحیفه امام/ج 11/ص99) یعنی هیچ عاملی مثل اباعبدالله الحسین (ع) نمی تواند این اتحاد را بین امت ایجاد کند. ببین واقعاً امام حسین (ع) چه چیزی به تو داد! آیا می توانید در ماه رمضان به مردم بگویید: «چون ماه رمضان ماه رمضان است، لباس مخصوص بپوشیم؟ “شما نمی توانید این کار را انجام دهید. در هر جامعه مذهبی، شما نمی توانید این کار را انجام دهید. ما در عین حال فقط لباس فرم داریم و در ایام حج است که اگر این لباس و این لباس را نپوشانید و این هماهنگی را نداشته باشید، احکام و مجازات های سختی در انتظار شماست.

اما ببینید اباعبدالله الحسین (ع) چه کرد؟ همه به یک شکل و رنگ احرام (لباس سیاه) می پوشند. این قدرت اباعبدالله الحسین (ع) است. به حج رفته بودیم، از آخرین سنگسار برگشتیم، تشنه بودیم، اما آب برای خوردن نبود (شاید مقدار کمی آب بود). آماده بودیم آب بخریم اما آب نبود. بخر، تا به مکه برسیم. معلوم بود در این موقع از سال زیر آفتاب داغ خیلی ها می آیند و آب می خواهند، اما هیچکس به دیگری اهمیت نمی دهد. حج زیباست و هرکس در آن شرکت می کند مجذوب آن می شود. اما ای اباعبدالله (علیه السلام)! چه کرده اید که مردم وجودشان را خرج کنند و به مسیر زائران اربعین برسانند؟ آنها نه تنها آب و غذا می آورند، بلکه پاهایشان را ماساژ می دهند و زخم هایشان را درمان می کنند. در یکی از موکب ها، یکی از مدیران بیمارستان ایرانی به همراه دوستانش – پزشکان متخصص – برای مداوای بیماران آمدند. همه اینها به عشق امام حسین (ع) و خدمت به زائران اربعین. وی گفت: در چند سال گذشته که به اینجا می آمدیم، دوستان عراقی هم متوجه این موضوع شده اند: بیماری های خود را در ایام اربعین برای درمان می آورند. امام حسین (ع) گروه عجیبی تشکیل داد.

چرا حسی که در مسیر اربعین داریم در حرم نداریم؟

ای اباعبدالله (علیه السلام)! آیا ممکن است تا زمانی که این دوره پیش نیاید، مزاحم ما نشوید؟ آمده ای دل ما را بگیری و در فراق این عصر نابودمان کنی؟ ای مردمی که اربعین نرفته اید، می دانید که ما احساس می کنیم مهدی فاطمه هم حضور دارد و دور شمع حضورشان دلها بسیار گرم می شود. واقعا هیچ جا مثل اربعین نیست. بعضی ها می گویند: چرا در راه حرم حسی را که داریم نداریم؟ این را می گویم چون در حرم هرکس ساز خودش را می زند اما اینجا همه برای هم فداکاری می کنند! شما هم نور تولید می کنید! می گوید: امام حسین(ع) اینجاست… می گویم: امام حسین(ع) اینجا، امام زمان(عج) اینجاست! مادرش هم فاطمه زهرا علیهاالسلام است!

امام حسین (ع) در هر دو جا هست، اما نکته اضافی این است که «شما فداکاری می کنید، به هم احترام می گذارید، به هم کمک می کنید». خدا می داند که مردم در این راه نور، دعایشان با امام زمان (عج) به چه حقایقی می رسد…

(A3/N2)

<<جلسه قبل

۰۰/۰۸/۲۳

چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟-ج9

شناسنامه:

زمان: 06/06/1400

مکان: هیئت هنری – حوزه هنری

موضوع: چرا در تبلیغات ضعیف هستیم؟

صدا: اینجا

فیلم: اینجا

علیرضا پناهیان در دهه دوم محرم در «هیئت هنری» که امسال در حوزه هنری با موضوع «چرا در تبلیغات ضعیف هستیم» شرکت کرد. سخنرانی کرد. در ادامه گزیده هایی از جلسه نهم این سخنرانی را می خوانید:

در هر زمان، یک مشکل در اولویت قرار می گیرد، تفاوت زمان ها با این اولویت ها مشخص می شود

یکی از مهم ترین نکاتی که بتوان بر ضعف تبلیغات جبهه حق غلبه کرد، تنها اتکا به علم، دانش و آگاهی نیست. یکی از مشکلات تبلیغات جبهه راست این است که به علم و دانش محدود می شود. نمی توان هر کلمه درست، هر مخاطب و هر لحظه را جا داد. در جلسه قبل گفتم باید به نوع مخاطب فکر کنیم. در این جلسه می خواهم بگویم غیر از مخاطب، مقوله دیگری به نام «زمان» وجود دارد که اگرچه مربوط به مقوله مخاطب است، اما می توان آن را مستقل نیز تصور کرد.

برخی افراد نبض زمان خود را در دست دارند، می توانند از میان آموزه های دینی، از جمله مواردی که باید به عنوان حقیقت در جامعه مورد تاکید قرار گیرد، زمان بیان چیست و با توجه به حرکت عمومی جامعه، چه مفهومی است، تشخیص می دهند. زمان برجسته کردن است اگر انسان تمام قرآن را به عنوان تلکس اطلاعات در مقابل خود قرار دهد و بین آیات و معارف ترجیحی قائل نشود، بسیار سردرگم می شود. یک بار تأکید بر عدالت است، یک بار دیگر تأکید بر مفهوم سخاوت است، یک بار دیگر تأکید بر تقوای فردی است، یک بار دیگر تأکید بر کار جمعی است. در هر زمان، یک موضوع اولویت دارد. این اختلاف زمانی با این اولویت ها تعریف می شود. وقتی می گوییم «زمان شما با زمان ما متفاوت است»، به این معنی است که اولویت های خاصی در زمان شما وجود دارد که در زمان ما وجود نداشت.

تبلیغات با آموزش فرق دارد، در تبلیغات باید آگاهی را در اولویت قرار دهید

انسان ها بسیار اسیر زمان هستند، تصور آنها در خارج از زمان غیرممکن است، حتی بسیاری از احکام دینی را نمی توان خارج از زمان در نظر گرفت. البته بعضی از مقررات وقت ندارد مثل وجوب نماز یا وجوب روزه. تبلیغات با آموزش فرق دارد. در آموزش شما می خواهید آگاهی را افزایش دهید، چه زمان رسیدگی به این آگاهی در جامعه باشد و چه اصلا زمان آن نیست، اما در تبلیغات ما آن آگاهی و اطلاعاتی را که اکنون در اولویت است، منتقل می کنیم. مثلا حجاب خیلی مهم است اما آیا الان حجاب در اولویت است؟ در تبلیغات باید سنجیده و اولویت بندی کرد، در تبلیغات باید استراتژی را تشخیص داد.

ما الان صدها حرف خوب داریم، اما بدون شک در زمان ما فقط تعداد کمی از آنها اولویت دارند و بقیه در درجات بعدی اهمیت و اولویت قرار می گیرند. فردی که واعظ است نمی خواهد فقط یک نفر را تربیت کند، بلکه می خواهد به جامعه جهت دهد. وقتی کلمه ای را در جامعه ذکر می کنید یعنی الان جامعه ما نیاز خاصی به این کلمه دارد و باید توجه ویژه ای داشته باشد. توجه، و اکنون اولویت این است: رفع ناآگاهی از این مفهوم. مثلاً من فکر می کنم در این سال ها با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم، به «کار جمعی، زندگی جمعی و الگوی فعالیت اقتصادی دینی جمعی» نیاز داریم، بنابراین اولویت با این سؤال است. این اولویت به قدری مهم است که سایر اولویت ها در مقایسه با آن کمرنگ می شوند.

مسائل استراتژیک و تعیین اولویت را نمی توان به راحتی محاسبه و اندازه گیری کرد

بحث‌های استراتژیک و اولویت‌بندی «آنچه باید سریع انجام دهید» یا «آنچه باید بیشتر انجام دهید» مسائل ساده‌ای برای محاسبه و اندازه‌گیری نیستند. در گذشته در برنامه ریزی استراتژیک عده ای می گفتند جدول SWOT را جلوی خود قرار دهید و ببینید چه نتیجه ای می گیرید، یعنی نقاط قوت، ضعف، تهدید و فرصت را بشمارید، کدام یک از همه مهمتر است؟ یک ضریب به آن بدهید و سپس به طور خلاصه حساب کنید و ببینید مهمترین کاری که باید انجام دهید و مهمترین استراتژی که در آن باید یک سری اقدامات انجام دهید چیست؟

اخیراً دیگر نمی گویند، اما می گویند با محاسبه نقاط قوت و ضعف و محاسبه فرصت ها و تهدیدها نمی توان به مهمترین استراتژی دست یافت. پس چگونه آن را تشخیص دهیم؟ گفته می شود برخی افراد قدرت تفکر استراتژیک را دارند، آنها ذاتاً استراتژیست هستند. بعداً خواهید دید که حق با او بود. اما برخی افراد با اینکه دانش مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک دارند، اطلاعاتی به آنها می دهید و می گویید: «اینها فرصت ها و تهدیدهای ماست…» اما نمی توانند به نتیجه نهایی برسند و استراتژی درست را تشخیص دهند.

برای شناخت اولویت ها، خرد و خرد اجتماعی لازم است و اجازه دادن به عبادت هوا

در اسلام درباره استراتژی چه می گوییم؟ گاهی می گوییم فرقان، گاهی بصیرت، گاهی می گوییم حکمت. در مورد این سه جنبه از زوایای مختلف است، گاهی اوقات ما آن را “هوش” می نامیم. یعنی انسان باید به خود بیاید و چه باید بکند؟ یکی از ضعف های ما در تبلیغات این است که علم بیشتر از عقل حضور دارد در حالی که عقل اولویت ها را تشخیص می دهد. قدرت خرد، به ویژه خرد اجتماعی، در نیاز انسان به درک اولویت فعلی او نهفته است. برخی ممکن است از این قدرت بیشتر برخوردار باشند. با تقوا و با توسل و رهایی از یک سری عبادات هوایی می توان به عقل رسید. مثلاً یک عالم فرهیخته – فرقی نمی کند دانشگاهی، حوزوی، روزنامه نگار و… باشد، بالاخره هرکسی سواد خودش را دارد – کی اشتباه می کند؟ وقتی می خواهد کالای خودش را بفروشد – یعنی آموخته هایش – به جای اینکه به جامعه و نیازهای جامعه نگاه کند، به کالای خودش و قیمت کالا و قیمت خودش نگاه می کند. چنین فردی همیشه می خواهد از دید تخصصی و محدود خودش نگاه کند که خیلی بد است.

تکبر یا تکبر و لجاجت برای کسی که وجدان دارد، باعث می‌شود که اولویت‌ها و نیازهای زمان خود را فراتر از وجدان خود درک نکنند. اگر به او بگویید: «این آگاهی که در موردش صحبت می‌کنی در حال حاضر اولویت ندارد»، طرف مزیت را از دست می‌دهد، او می‌گوید: «می‌دانم، باید به آن گوش کنی. اگر این را نگم بیکار می شوم! فکر نکنید که هواپرستی به معنای پیروی از عظمت است، نه; اینها هوای روح است. یا مثلاً شخصی یک بار چیزی گفته است، اما اکنون با وجود اینکه زمان تغییر کرده است، نمی‌خواهد به قولش برگردد، به دلیل لجبازی که دارد، حاضر نیست با تغییر زمان انعطاف پذیر باشد.

واعظ باید آزاد باشد و به جامعه نگاه کند، گفتار خود را اسیر وجدان خود نکند، بلکه آن را اسیر نیاز جامعه کند.

در امور تبلیغی به واعظ می گوییم که باید آزاد و باز باشد، به جامعه نگاه کند، نبض زمانش را بگیرد، خودش را ملاک قرار ندهد، حتی اولویت های خاصی را بسته به خودت تشخیص ندهد. وضعیت. ریاضیدانان از آن هم بالاتر می گویند و می گویند باید نبض خود را با حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء و با اولویت هایی که ایشان تشخیص می دهد هماهنگ کنید. مرحوم حاج آقاي دولابي كه فردي خوش اخلاق و با معرفت و شوخ طبع بود مي گفتند آقايي را مي بيني در يك جلسه در مورد فلان موضوع صحبت مي كند، مي روي آن طرف كشور مي بيني ايشان هم صحبت مي كند. در این مورد دلشان با قلب حضرت ولی عصر است. ارواح با الفدا هماهنگ هستند. علاوه بر سخنان آقای دولابی، در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز آمده است که غم بی دلیل شما از غم ماست. (پس به او گفتم: تو را فدیه قرار دادم ای فرزند رسول خدا، غمگین و اندوهگینم از کسی که دلیلش را نمی داند، گفت: ابوعبدا، خدایا غم و شادی است. این از من برای شما اتفاق می افتد که اگر غم یا شادی به سراغ ما آمد، به شما رسید. آل بیت (علیه السلام) هدایت الهی همین است باید رها کرد و آزاد شد.

به دوستان دانشجو پیشنهاد می کنیم هر زمان که خواستید برای موضوعات محرم و رمضان و … موضوعی را انتخاب کنید، چند روزی به خودتان فرصت دهید تا آزادانه قرآن و حدیث مطالعه کنید. خود را آزادانه در اختیار این روایات قرار دهید. نگویید “چون فلان را می شناسم پس باید همین را بگویم!” » البته ما باید خیلی چیزها را بدانیم. طبیعتاً آنچه می خواهید بگویید چیزی است که می دانید، اما اجازه ندهید کلمات شما اسیر دانش شما شود، نیازهای شما را تسخیر کند. اگر مشاور هستید، به دانش خود تکیه نکنید. خودتان را به حال خود رها کنید، گاهی می بینید که دو نفر از شما یک سوال را می پرسند، اما شما باید به هر یک از آنها چیزی بگویید.

تفاوت دستور خضاب در زمان امیرالمومنین (ع) و زمان پیامبر (ص)

زمان نبض دارد، مردم هم نبض دارند و مردم هم مودب هستند. اما به طور کلی اولویت هایی در جامعه وجود دارد. نمونه هایی را ذکر کنم، مثلاً در نهج البلاغه آمده است که پرسیدند: یا امیرالمؤمنین(ع)! شما اصرار بر خزاب ندارید، اما رسول خدا (ص) به خزاب دستور داد. امیرالمومنین (ع) فرمودند دوران رسول خدا (ص) با دوران من فرق دارد. در زمان رسول خدا (ص) یهودیان خودشان را رنگ نمی کردند، رسول خدا (ص) فرمودند موهای سفیدتان را رنگ کنید تا با آنها فرق داشته باشید. اما الان فرقی نمی کند و محبت و تأکیدی که در زمان رسول خدا (ص) داشت دیگر وجود ندارد. زیرا در جامعه ما یهودیان زیادی وجود ندارد. با کاهش تعداد، زمان تغییر کرد. از من در مورد فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: رنگ پریده مباش و مانند یهود مباش. حضرت فرمودند: این همان است که پیامبر(ص) فرمود و دین یک کلمه است، اما حال و گذشته چطور؟ «مساحت زیاد است و جمعیت زیاد و ما احتیاط می کنیم» (نهج البلاغه، صبحی صالح/ص 471).

نه تنها در یک جامعه، بلکه حتی در زندگی یک فرد، اولویت ها در زمان های مختلف متفاوت است

رقابت ها، خصومت ها، نگرانی ها و اولویت ها در همه زمان ها متفاوت است. در دوران دفاع مقدس برای تشویق جوانان به جبهه به دبیرستانی رفتیم. در آنجا این روایت را خواندم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «إِنَّ الْجَهَدَ أَنْ أَبْبُ الْجَهْتِ فَتَحْلَهُ لِلُّهُ الْأُوَّلِینَ» (نهج البلاغه، صبحی صالح / ص 69). . باز می شود بعد از اینکه صحبتمان تمام شد، آقایی پشت بلندگو رفت و گفت این روایتی که گفته درست است، اما این روایت هم هست که «اگر مؤمنی در بسترش بمیرد، شهید است». ایشان درست می گفت اما چون فاکتور زمان را حذف کرده بود به همین دلیل نتیجه گرفت: جبهه نرو!

نه تنها در یک جامعه، بلکه حتی در زندگی یک فرد، اولویت ها در زمان های مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، به جوانان توصیه می شود که بیشتر نماز بخوانند و با بزرگتر شدن، بیشتر نماز بخوانند. انسان ها در سنین مختلف تحت آزمایش های مختلفی قرار می گیرند. وقتی صحبت از تحصیل می شود، احترام به تفاوت های بین افراد مهم است و تفاوت بین سنین مختلف و دوره های مختلف زندگی یک فرد مهم است. اما در تبلیغات باید نبض روزگار را در دست بگیرید.

الان خواندن بخشی از احادیث برای مردم اولویت ندارد

الان ساعت چنده؟ در این عصر به کدام یک از روایات بیشتر توجه کنیم؟ بخشی از روایات نهج البلاغه شریف که از قول امیرالمومنین علی (ع) است، شاید در روزگار ما اولویت نداشته باشد. این به این معنا نیست که ما نهج البلاغه را نمی خواهیم! من می گویم ممکن است در حال حاضر برخی از مطالب نهج البلاغه در اولویت نباشد و علاوه بر این، برخی از مطالب نهج البلاغه ممکن است الان برای ما در اولویت باشد. اصول کافی چطور؟ اگرچه در کتاب اصول کلمات کافی برای همه زمان ها وجود دارد، اما برخی از مطالب آن اکنون برای ما ضروری تر است.

مثلاً زمانی که امام صادق علیه السلام تلفنی به شیعه ای گفت که او را نجات بده، لزوماً نمی توانی آن حدیث را تبدیل به نسخه کنی و در کل جامعه اسلامی امروز اعمال کنی. اگر قرار باشد همین الان از تلویزیون این حدیث را بگویید، در واقع به نوعی اسلام سکولار را تبلیغ کرده اید! نگویید من کلام امام صادق (علیه السلام) را گفتم، این حرف در جای خود درست است، اما وقتی الان این حدیث را می گویید با توجه به شرایط روزگار ما معنای خاصی پیدا می کند.

وقتی ولی جامعه ما را به کاری دعوت می کند، نباید به موضوعات فرعی دیگر بپردازیم

مثلاً یکی از آیات عجیب قرآن در مورد گاهشماری، آیه «نظم جهانی» است. عمرو جامع یکی از آیات مجهول قرآن برای مردم است، در حالی که همه دانش آموزان باید این آیه را بدانند. همه ما الان داریم از فضای این آیه تنفس می کنیم، اگر مردم به این آیه توجه نمی کنند تقصیر شاگردان ماست. باید روی چند آیه متناسب با این زمان بیشتر با هم کار می کردیم.

بحث کلی این است که قرآن می فرماید: «اما مؤمنانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند و اگر در امری با او بودند به خواب نمی رفتند تا اینکه او را اطاعت کردند» (نور/62) كسانى كه به خدا و رسولش ايمان دارند و هنگامى كه در كار اجتماعى مهمى با او باشند از او دورى نمى‏كنند تا از او اجازه بخواهند. زیرا ممکن است یک استثنا برای کسی اتفاق بیفتد. یک سوال جهانی یک سوال اجتماعی است و سوالی که اکنون در اولویت قرار دارد. وقتی پیامبر یا ولی جامعه چیزی می پرسد، هیچکس نباید موضوعات فرعی دیگری را مطرح کند.

اکنون تصمیم کلی توسط مقام استانی تعیین می شود. مثلاً وقتی می گوید امسال سال جهش تولید است، اولویت برای ما مشخص شده است. اتفاقا یکی از وظایف استان شناخت این اولویت هاست. تفاوت ولی جامعه با یک عالم دینی عادی این است که ولی جامعه اولویت های خاصی را برای دولت ها، مجلس و کل جامعه تعیین می کند. اگر واقعاً می خواهید دلتان به «انا لله» هدایت شود و فواید و برکات فراوانی به دست آورید، ببینید اولویت های تعیین شده توسط ولایت چیست. این طوری بهتر حرکت می کنیم، این وظیفه ماست. وقتی با آن اولویت ها منعطف شوید، چیزهای زیادی به دست می آورید، صاحب خرد می شوید، صاحب شناسایی اولویت ها می شوید. ولی جامعه تعیین می کند که در آن زمان به چه چیزی توجه شود، اگرچه بسیاری از افراد ممکن است در بحث، مشاجره و چالش با سرپرست جامعه شرکت کنند.

هم در زندگی شخصی و هم در انجام دین، لحظه به لحظه باید «اولویت را تشخیص دهید».

روزی امام باقر (علیه السلام) در تشییع جنازه یکی از مؤمنان شرکت کرد. در تشییع جنازه فقیهی که از شخصیت های برجسته و عالم زمان بود نیز حضور داشت – ببینید ائمه هدی (علیهم السلام) در زمان حضور فقهای شهر در زمان حضور ائمه معصومین (ع) تا کجا پیش رفته بودند. (علیه السلام) در میان عزاداران شخص دیگری بود که بسیار ناله می کرد. این فرهیخته گفت: اگر این خانم را ساکت نکنید من می روم، او دارد گناه می کند، من دیگر جای خودم در این جلسه نیست. هر کاری کردند این زن ساکت نشد و به همین دلیل راهب از آنجا رفت و فرار کرد. شخصی آمد و به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: آقا چرا نمی روید؟ گفت: من کار بسیار شریفی که دفن است را به خاطر گناهش ترک نمی کنم. » مداح هم آمد و ضمن تشکر گفت: آقا بفرمایید… حضرت فرمود: من می مانم و تشییع جنازه را ادامه می دهم. دوباره از آقا پرسیدند که اجازه خروج دارید. امام (علیه السلام) فرمود ما به دستور ایشان نیامده ایم که حالا با اجازه ایشان برویم، برای ثواب خود آمده ایم. (ابوجعفر علیه السلام در تشییع جنازه مردی از قریش حضور داشت و من نزد او بودم و هدیه ای در آن بود، پس با صدای بلند گریه کرد و گفت: هدیه ای که شما را ساکت کند. گفت: بیا برگردیم، من سکوت نکردم و به تو هدیه دادم… پس به او گفتم: به تو اجازه بازگشت دادم و باید در این مورد از تو بپرسم. به لطف جینه و خیر، دیگر وارد آن نمی‌شویم، اما این فضیلت و ثواب است برای درخواست آن، پس بسته به اینکه پس از تشییع جنازه انسان چه اتفاقی می‌افتد، ثواب آن را خواهد گرفت؛ کافی /ج3/ص. 171)

در هر لحظه که می خواهید به دین عمل کنید و حتی در زندگی شخصی خود باید اولویت ها را تشخیص دهید. اغلب، خداوند تعیین اولویت هایمان را به عهده ما گذاشته است. در زندگی شخصی که همین طور است، در زندگی اجتماعی اگر این اولویت ها را نفهمید با ولی جامعه نخواهید بود. کسانی که این اولویت ها را تشخیص می دهند می توانند همراهان خوبی باشند.

اکنون باید الگویی از زندگی صالح ارائه کنیم

برای تبدیل شدن به یک زمان شناس چه چیزی باید بگویید؟ از دوران دفاع مقدس مثال زدم. در آنجا اولویت این بود که بگوییم «شهادت در جبهه چقدر هزینه دارد» اما این آقا (مدیر دبیرستان) داستان دیگری را برای جوانان خواند که بر اساس آن مؤمن حتی اگر در رختخوابش بمیرد، شهید است. البته این روایت هم غلط نیست، اما می توان با روایت صحیح دین را از نظر عملی تحریف کرد.

و اکنون جامعه ما در حال حاضر از چه چیزی رنج می برد که اولویت ندارد و آیا باید آن را کنار بگذاریم و روی چیز دیگری که در اولویت است تمرکز کنیم؟ ما الان باید ریشه های رانت خواری را از بین ببریم، الآن باید الگوی درست زیستن را ارائه دهیم، نه اینکه فقط اطمینان حاصل کنیم که در کشور ما ظلمی وجود ندارد. مثل این است که بگویید “سقوط نکن!” او گفت: “خب، اما من چگونه می توانم رانندگی کنم؟ » و شما می گویید: من به آن قسمت کاری ندارم! حالا به بهترین رانندگی جایزه می دهند، فقط بگو تصادف نکن!

مقام معظم رهبری فرمودند: این دهه، دهه عدالت و پیشرفت است. عدالت که معلومه سنگ بناست، پیشرفت چطور؟ پیشرفت نیاز به مدل دارد، ما در مورد این مدل صحبت نمی کنیم. علاوه بر این، اگر از این مدل پیشرفت صحبت کنیم، ریشه بی عدالتی نیز ریشه کن می شود. ریشه بی عدالتی نه در نظام قضایی، بلکه در حکومت نهفته است. راه حل جلوگیری از بی عدالتی در حکومت چیست؟ راه حل در مشارکت بیشتر شهروندان در امور خود نهفته است. اخیراً رئیس جمهور محترم چندین بار از جمله در دیدار اخیر خود در اهواز این موارد را مطرح کرده اند. خیلی خوشحالم که به این موضوع توجه دارند و آنطور که در اخبار می شنوم از استانداران موظف به ارتقای سطح مشارکت مردمی شده اند. اگر سطح مشارکت مردمی افزایش یابد چه؟ با آگاهی و حضور مردم امکان رانت خواری وجود نخواهد داشت.

اولویت زمان ما داشتن یک زندگی جمعی واقعی است تا مردم در همه زمینه ها بر امور خود مسلط باشند.

اکثر مذهبی های ما فرهنگ حضور بیشتر در همه عرصه ها را ندارند. می گویند: «یابان الحسن! تو به من فرمان می دهی، من با چشم می گویم “جواب این است”، مشکل فقط فرمان من نیست، مشکل تو این است که نمی توانی با هم زندگی کنی… “من سالهاست که در اولویت هستم. به خودم می دهم. البته من این را از سخنان رهبر انقلاب گرفتم و می توانم از رمزهای مهم سخنان رهبری استفاده کنم تا ببینم ایشان این اولویت را چگونه تعیین می کنند.

مقام معظم رهبری در سال های ابتدایی دولت فرمودند: مردم سالاری دینی این نیست که مردم پای صندوق های رای بیایند، چهره مردم سالاری دینی است. مردم سالاری دینی زمانی حاصل می شود که مردم به همه زمینه های امور خود فکر کنند… و از نظر تفسیری مردم در امور اقتصادی شرکت کنند و امور اقتصادی خودشان باشند. این را در جای دیگر گفته اند: اقتصاد مقاومتی مشارکت قوی مردم است. همچنین فرمودند: بسیج مظهر مردم سالاری دینی است. بسیج چه کار باید بکند؟ سطح مشارکت باید افزایش یابد. (بیانات رهبری 1/4/11) هشت سال است که این خط را دنبال می کند. وقتی سطح مشارکت و مسئولیت اجتماعی افزایش یابد، بسیاری از گره ها حل می شود.

شما دانشجو را برای امروز تربیت کنید، نه برای دوران قبل از انقلاب، نه برای دوران دفاع مقدس که منجر به شهادت می شود. بهترین آموزش امروز داشتن آموزش جمعی است، یعنی دانش آموزان ما در مدرسه تمرین می کنند و وقتی وارد جامعه می شوند می توانند زندگی جمعی مناسبی داشته باشند، دلایل زیادی وجود دارد که اولویت ماست. اگر چیز دیگری را در اولویت قرار دهید، اشتباه است. البته حرف های زیادی برای گفتن وجود دارد، اولویت های سال های دوم، سوم، چهارم و پنجم و پنجم، اولویت های زیادی است که باید پرداخت شود.

مرتبط:  چطور از قشم به کیش برویم

ما باید زمان بیشتری را به یک الگوی زندگی مسئولانه، جمعی و سازنده اختصاص دهیم

مقام معظم رهبری خطاب به دولتمردان گفتند: ما به دادگستری برگشتیم و شما باید این مشکل را حل کنید… این وظیفه ای است که دولتمردان برای اجرای عدالت باید انجام دهند. اما تکلیف عدالت چیست؟ بیایید به ادعاها نگاه کنیم اگر ظالمانه بودند و اگر ظالمانه عمل نکردند، بگوییم «خوب که عدالت کردی» اما این تمام ماجرا نیست، کار ما فقط مطالبه گری نیست. پس چقدر باید در طول روز وقت بگذاریم و مراقب باشیم از کسی دزدی نکنیم؟! که ما نمی توانیم برای خود زندگی کنیم!

مهم اینه که الان چطور زندگی میکنم؟ من باید به عنوان فعال مولد زندگی جمعی داشته باشم. من باید کار جمعی انجام دهم تا ضعیفان را تحت مسئولیت خودم در کنار نزدیکانم سازماندهی کنم. باید یک جنبش اجتماعی وجود داشته باشد. من باید فعالیت جمعی را برای کاهش قدرت دولتی به نفع قدرت مردم، افزایش نظارت و از بین بردن انگیزه های سرکوب آغاز کنم. ما باید نود درصد از زمان خود را به یک الگوی مسئولانه، جمعی و سازنده اختصاص دهیم. در ده درصد باقی مانده، ببینیم آیا به کسی ظلم شده است. همه زندگی ما که مطالبه گری نیست باید شناسایی شود. ما نمی خواهیم سرمایه دار یا مارکسیست و کمونیست زندگی کنیم. مدل زندگی ما چگونه است؟ ما هنوز مدل زندگی خود را به دست نیاورده ایم. اینها چیزهایی هستند که باید شناسایی شوند.

امام رضا (علیه السلام): خداوند برای هر پیامبری معجزه ای متناسب با زمان خود فرستاد

اجازه بدهید یک کلمه از امام رضا (ع) بخوانم. ابن السیّت گفت: نزد امام رضا (ع) رفتم و گفتم چرا خدای تعالی حضرت موسی (ع) با معجزه عصا و وسیله جادو، با وسیله دارو و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ) با قرآن و معجزه. او از کلمات ساخته شده بود. امام رضا (ع) در قسمت اول پاسخ خود فرمودند: در زمان حضرت موسی (ع) حکیمان بسیار روستایی بودند، در زمان حضرت عیسی (ع) بسیار روستایی بودند، نه تنها شفا می دادند بلکه همچنین مردگان ، بلکه زنده شد، با این کار دست همه را زد تا همه ساکت شوند.

اما در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که عرب در کلام و ادب ایشان بود، کتابی از جانب خداوند آمد، در حالی که در خدمت اهداف دیگر از نظر تبلیغ و معرفت بود، معجزه بود و کار دیگری نبود. چون قرآن لازم بود. سخنان او این افراد را باطل کرد و به اقتدار آنها پایان داد. «وَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فِی وَقْتٍ کَانَ الْغَالِبُ عَلَی أَهْلِ عَصْرِهِ الْخُطَبَ وَ الْکَلَمَ لَاَهَاُّاَهَاُّاَهَاُّهَاُّا. ْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ مَوَاعِظِهِ وَ حِکَ مِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّةَی عَلَه (2) )

طبق داستان، کسی که از روزگار خود آگاه است، دچار خطا نمی شود.

قبل از اینکه قسمت آخر این داستان را بخوانم – منظورم از آن چیست – اجازه دهید یک سوال بپرسم: زمان ما در حال حاضر چقدر است؟ ساعت جهانی ما چقدر است؟ به این سوال فکر کنید. زمانی فرا می رسد که هر مسلمانی می پرسد چرا غرب پیشرفت کرده است؟ امروزه الگوی زندگی غربی به عنوان یک سبک زندگی و فرهنگ ضروری است: تهاجم فرهنگی، اما فضای فرهنگی. در این فرهنگ ملحد، بیش از آنکه ما با فرهنگ باشیم، بر فرهنگ دیگری مسلط هستند. اگر می خواهید در مقابل این فرهنگ قرار بگیرید چه باید بگویید؟ چه چیزی برای جایگزینی آن دارید؟ اینها الزامات خاصی دارند.

شما باید مرد زمان خود باشید. داستان های زیادی در مورد زمان وجود دارد. یکی از این موارد، حدیثی است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «العلم البزماء التجمی الی الله الا الله» (کافی/ج 1/ص27). کسی که از زمان خود آگاه است به آن حمله نمی کند.

در این روزگار، شواهد چگونه به دست مردم می رسد؟ با دلیل

ابن السیات در ادامه حدیث امام رضا (ع) در «نسبت معجزات انبیا» از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «فاما الحجّ الخیّیّیّییییییییییییییییییییییییییییی خالقی قم؟ مردم چگونه خود را در عصر ما می یابند؟

در قسمت اول داستان این سوال مطرح شد که چرا حضرت موسی (ع) با عصایی که تبدیل به اژدها شده بود آمد؟ زیرا با این می توانست اثبات را کامل کند. چرا عیسی با دارو و شفای بیماران آمد؟ برای اتمام حجت با این روش، رسول خدا (ص) نیز با قرآن کریم حجت را تکمیل کرد. حال ابن سقیط می پرسد: در زمان ما حجت به کجا ختم می شود؟ حضرت فرمود: «عقل حق را درباره خدا می‌داند، پس راست است و دروغ‌گو درباره خدا دروغ می‌گوید». این بدان معناست که دین به شما مجموعه ای از دانش و دارایی داده است، شما باید با ذهن خود در مورد زمان خود قضاوت کنید. لازم نیست پیامبر معجزه کند تا اتفاقی بیفتد. ممکن است ناگهان متوجه شوید که امروز یکی از مهمات ما “عربین” است.

توجه به ظهور و آینده امیدوار، ناامیدی انقلابیون مؤمن را از بین می برد.

بعد از دفاع مقدس با تورم بالا فضای نامساعدی در کشور حاکم شد. در دولت سازندگی واقعاً حرکتی قوی و سریع برای دور شدن از حماسه دفاع مقدس و ارزش های آن و جمع آوری غنائم و … صورت گرفت. . انگار جامعه به یک یأس فلسفی رسیده بود. و سپس گروه دیگری آمدند و گفتند: برای رهبری جامعه باید تفکر غربی را در پیش بگیریم. » فضا طوری شده بود که انقلابیون مذهبی دیگر آینده ای برای خود نمی دیدند. جلسه ای برگزار شد و تصمیمی اتخاذ شد، اولویت مشخص شد: «ما آینده ای داریم. آینده ما امام زمان ارواحنا فداه له الفداء است.

آقایی در آن زمان گفت که ما باید به جامعه مدنی بپردازیم. البته او می گفت: «منظورم جامعه مدنی جامعه نبوی است!» » اما از این طرف بحثی شروع شد که بگویند باید جامعه مهدوی را مورد خطاب قرار دهیم. جلسات غیرعلنی دعای ندبه آغاز شد. آینده امیدوار کننده ناامیدی انقلابیون مؤمن را از بین برد. این حس القا شد که «همیشه هدف داری، همیشه اوج داری، به سمت آن هدف رفت و برگشت…» یعنی یک زمانی نمایش جامعه مهدوی و ظاهر واقعاً کار اصلی بود و شاید. اولویتش «حسین، حسین» بود، بهتر بود «الف» بگوید و کربلا را دور بزند. زیرا زمانی لازم بود که به مردم افقی روشن و آینده روشنی نشان دهیم که باید به سوی آن روی آورند. وقتی این آینده ایجاد شد، باید از خود بپرسید: «حالا، چگونه می‌توانیم برای ظهور آماده شویم؟ و ما هنوز در همان مرحله هستیم و از این نظر در دوره مقدمه ظهور هستیم. یکی از اولویت های عصر ما «رفتار مؤمنان در میان خود» است. مثلاً روایت است که در آخرالزمان شیعیان همدیگر را تکفیر می کنند تا جایی که تف به صورت یکدیگر می اندازند. (آن فرمانی را که منتظر می مانید رها نکنید تا اینکه برخی از شما را از یکدیگر روشن کند و در برابر یکدیگر بیفتد و بر یکدیگر شهادت دهد. چه بسیارند از شما که کافرند و یکدیگر را لعن می کنند، پس گفتم به حسین فرمود: «همه چیز خوب است.» این مواقع مردم ما قیام می کنند و از همه دفاع می کنند؛ غیبت نعمانی/ص 206) حالا در فضای مجازی عده ای هستند. مبارزه شدید، این دعوا بر سر همان اولویت ها است، اما آگاهی آنها یکسان است و همه اطلاعات آنها برابر است. معمولا مردم در مورد این اولویت ها بحث می کنند.

با رسیدن به آخرالزمان، اهمیت عقلانیت بیشتر می شود

امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به ابن سقیط فرمودند: امروز حجت بر انسان به عقلانیت ختم می شود. (پس دلیل بر آفرینش این روز چیست؟ فرمود روح آن را می داند) (کافی/جلد 1/ص25) هر چه به آخرالزمان می رسیم، اهمیت عقلانیت بیشتر می شود. از برخی روایات می توان فهمید که علم آخرالزمان بیش از پیشینیان است، یعنی چیزهایی می فهمند که پیشینیان نمی فهمیدند.

یکی از چیزهایی که امروزه برای ما مشهود است، «عقل تجربی» است، در حالی که قبلاً چنین نبود. اکنون می‌توانیم از دلیل تجربی استفاده کنیم، زیرا بسیار منطقی است. ممکن است عقل تجربی کامل و کامل ما را به مقصد نرساند که قطعاً همین طور است، با عقل تجربی نمی توانیم تا آخر راه برویم، اما می تواند خیلی ها را ساکت کند و جواب بدهد.

یکی از اولویت های زمان ما این است که نباید حرف هایی را بزنیم که دشمن از آن بهره برداری می کند.

بگذارید داستان دیگری درباره زمان برایتان بخوانم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «صاحب ترین و آگاه ترین مردم به روزگار، کسانی هستند که از حوادث روزگار تعجب نمی کنند. ” برای چی؟ چون این اتفاقات برای او قابل پیش بینی بود. متأسفانه نمی توانم مثال های زیادی بزنم زیرا ممکن است اختلاف نظر داشته باشیم. یکی از اولویت های روزگار ما این است که بهانه ای به کسی ندهیم و کسی را به مخالفت و درگیری با دین، جامعه دینی، ولایت و راه انقلاب سوق ندهیم. روزگار ما بحرانی است، دشمنان ما تا دندان مسلح هستند، از نظر تبلیغات، ابزار آنها واقعاً بسیار قدرتمندتر از ماست. شبکه های ماهواره ای ما را به راحتی می بندند، نمی گذارند حرف های ما به دنیا پخش شود. در چنین زمانی چه کنیم؟ اکنون باید واقعاً از افزایش سوء تفاهم ها جلوگیری کنیم. ما نباید حرف هایی بزنیم که مردم توان گفتن آن را ندارند. ما نباید حرف هایی بزنیم که دشمن از آنها سوء استفاده کند. این کمترین چیزی نیست که بگوییم، نه. کلمات طولانی را نیز می توان گفت. اما کلمات قوی که مخاطب جهانی دارد.

امروز باید در مورد امام حسین (ع) طوری صحبت کنیم که هر جا او را می شنوند بگویند: «حرف شما منطقی است، چقدر این شخصیت افسانه ای، این شخصیت حماسی و شایسته، چنین شخصیتی دارد، شیرین…» متأسفانه ادبیات ما قوی نیست، یکی از اولویت های زمان ما جذب دنیای غرب است، اگر غرب را به دین شما جذب کنیم، مشکلات آنهایی که در داخل کشور زندگی می کنند تا حدی حل می شود. وسعت

امروزه علوم تجربی زبان بین المللی است/ آنچه ما با مردم دنیا برای تبلیغ دین داریم، علوم تجربی است.

ما باید همیشه به زبان مردم صحبت کنیم و امروز «علوم تجربی» زبان بین المللی است. من نمی گویم مردم علوم تجربی را غیر از زبان نمی فهمند، اما این وجه غالب است. مگر اینکه علم به معنای علوم تجربی، معنویت را رها کرده است، باید در کنار خود علم تجربی، معنویت را که تا حدودی پیشگام «شهید مطهری» بود، برگردانیم. در برخی داستان ها، استراتژی را به ما می گویند. مثلاً می فرماید: از هر راهی که دروغ می آید، همان طور آن را کنار بگذارید تا حقیقت بیاید.

لازم نیست دعوای ما بر سر مسائل دینی باشد، بر سر همه امور کشور، بر سر تأسیس آن، بر سر وحدت و عزمی که برای پیشرفت باید داشته باشیم، بر سر اختلافاتی که باید کنار گذاشته شود و بر سر قدرتی که باید داشته باشیم. کنار گذاشته شود پیروز شود و… همه اینها با علوم تجربی (در رشته علوم انسانی و غیره) قابل حل است. الان مخالفت کمی بین علوم تجربی و دین وجود دارد، در علوم تجربی شوخ طبعی ها زیاد است. خداوند در قرآن کریم به عنوان یک قاعده مهم در امر موعظه، «شروع از مشترکات» را پیشنهاد می‌کند و می‌فرماید: «قُلُوا الْأَهْلِ الْکَابِینَ بِالْمَیْنَا وَ مَنْکُمْ» (آل عمران، 64). ) طبق این قانون اگر از این به بعد بخواهیم از اشتراک با مردم دنیا شروع کنیم این نقطه اشتراک علوم تجربی است در این مورد هم نظر باشیم.

حالا ما باید خیلی مراقب این چیزها باشیم، بعضی ها طوری از انقلاب دفاع می کنند که دل اسیر دانش تجربی را می شکنند. دین با دانش تجربی بسیار قابل دفاع است و اگر وارد این راه شویم این بنده خدا ناامید نمی شود. البته همه ادیان را نمی توان با دانش تجربی توجیه کرد. دین افق هایی را تجربه کرده است که دانش تجربی نمی تواند در گردش باشد، اما می توان از دانش تجربی برای بیان یک سری اصول استفاده کرد.

تبلیغ دین با ادبیات واقع بینانه و تایید شده در علوم تجربی

اگر به بیانات مقام معظم رهبری نگاهی بیندازید، می بینید که ایشان چندین سال است که مفاهیم را با ادبیاتی کاملا واقع بینانه و – به نظر من – بی ارزش تبیین می کنند. مانند مفهوم «مقاومت». ضعف تبلیغات ما در مفهوم مقاومت چیست؟ نقطه ضعف ما این است که بگوییم: «خدا گفت ما باید مقاومت کنیم…» درست است که خدا گفته است، اما کسی که خدا را نشناسد این را نمی‌فهمد، شروع به مسخره کردن او می‌کند. میگه: مصلحت مردم از خدایی که دارن ضایع شده، چرند میگن، اصلا حالشون خوب نیست… خب یه چیزی بگو که سو استفاده نکنند. . ببینیم مقام معظم رهبری چگونه از مقاومت صحبت می کنند؟ مثلاً می گوید مقاومت هزینه دارد، سازش هم هزینه دارد، اما اگر انسان حساب کند می فهمد که هزینه سازش از هزینه مقاومت بیشتر است… پس آدم عاقل به سمت مقاومت می رود.

امام رضا (علیه السلام) فرمودند عقل حجت است (معالحجتة علی خلق الیوم فقه العقل؛ تحف العقول/ص 450) سخنان حق تعالی. رهبر یک کلمه عقلانی است، اینجا از خدا و پیامبر یاد نمی کنند. بنابراین دریافت کننده این بیانیه چه یهودی باشد، چه غیریهودی و غیره، می گوید که این گفته درست است.

اگر همه ما شروع به صحبت در مورد دین، ادبیات واقع گرایانه و حتی ادبیات تایید شده توسط علم تجربی کنیم، مقدمات اساسی ما حل می شود. البته باز هم عده ای به حرف من حمله می کنند و می گویند: «رسول خدا (ص) با صحبت از معاد و قیامت شروع کرد… خب، در مکه رقیب پیامبر (ص) کسانی بودند که به دروغ ادعای خود را کردند. منشاء و منشاء. رستاخیز پیامبر اکرم (ص) با مشرکان قریش درگیر بود. مشکل مشرکان قریش این بود که خود را نگهبان و صاحب خانه کعبه و وارث معجزه بزرگ الهی برای نابودی سپاه ابرهه می دیدند. رسول خدا (ص) باید این دین باطلی را که آفریده است از دست خود دور کند. آنها ادعای علوم تجربی نداشتند تا رسول خدا (ص) با این ادبیات با آنها دعوا کند. لازم به ذکر است که خود رسول خدا(ص)، قرآن کریم و روایات به صورت واقع بینانه به موضوع دعوت به دین اهمیت زیادی می دهند.

خیلی ها دریچه دلشان را به علوم تجربی باز کرده اند، شما وارد آن شوید

ما باید سوء تفاهم ها را برطرف کنیم. بسیاری از افرادی که نه انقلابی هستند و نه حتی ضد انقلابی، درک ضعیفی از انقلاب دارند. ما باید با همین ادبیاتی که می گوید و بر اساس آن اخلاقش را بنا کرده است، حرکتی برای رفع سوءتفاهم ها راه بیندازیم. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: وقتی می خواهید در دل ها وارد شوید از دری باز وارد شوید. (قلب دارای شهوات و قبول و عنایت است، پس قبل از شهوت و قبول خود گم می شود، پس قلب منفور است؛ نهج البلاغه / حکمت 193).

این روزها خیلی از انسان ها دلشان را به علوم تجربی باز کرده اند، آنها عاشق علوم تجربی و تجربیات انسانی هستند، باید وارد این راه شوید، اگر چیز دیگری بگویید قبول نمی کنند. در این مورد حرف های زیادی برای گفتن داریم. امیرالمؤمنین علی (ع) به ابوموسی اشعری فرمود: اگر عقل و تجربه را زیر پای خود بگذاری گناهکار هستی پس شقی حرم منفعت نیست، من از آنجا عقل می آیم. و تجربه» (نهج البلاغه، نامه 78). و قیامت به سخن گفتن او دین و ایمان درستی نداشت، لذا از روی عقل و تجربه صحبت می کنند.

بیایید با ادبیاتی صحبت کنیم که مردم راحت تر آن را درک کنند

اگر بر اساس عقل و علم تجربی صحبت کنیم، بسیاری از مخاطبان با آسودگی بیشتری سخنان ما را می پذیرند. مثلاً می‌گفتند به لذت‌های حرام نپردازید چون توانایی لذت بردن از آنها از بین می‌رود. حتی اگر کسی با قیامت کاری نداشته باشد می تواند این ماده را بپذیرد. این روش پایه ها را آماده می کند، فرهنگ دین را برقرار می کند، هیچ کس از این حداقل ها فرار نمی کند، سپس فرصت انجام کارهای بالاتر را پیدا می کند. ما هنوز موفق به دفاع از حجاب به این شکل نشده ایم. یک بار در مورد اینکه مردم – زن و مرد – با پوشیدن لباس خوب چگونه انرژی خود را حفظ می کنند صحبت کردیم… بعداً بازخوردهای بسیار خوبی از کسانی که تحت تأثیر این صحبت قرار گرفتند دریافت کردیم. چقدر خوب است که روی دانش های مختلف کار کنیم و در ادبیات صحبت کنیم که مردم راحت تر بفهمند. حضرت امام در مورد موسیقی حرام فرمودند که انرژی و اراده جوانان را از بین می برد. (معلم بزرگ ما دام ظله می گفت گوش دادن به موسیقی بیش از هر چیز اراده و اراده را از انسان سلب می کند؛ چهل حدیث/ص 8) چه تعبیر زیبایی! به جای اینکه شما را به عذاب جهنم بترساند، گفت با موسیقی حرام ضعیف می شوید. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما در تبلیغات خود مشکلات اساسی داریم، انشاءالله باید این مشکلات را برطرف کنیم.

ائمه هدی (علیهم السلام) به ما دستور دادند که همه دلها را به سوی خود جلب کنیم «جوروا الینا کل الموضدة» (تحف العقول/488). از سخنان اهل بیت علیهم السلام چیزی به او بگو که بفهمد تا عاشق امامت شود. اگر عاشق نشد لااقل به او احترام بگذار، عشق اجباری نیست. او نمی خواهد شما در روز اول ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ثابت کنید، زیرا اگر در آن فضا نباشد، طبیعتاً او را رد می کند.

اگر نقاط ضعف در تبلیغات خود را برطرف نکنیم، باید هزینه های سنگینی بپردازیم…

بیایید نقاط ضعف تبلیغات را برطرف کنیم و سپس باید هزینه کنیم. بهایی که رسول خدا(ص) و دین مبین اسلام پرداختند چیزی جز شهادت اباعبدالله الحسین(ع) و اسارت فرزندانش نبود. حرف حق باید ابلاغ و منتقل شود. در جهان اسلام تنها جایی که این دین به خوبی گسترش نیافته سوریه بود، زیرا از ابتدا معاویه حاکم آنجا بود، جز آنچه معاویه می گفت، چیزی از دین نمی فهمیدند. اگر بعداً به مناطق دیگر منحرف شدند، حداقل آثاری از این راه اصیل بود، اما در شام، کسی به این راه اصیل دسترسی نداشت، بعلاوه، نسبت به امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیز کینه ایجاد کرده بودند. ). مأموریت به دست چند زن و بچه (اهل بیت امام حسین) افتاد. خداوند! چگونه می توانیم از این قافله اسرا، شایسته، کتک خورده و شلاق خورده عبور کنیم؟

اگر مسیری را که این کاروان طی کرده است طی کنید، می بینید که جاهایی وجود دارد که می گویند «اینجا یکی از فرزندان حسین (ع) درگذشت… اینجا همسر حسین (ع) درگذشت…» وقتی کاروان اسیران را به سوریه برد، پاییز بود و این مناطق پاییز سردی دارند که تحمل آن بسیار سخت است. طهارت حضرت زینب علیهاالسلام و اهل بیت علیهم السلام را ببینید که نخواستند این همه سختی را به ما بگویند، اندکی از مصائب خودشان گفتند و بقیه مربوط به روابطشان با خداست. نه تنها شهر شام را آذین کردند، بلکه اهل بیت (علیهم السلام) در راه سختی دیدند و شلاق خوردند، ویرانه کردند و بدتر از همه مورد اهانت قرار گرفتند. کاروان های اسرا به هر شهر رسیدند، مردم کف زدند، فقط در کوفه عده ای گریه کردند…

(A3/N2)

<<جلسه قبل

جلسه بعدی >>

۰۰/۰۸/۰۹

چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟-ج8

شناسنامه:

زمان: 05/06/1400

مکان: هیئت هنری – حوزه هنری

موضوع: چرا در تبلیغات ضعیف هستیم؟

صدا: اینجا

فیلم: اینجا

علیرضا پناهیان در دهه دوم محرم در «هیئت هنری» که امسال در حوزه هنری با موضوع «چرا در تبلیغات ضعیف هستیم» شرکت کرد. سخنرانی کرد. در ادامه گزیده هایی از جلسه هشتم این سخنرانی را می خوانید:

در انتقال دین باید به تفاوت بین مردم توجه شود

یکی از دلایل ضعف تبلیغات جبهه حق این است که اغلب افراد جبهه حق برای بیان حقایق محدودیت قائل نمی شوند، به ظرفیت مردم احترام نمی گذارند و نمی خواهند مردم را به تدریج بیاورند. به حقیقت، یا نمی خواهید تفاوت بین مردم را درک کنید. ; آنها می خواهند از روز اول حرف آخر را بزنند که باعث ناامیدی زیادی می شود که درست نیست. در انتقال دین باید تفاوت بین مردم را در نظر بگیریم.

مثلاً در مورد کرونا، برخی توصیه ها کلی است و همه باید به آن عمل کنند. مانند نقاب زدن و فاصله گذاری اجتماعی اما ممکن است برخی از افراد مانند سالمندان، بیماران و غیره به توصیه های بیشتری عمل کنند. توصیه‌های دینی هم همین‌طور است، البته اینکه توصیه‌های سنگین‌تر برای افراد بیمار است درست نیست، اما در دین توصیه‌های سنگین‌تر برای کسانی است که سالم‌تر هستند، ادیان سنگین‌تر برای افراد توانمند و باصفا است، این توصیه‌ها نباید باشد. برای دیگران تجویز شود.

وقتی می خواهیم دین را ترویج کنیم، چه سطحی از ایمان از مردم انتظار داریم؟ چقدر انتظار داریم مردم منطقی باشند؟ در روایات آمده است که خداوند متعال هم میزان عقل را در انسان به انحاء مختلف آفریده و هم میزان ایمان را به مقادیر مختلف. اگر این تفاوت در نظر گرفته شود، شاید اصلاً تبلیغات دینی تغییر کند. شاید دیگر نباید بسیاری از انتظاراتی را که امروز از مردم داریم داشته باشیم.

هرکس بر اساس فرم ذهنی خود عمل می کند، بنابراین تبلیغات باید هدفمند باشد

ابتدا چند نمونه از آیات قرآن را برایتان بخوانم که نشان می دهد توانایی ها با یکدیگر متفاوت است. مثلاً این آیه کریمه می‌گوید: «قل کل یا عمل و شقلته» (اسراء، 84). هرکس بر اساس شکل معنوی خود عمل می کند، به همین دلیل باید مخاطب هدف را در تبلیغات بشناسید، باید اشکال مختلف را بشناسید.

قرآن در آیه ای دیگر می فرماید: «هُوَ الذِّینَ أَنْزَلْ لَهُ الْقَدْبَهُ مِنَ الْأَمْرِ الْكِتابِ وَ الْأَوْرَ الْأَوْلِمُ الْأَمْرِهُ» (آل عمران، 7). قرآن قوی است و برخی شبیه به آن. و هر کس آیات قوی را بخواند معنای آنها را می فهمد زیرا معنای آنها واضح است ، اما فقط برخی از مردم معنای واقعی آیات مشابه را می فهمند. سپس فرمود: «اما کسانی که در دل هستند، پس از ما پیروی می کنند، مانند کسانی که طالب فتنه و تفسیر هستند. » کسانی که می خواهند فتنه انگیزی کنند به آیات متشابه روی می آورند زیرا می توان آنها را به انحا مختلف تفسیر کرد، لذا این افراد از همین فرصت استفاده می کنند. و با ایجاد عدم درک، فتنه ایجاد می کنند.

حضرت خضر به حضرت موسی فرمود: تو نمی توانی با من باشی چون بعضی از سؤالات را نمی دانی.

خداوند متعال در سوره کهف داستانی فوق العاده عجیب ارائه می کند که مسلماً یکی از شگفتی های داستان های قرآنی است. علاوه بر این، موضوع “توانایی درک حقیقت” است. این ماجرا برای حضرت موسی و حضرت خضر اتفاق می افتد. این دو شخصیت برجسته با هم ملاقات می کنند و حضرت موسی علیه السلام از حضرت خضر علیه السلام می خواهد که با او همراهی کند تا از آن حضرت بیاموزد «قال لله موسی halْ attabbabeokka علی عَنْ تُعلِمان- ممَا علمتَ روشدا» (کهف، 66). حضرت خضر علیه السلام به شخصی مانند حضرت موسی علیه السلام – نه یک فرد عادی مثل ما – فرمود: «نمی توانی بر من صبر کنی» (کهف، 67). حضرت موسی علیه السلام با عظمتی که داشت از او خواست که با شما همراهی کند و از شما پیروی کند تا از شما چیزی بیاموزم و راه بهتری برای رسیدن به خدا بیابم. سپس حضرت خضر فرمود: «نمی توانی! »

حضرت موسی بن عمران علیه السلام بر خواسته خود پافشاری می کند و ادامه می دهد که انشاءالله مرا صبور می بینی و نافرمانی نمی کنم. آن گاه حضرت خضر علیه السلام به او فرمود: اگر می خواهی از من پیروی کنی و از من پیروی کنی از من سؤال مکن تا به موقع برایت توضیح دهم. (کاف، 70). سه اتفاق افتاد و حضرت موسی (ع) در هر سه مورد صبر نکرد و پرسید چرا این کار را می کنی؟ سرانجام حضرت خضر (ع) حقیقت را برای او بیان کرد و با او وداع کرد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید که حضرت خضر (علیه السلام) مصاحبت حضرت موسی (علیه السلام) را خاتمه داد: «قَالْ أَنْ أَفْرَقُ مِینَ الْعَیْسَکُمْ وَ الْعَیْسَکُمْ» (کهف، 78). این خیلی مهم است؛ ایشان بدون قطع شرکت می توانست رتبه بدی بگیرد، اما شرکت را کاملا قطع کرد.

حضرت خضر عبارتی دارد که باید به آن توجه کنیم. می گوید چطور توقع کار من را داشته باشی که چیز زیادی بلد نیستی؟! «وَ مَا أَتْکُمْ عَلَیْهِمْ تَعْلَمُونَ» (کهف، 68 سال) وقتی چیزی را در دنیا نمی دانی، نمی توانی صبر کنی. حضرت موسی (علیه السلام) پیامبر است، در ایمان و یقین او شکی نیست، اما با اینکه اطلاعات خوبی دارد، چیزهایی است که نمی داند. چیزهایی که او نمی داند باعث ایجاد مشکل می شود. حضرت خضر به آنها نفرمود: چون ایمان شما ضعیف است، یقین دارید، نفس کوبنده هستید، پس نمی توانید صبر کنید!

بسیاری از مردم به دلیل ناراحتی و بیماری های قلبی و روحی نمی توانند با آیات راست صبر کنند. مثلاً خداوند در همین آیه در مورد «مثل و محکم» می فرماید: کسانی که در دل هستند به آیات متشابه روی می آورند. اما حضرت موسی (ع) در دل او نبود; مشکل آنها ناخودآگاه بود.

چرا برخی از شیعیان در زمان ظهور امام زمان (عج) مخالفت می کنند؟

هر که مؤمن باشد و اخبار و اطلاعاتی داشته باشد، اگر مؤمن تر و بیشتر از خود بیابد، دچار سردرگمی شود و طاقت نیاورد; همان طور که حضرت موسی (ع) نتوانست آن را تحمل کند. اینطور نبود که حضرت موسی (ع) فقط از حضرت خضر (علیه السلام) خواسته باشد، بلکه کارش اعتراض کرد، اعتراضش بد نبود و ما «عدل» بودیم. حضرت موسی (علیه السلام) علم داشت، اما همه چیز را نمی دانست.

ما دانشجوها معمولاً وقتی در آیات و داستان ها چیزی پیدا می کنیم و به یک نقطه ای می رسیم، باید این کار را انجام دهیم، برویم بحث کنیم که چه کسی از ما بزرگتر است و چه کسی اشراف بیشتری دارد، چون می توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. نه، و سوءتفاهم ما را از آب درآورید. گاهی ممکن است در معارف و مصالح دینی اشتباه کنیم، مانند اشتباهی که حضرت موسی (ع) در حق حضرت خضر مرتکب شد. گفت: تو مو می بینی و من یک تار مو دارم.

حال چگونه به امام ارواح الفداء نزدیک شویم؟ امام زمان (عج) که مقامش برتر از حضرت خضر (ع) است و ما از مقام و درک خودمان نسبت به حضرت موسی (ع) پایین تریم. مدام به من می گویی یا با خودت بیاور، مرا به خودت نزدیک کن. اگر برای ما ظاهر شوند، همه ما گیج می شویم، همانطور که در داستان ها می بینیم که بعد از ظهور برخی شیعیان همین سبک اعتراض را اشتباه می گیرند. بنابراین توانایی های انسان متفاوت است و در تبلیغات باید این قابلیت ها رعایت و مورد توجه قرار گیرد.

مرتبط:  چرا بک گراند کامپیوتر میپره

افراد با یکدیگر تفاوت دارند و توانایی هایشان یکسان نیست، پس هیچکس نباید دیگری را سرزنش کند.

امام صادق علیه السلام در بخشی از روایت تفصیلی تفاوت توانایی های انسان از یکدیگر می فرماید: ج 2/ص. 44) اگر مردم می دانستند که خداوند چگونه مردم را آفریده است، هیچ کس دیگری را خلق نکرده است. و سپس پیامبر توضیح می دهد که خداوند اجزاء را آفرید که به چهل و نه جزء رسید و هر جزء را به ده قسمت تقسیم کرد. وقتی خداوند می خواست انسان را بیافریند، موجودی را در آدمی قرار داد و یکی را در دیگری جزئی را گذاشت و… تا اینکه انسان جزء کاملی قرار داد. در شخص دیگر یک جزء و یک دهم می گذارد و … تا اینکه دو جزء کامل را در یک نفر قرار می دهد و … . جزء «حتی عقیده رسول الله صلی الله علیه وسلم» را در آن قرار ندهید. سپس امام صادق (ع) می فرمایند هر کس دارای یک دهم جزء باشد، بر آنچه دوده قادر است قدرت ندارد و هر که یک جزء داشته باشد، ظرفیت دو جزء را دارد. -یائی مَثَل الجزیره «پس الناس فرقه و الناس لا یغیر لا یلم احد». هیچ کس نباید دیگری را سرزنش کند.

وقتی می بینید یک نفر گناه دارد، می خواهید نصیحتش کنید، می خواهید دعوتش کنید، می خواهید تبلیغ دینی کنید، قضاوت نکنید. وقتی اینطور است، کار بسیار پیچیده است. تبلیغات دینی ما را نباید مقصر دانست. مثلا بعضی خانم بدحجاب را سرزنش می کنند و می گویند حجاب نشانه چنین چیزی است… و در کنار او شوهرش را سرزنش می کنند در حالی که ما نباید سرزنش کنیم. ما باید بدون ملامت تبلیغ کنیم. در این صورت، بسیاری از لیست های ما حذف خواهند شد.

نکته ای که به طور کلی در روش تبلیغاتی ما رعایت نمی شود:

امام صادق (علیه السلام) فرمود: ما هرگز به اندازه عقل او با انسان سخن نگفتیم. » افرادی که تبلیغ دین، تبلیغ انقلاب، تبلیغ مواضع امام خمینی(ره) و… می کنند. باید بتواند یک کلمه را به خاطر بسپارد و بگوید، اما به اندازه ظرفیت فکری افراد صحبت کند یا مطالب را به تدریج بیان کند. امام صادق (علیه السلام) در ادامه همین حدیث می فرمایند: رسول الله فرمود: «ما انبیا را داریم که با مردم هم صحبت کنند و هم با مردم. » به طور کلی در تبلیغات ما در بحث انقلاب اینطور نیست.

ما اغلب در تبلیغات خود بد صحبت می کنیم. مثلاً وقتی می گویید «ما باید ارزش هایمان را حفظ کنیم»، دیگری همدیگر را استثمار می کند و می گوید: «مردم ببینید این ارزش ها را می خواهند حفظ کنند، منافع را حفظ کنیم…». حفظ ارزش ها به معنای قوی تر نگه داشتن علایق است. اما می‌گویند: «انقلابیون فقط از دین و ارزش‌های دینی حرف می‌زنند و به منافع ما کاری ندارند»، اما حقیقت این است که دین برنامه‌ای است برای حفظ منافع، نه چیز دیگر. ای مردی که از دین می گویید، از برنامه حفظ منافع می گویید، پس بگویید «حفظ مصالح» چرا از راه مبارزه و سوء استفاده از برخی صحبت می کنید. به اندازه مردم با مردم صحبت کنید.

گاهی اوقات، وقتی می‌خواهی با مردم صحبت کنی، باید در کنارشان باشی. حضرت ابراهیم (ع) در کودکی به عمویش آذر که پدرش بود می گفت: چرا این بت ها را می پرستی؟ بت پرستی درست نیست…» حالا که پیغمبر شده باید بداند خدا کیست. به ستارگان و ماه که در آسمان شکوهمندند، می نگرد و می گوید: «انا ربّکم» (انعام/76)، این خدای من است… اگر روزی این گونه منبر بروم. و مثل حضرت ابراهیم علیه السلام دو کفر بگو. برای جلب توجه چگونه با من رفتار می شود تا بتوانم بعداً به آن کلمات اصلی برگردم؟ می گویند: چرا کفر گفتی؟… صبر کن، گفتم «لا اله» بعد می گویم «الا الله»… اما صبر ندارد. شما ابتدا باید حرف آخر را بزنید. در واقع ما مشکلات اساسی داریم.

در مسائل ولایت، قبل از صحبت از اطاعت، باید از کرامت و استقلال افراد صحبت کنیم.

وقتی می گویید: «باید خود را در ولایت جذب کنیم، باید از ولایت وکیل اطاعت کنیم، ولایت او مطلق است و…» برخی واقعاً معنای این سخنان را نمی فهمند، بنابراین غمگین و افسرده می شوند. برای ضد انقلاب آماده است. پس چرا از اینجا شروع کنیم؟ چرا حرف آخر را اول می گذارید؟ وقتی انسان بچه ای را می بوسد نمی گوید: انشاءالله بعد از مرگت تشییع جنازه بسیار مفصلی برایت می گذارند یا اگر شهید شدی جنازه ات را به مادرت می دهند… چرا. این چیزا رو میگی؟! بگو: گام های جوانی مبارک… بله درست است که هیچکس برای همیشه زنده نیست و همه یک روز می میرند، اما نباید همه چیز را در ابتدا بگویید، الان وقت چنین حرف هایی نیست. اکنون باید آرزوهای خوب و کلمات زیبا را بیان کنید. جای این حرف ها در وصیت نامه است. خیلی زیباست که بگوییم: خدایا! من میخواهم مؤثر باشم و بدنم در راه تو تکه تکه شود… حالا بگو: انشالله صد سال زیر سایه پدر و مادرش زندگی کند… فعلاً از زندگی صحبت کن.

وقتی به مسئله ولایت می‌رسیم، قبل از صحبت از اطاعت، باید از کرامت و استقلال افراد صحبت کنیم. آقا سید حسن نصرالله فرمودند: کسانی که خادم ابرقدرتها هستند مانند برده و ذلیل و ذلیلند، اما ما در برابر رهبر خود و در برابر کسی که به عنوان ولیّ خود می پذیریم – یعنی مرجع قانونی… (سخنرانی) ارباب هستیم. در روز عاشورا – 28/05/1300) ولی فقیه می‌خواهد هر یک از افراد جامعه در اوج مردانگی باشد. می بینی چقدر این بیان با این بیان اطاعت فرق می کند؟ این عبارت باعث ایجاد سوء تفاهم بسیار کمتری می شود.

بسیاری از کسانی که درک نادرستی از انقلاب دارند ناشی از ادبیات بد جبهه انقلاب است.

من فکر می کنم برای رفع سوء تفاهم ها نیاز به حرکتی داریم. من معتقدم بسیاری از کسانی که با اسلام انقلابی، انقلاب اسلامی و مفاهیمی مانند بسیج و مقاومت دچار مشکل و سوءتفاهم هستند، به دلیل ادبیات بد جبهه انقلاب دچار این مشکلات شده اند. می توان گفت جریان فکری اصلاح طلبی – البته به جز بخش شوم ژورنالیستی آن که از روزنامه نگاران، روزنامه ها و سیاستمداران دروغگو استفاده می کند – به دلیل یک سوء تفاهم ایجاد شد. این یک سوءتفاهم در درک آنها از اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی است که فکر می کنند انقلابیون می خواهند غیرواقع بینانه عمل کنند و به جای منافع ملی به دنبال ارزش هایی هستند که از آن دفاع می کنند حتی اگر این ارزش ها مخالف منافع باشد. مردم. در آن زمان انگ ها و برچسب هایی مانند اصولگرایان به آنها زده می شد. هر چند که اصلا اینطور نیست. هیچ نیرو یا مؤمن گرانقدری مخالف عقل نیست. کدام یک از ارزش های ما منافع کوتاه مدت و بلند مدت ما را در نظر نمی گیرد؟ کدام ارزش انقلابی مخالف منافع ملی است؟!

انقلابی گری چیزی جز عقلانیت و پافشاری بر منافع ملی نیست. ترجمه و تفسیر انقلاب یکی است. با این ماجرا کدام ضد انقلابی جرات می کند بگوید من واقعا انقلابی نیستم؟ (یعنی من طرفدار منافع ملی نیستم) حال سؤال این است که چرا می گوییم «اسلامی»؟ زیرا اسلام نرم افزاری است که می تواند دفاع از منافع ملی را به ما بیاموزد. اگر کسی بتواند عقلاً اسلام را رد کند و بگوید راه دفاع از منافعش چیز دیگری است، ما هم اسلام را رد می کنیم. اگر عقل ما به ما نمی گفت این روش عقلانی است، مسلمان نمی شدیم. هیچ تعصبی وجود ندارد. همچنین رهبر انقلاب یک بار فرمودند: اگر بگوییم با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم و فایده‌ای ندارد، تعصب نیست، بلکه حاصل علم و تجربه و تحلیل عقلانی است.

متأسفانه بسیاری از مردم به گونه ای از انقلاب و دین صحبت می کنند که قابل درک نیست. مثلاً یک جا سوء تفاهم را برطرف می کنید، اما در جای دیگر برخی افراد سوءتفاهم ایجاد می کنند. شاید برای کسی که سوء تفاهم ایجاد می کند نظرات مثبت بیشتری وجود داشته باشد! زیرا افرادی هستند که سوءتفاهم را دوست دارند و آنها را می پذیرند.

وقتی می‌خواهیم حقایق دینی را طبق فهم مردم بگوییم، باعث می‌شود که بعضی حرف‌ها را اصلاً نگوییم، بعضی حرف‌ها را جور دیگری بگوییم، بعضی حرف‌ها را تدریجی بگوییم و نظم را رعایت کنیم. و این راه درست است. برخی از حقایق دینی را نباید گفت. چون وقت توضیح ندارید و سوءتفاهم پیش می آید.

قرآن که کلام خداست در قوت و عظمت شباهت هایی دارد. خود خداوند می فرماید: برخی از سخنان من شبیه به هم هستند و ممکن است آنها را اشتباه متوجه شوید. اگر می خواهید آنها را بفهمید به آیات محکم قرآن مراجعه کنید. وقتی از آیات قرآن سوء تفاهم می شود، آیا از کلام ما سوءتفاهم پیش نمی آید؟ قطعا این اتفاق خواهد افتاد. البته بخشی از مشکل سوء تفاهم ها و باورهای نادرست به خود مردم مربوط می شود. اما باید قسمت دیگری را که به ما مربوط می شود رعایت کنیم.

امام صادق (علیه السلام): مدارا كردن گفتار ما تنها پذيرفتن آن نيست، بلكه بايد آن را از ناشايست حفظ و محفوظ داشت.

من برای شما چند نمونه از مراعات را می خوانم که باید در داستان های خاص انجام دهیم. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «تأیید و قبول امر ما منوط به این نیست، فقط به امکان انجام امر و حفظ آن از دیگران بستگی دارد. » اهله (کافی/ج2/ز222) تحمل کلام ما نه تنها تأیید و قبول آن نیست، بلکه پذیرفتن آن پوشیده و محفوظ از ناشایست است. «احتمال» به معنای حمل و کشیدن است. بنابراین منظور از کلام معظم له این است: حرف ما را گرفتن به این معنا نیست که قبول دارید. یکی از مولفه های تحمل ما این است که به کسی نگوییم! چرا امام صادق (علیه السلام) این را می گوید؟ چون وقتی به غیر مسلمانان می گویید از امام چه چیزی دریافت کرده اید، او را دشمن امام می کنید. ما حزب اللهی ها با ادبیات نادرست خود ذهن های زیادی را در رابطه با مرجعیت دینی تباه کرده ایم. اکثر کتاب هایی که در جامعه در مورد ولایت فقیه نوشته و منتشر شده است، به دلیل اینکه ادبیات آنها صحیح نیست، گمراه کننده است. بعضی ها می گویند ما چه کار داریم که بر مردم تأثیر بگذاریم؟! » آیا می توان نسبت به این سوال مهم بی تفاوت ماند؟! شما باید رعایت کنید. یا مثلاً بعضی ها می گویند: من فقط می خواستم یک کتاب علمی بنویسم! خوب، جملات این کتاب علمی شما را می گیرد و می گوید: “ببین، آنها به چه اعتقاد دارند!” » فکر می کنند ما یتیم صغیریم و نباید فکر کنیم…» با ادبیات فکری بر خلاف متن شما کتاب می نویسند طوری بنویسید که سوء تفاهم پیش نیاید.

امام صادق (علیه السلام) در ادامه همین حدیث می فرمایند: «رحمت خدا محبت مردم را به آنچه می دانند پاداش دهد و آنچه را که کراهت دارند از آنان پنهان دارد. » فرمود: «وَ اللَّهُمَا أَنْ یَقْتَرَاً نَحْبَهٌ عَلَیْهِمَا أَحْبُونَ الَّذِینَ أَحْلُونَ مَا أَنْهُمْ أَنْهُمْ»؛ خدا رحمت کند کسی را که محبت مردم را جلب کند و این را بگوید مردم را رها کنند. آنچه را که آنها را انکار می کنند، بفهمند و بپذیرند و از آنها پنهان کنند، سپس فرمود: به خدا سوگند، درد و رنج کسی که با ما جنگ می کند بیشتر از کسی نیست که در مورد ما چیزهایی می گوید که ما نمی کنیم. دوست نداشتن یعنی بعضی از دوستان با حرف هایشان به اندازه دشمنان ما را به دردسر می اندازند.

لحظه گفتن یک کلمه خوب بسیار مهم است

جابر بن عبدالله جوافی که از اهل بیت علیهم السلام بود می گوید در جوانی افتخار زیارت امام باقر علیه السلام را در مدینه داشتم و گفتم به خواستگاری نزد شما آمدم. دانش شما . امام باقر (علیه السلام) نوشته ای به من داد و فرمود: «اگر تا نابودی قوم بنی امیه از آن سخن گفتی، در لعنت و نفرین پدرانم هستی، و اگر پنهانی نه، پس از هلاکت بنی امیه چیزی نیست. پس از اجدادتان لعنت و نفرین خواهید شد» اگر چیزی از این نوشته بخوانید به کسی از سقوط بنی امیه بگویید لعنت من و پدرانم بر شما باد – این جمله بسیار قوی است – و سپس گفتند. : اگر چیزی از این نوشته را پس از هلاکت بنی امیه پنهان کنید، لعنت من و پدرانم بر شما باد.

این گفتار امام باقر(ع) نشان می دهد که زمان بیان یک کلمه بسیار مهم است. جابر گفت: سپس امام باقر (علیه السلام) نوشته دیگری به من داد و فرمود: «اگر برای من همیشه اتفاقی بیفتد، تو مورد لعن و نفرین پدرانم خواهی بود. » I’m on you به عبارت دیگر، شما هرگز نباید در مورد محتوای این مقاله دوم به کسی بگویید، این مقاله برای شماست. بنابراین برخی از حقایق دینی اینگونه هستند.

انسان با ایمان بالاتر نباید حقایق ایمان را بر انسان با ایمان پایین تحمیل کند.

امام صادق علیه السلام در برخی از احادیث می فرماید: «ایمان در خانه سلام ده درجه است… و اگر دیدی که از خود پایین تر است، او را به سوی او بلند کن. 45) ظرفیت ایمان افراد متفاوت است. ایمان ده طبقه دارد که مانند پله های نردبانی است که پله پله از آن بالا می رویم. یکی ایمان در درجه اول و دیگری در درجه دوم… تا به درجه دهم برسد. ایمانی که در درجه دوم ایمان است، دو برابر ایمان درجه اول است. امام صادق (علیه السلام) سفارش می کند که اگر فردی در درجه پایین تر را دیدید، او را با مدارا بزرگ کنید و چیزی را که طاقت ندارد بر او تحمیل نکنید تا بشکند. کسى که مؤمنى را مى شکند، باید او را ترمیم و اصلاح کند… منظور این است که اگر برترى حقایق ایمان را بر شخص فرودستى تحمیل کند و با این کار ایمان را ترک کند، مسئول کفر اوست و او باید او باشد. به ایمان بازگشت تا خداوند توبه او را بپذیرد. از دین ناراحتش کردی! چرا او را باور نکردی؟

در روایتی دیگر امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود به نام عمر بن حنظله فرمود: شیعیان ما را مغلوب مکن و با آنان مهربانی کن که مردم با ما مدارا نمی کنند. سخنان سنگین را بر شیعیان ما تحمیل نکنید، با آنها مدارا کنید. یعنی نباید همه چیز را بر شیعیان تحمیل کرد. بعد فرمود: مردم نمی توانند آنچه را که می پوشی تحمل کنند (با من نشست و برخاست امام، برای همین ظرفیتت فرق می کند…) ما طلبه ها گاهی اشتباه می کنیم که از مردم توقع زیادی داریم.

آموزه های خاصی وجود دارد که عموم مردم نمی توانند آن ها را تحمل کنند

امام صادق (علیه السلام) به ثابت بن سعید فرمود: ای ثابت، تو و مردم را چه شده، از مردم نترس و احدی را به فرمان خود نخوان و مگو: عمو. ، برادر یا پدر «لا عرفی و جاریه» (کافی/ ج 1/ ص 165 با مردم چه می کنی؟ مردم را رها کن! احدی را به امور ولایت دعوت نکن. (البته از قول امام (ع) مطلق نیستند و به این معنا نیست که ما ولایت را تبلیغ نمی کنیم.) سپس فرمود: به خدا سوگند اگر آسمان ها و زمین برای هدایت کسی که خدا می خواست گمراه شود، نمی توانستند او را هدایت کنند. و اگر آسمانها و زمین گرد هم آیند تا کسی را که خدا خواست هدایتش کند، نمی توانند او را به گمراهی بکشانند، سپس فرمود: نگویید این عموی من است، این برادر من است، این پسر عمویم، این است. همسایه من است و می خواهم به او بگویم ممکن است دلت بسوزد که او گمراه نشود اما اگر توانایی نداشته باشد برمی گردد این نکته بسیار شگفت انگیز است در روایت دیگری آمده است: آیا خدا را می خواهی و پیامبر انکار شود چرا حرف را طوری می گویید که طرف می گوید: من اصلاً خدا و پیامبر شما را قبول ندارم!

اکنون از این داستان ها و مطالب نتیجه گیری می کنیم. آموزه های خاصی وجود دارد که مردم نمی توانند آنها را تحمل کنند و باید پنهان شوند. مردم به چند دلیل قدرت تحمل این آموزه ها را ندارند: 1- برخی ظرفیت زیادی برای ایمان ندارند. 2- برخی دشمن کل هستند و سوء استفاده می کنند، می خواهند با سوء استفاده از سخنان شما به خاطر بیماری خود کل دین را از بین ببرند. 3- برخی افراد از توانایی های فکری بالایی برخوردار نیستند. 4- برخی دیگر توانایی شناختی بالایی ندارند. توانایی دریافت تحصیلات سطح بالا هم به ظرفیت ایمان، هم ظرفیت فکری و هم ظرفیت اطلاعاتی نیاز دارد. کسی می تواند عاقل باشد اما از برخی چیزها آگاه نباشد.

بسیاری از مشکلات امروز ما در زمان حیات پیامبر (ص) و امام هدی (علیه السلام) رخ داده است.

مردی که پسرش کشته شد خیلی ناراحت شد گفت در کشور اسلامی باید این اتفاق بیفتد؟! آیا چنین مسئولانی باید منصوب شوند؟! گفتم این کار نباید انجام شود. گفت: برای آن بلند شدیم؟! گفتم در زمان امیرالمومنین (ع) چنین اتفاقاتی افتاده است. گفت واقعا این مقامات را نصب کرده است؟! گفتم بله و مثال زدم. سپس گفتم: آیا می دانید در زمان پیامبر (ص) چنین اتفاقاتی افتاده است؟ مثالش را زدم و گفتم منصوب پیامبر (ص) است. ممکن است شخص منصوب امیرالمومنین (علیه السلام) هم اشتباه کرده باشد. گفت آدم بدی را تعیین نمی کنند! مثالش را گفتم «زیاد بن ابیه»، حسابدار امیرالمومنین (ع) بود و به تعبیر ما متصدی امور مالی و اموال بود. چندین نامه توبیخ به او داده بود. زیاد پدر ملعون عبیدالله بن زیاد است که امام حسین (علیه السلام) را کشت و ما در زیارت عاشورا او را لعن می کنیم، عبیدالله فرزند این شخص است. زیاد بن ابیه می گوید که او نامحرم بود و اهل مکه آن را می دانستند. گفت واقعاً امیرالمومنین (ع) چنین مقامی را به چنین شخصی داد؟! گفتم این یکی از حقایق تاریخ است.

برخی اعتراض می کنند که اگر صاحب اشتر علی (ع) هستند، نباید اشتباه کنند! گفتم: مالک اشتر اشتباه نکرد؟ شما چی فکر میکنید؟ ابوموسی اشعری ملعون را زمانی نزد مالک اشتر حفظ کرد، اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همان روز اول می خواست او را ترک کند. مالک اشتر گفت که به موقع بود. پس از آنکه ابوموسی اشعری شروع به خرابکاری کرد، امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر فرمود: برو صاحبت را پیدا کن… زیرا مالک اشتر قبلاً حامی او بود. این شخص پس از شنیدن این سخن گفت: عجب! به نظرم مالک اشتر خیلی تعیین کننده بود و امتیازش بیست است!

قبل از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه، جبرئیل امین دوازده نام برای او گذاشت که دوازده نقبة اداره امور مختلف شهر مدینه بودند. (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «از میان خود، ده ناخدا به سوی من بیرون آیید و آنان از شما این گونه مراقبت خواهند کرد، همان گونه که موسی از بنی اسر گرفت. » دوازده ناخدا بودند، گفتند: «از آنچه می خواهید انتخاب کنید، جبرئیل علیه السلام به آنها گفت: این ناخدا است و این ناخدا. » » یک نفر را بزن آیا تا آخر سالم ماندند؟ خیر؛ عده ای از کسانی بودند که امیرالمؤمنین(ع) را بعد از رحلت پیامبر(ص) به مسجد بردند… خدایا! تو هم اشتباه می کنی؟ خیر؛ این سؤالات بخشی از زندگی اجتماعی انسان است.

بسیاری از مشکلات امروز ما در زمان امام هدی (علیه السلام) بود، اما در زمان ائمه وجود نخواهد داشت. واضح است که چرا اینطور نخواهد بود. زیرا معظم له قدرت مبارزه با منحرفین را دارند و افکار عمومی نیز آماده هستند. چون هیچ کس تصادفی منحرف نمی شود و مردم هوشیار هستند، به محض اینکه فردی اولین علائم انحراف را نشان دهد، مردم متوجه می شوند. این سوال مربوط به همان تبلیغاتی است که حضرت آقا فرمودند ما در تبلیغ ضعیف هستیم، یعنی مدیریت افکار عمومی در جامعه ما ضعیف است.

در زمینه تبلیغ مطالبی را بگوییم که هم شیعیان به راحتی بپذیرند و هم غیر مسلمانان.

نتیجه بحث امروز این است که تبلیغات ما باید متناسب با ظرفیت ایمان مردم، ظرفیت عقلانیت و ظرفیت اطلاع رسانی آنها باشد. بعضی ها این را نمی دانند، گاهی هوش ندارند، گاهی ظرفیت ایمان بالایی ندارند که باید جداگانه بحث شود. گاهی طرف دشمن بد است، از مقایسه های قرآن سوء استفاده می کند، راحت تر از شما سوء استفاده می کند. واقعا حرف زدن سخته اگر شیعیان خالص پیدا کردید، می توانید چیزهایی را به آنها بگویید که نمی توانید به شیعیان عادی بگویید.

خب حالا چی بگم؟ بسیاری از کلمات ناب، مؤثر و دقیق وجود دارد که هنوز کسی به زبان نیاورده است. روابط اجتماعی مهم، تکان دهنده و تنظیم کننده، تثبیت کننده پایه های انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی بسیار است که هنوز به آنها پرداخته نشده است. من چیزهایی را به اشتراک گذاشته ام که نباید گفته شود، اما چه باید بگوییم؟ حرف هایی بزنیم که نه تنها شیعیان به راحتی تحمل می کنند، نه تنها غیر شیعیان و غیرمؤمنان می توانند تحمل کنند، بلکه غیرمسلمانان و کفار ضد دین هم می توانند تحمل کنند و حتی بگویند: «چه حرف زیبایی! در قرآن و روایات نمونه هایی از این حرف های خوب وجود دارد، پس چرا این حرف ها را نمی زنیم؟!

آیا ستادی وجود دارد که مشخص کند: «چه بگویم، چه نگوییم؟» و چه موضوعاتی را باید پوشش دهیم؟»

ما اتاق فرمان منظمی برای تولید ادبیات نداریم تا مشخص کنیم «چه ادبیاتی باید تبلیغ شود؟» دشمن از نظر اقتصادی به ما حمله می کند، از نظر امنیتی به ما حمله می کند، اما حملات او در حوزه تبلیغاتی بیشتر از حملات او در حوزه اقتصادی و امنیتی است. در حوزه اقتصادی رهبر انقلاب خیلی وقت پیش فرمودند که باید ستاد ایجاد کنیم، مگر این جنگ اقتصادی نیست؟ ما به دلایل امنیتی یک ستاد داریم به نام ستاد فرماندهی کل. در مورد مسائل تبلیغاتی چطور؟ زمانی حضرت آقا فرمودند که مقر اصلی امور فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. آیا در شورای عالی انقلاب فرهنگی کرسی تبلیغاتی وجود دارد؟! به شما اطلاع می دهم که ستادی نیست که بگوید: «این حرف ها را نزنید که مردم توانش را ندارند یا دشمن سوء استفاده می کند…» پس ما چه بگوییم؟ این ستاد باید روشن کند که «اینها را باید بگوییم، با این ادبیات بگوییم، به این سؤالات بپردازیم…» ما چنین ستادی نداریم. نه تنها چنین کرسی نداریم که اساساً بگوید چه ادبیاتی برای امروز مناسب است، مؤمنان ظرفیتش را داشته باشند و غیر مؤمنان و مخالفان از آن سوء استفاده نکنند، بلکه دیگر کرسی نداریم که بگوید چه واژه ای است. لحظه اکنون؟ در این راستا انشاءالله در جلسات باقی مانده مطالبی را خدمت شما عرض خواهم کرد.

بر اساس حدیث، شیعیان در آخرالزمان دچار اختلاف می شوند و یکدیگر را تکفیر می کنند

وقتی روی «چه بگوییم؟» به توافق رسیدیم. پس از آن، ما باید تعیین کنیم که “حالا کدام یک را باید بگوییم؟” حالا کدام را نگوییم؟ » شناسایی راهبردهایی برای بهبود جامعه در هر زمان یکی دیگر از وظایف است. که اصلا نداریم ما تا دلتان بخواهد بر سر سوءتفاهم جنگ و دعوا داریم. با ایجاد مکتبی به نام اصلاح طلبی، سوءتفاهم های اساسی در کشور نسبت به دین ایجاد کردند. من کاری به جریان شوم سیاسی و ژورنالیستی اش ندارم، اما جریان فکری آن اغلب سالم و دلسوز است، اما کاملاً سوءتفاهم شده است.

در بین مؤمنان سوءتفاهمات فراوانی وجود دارد، اما متأسفانه هیچ تلاشی برای رفع سوء تفاهم نمی کنند. در روایات آمده است که شیعیان در آخرالزمان با یکدیگر اختلافات زیادی پیدا می کنند و به دلیل سوء تفاهماتی که بین آنها به وجود آمده است، یکدیگر را تکفیر می کنند. (آن فرمانی را که منتظر می مانید رها نکنید تا اینکه برخی از شما را از یکدیگر روشن کند و در برابر یکدیگر بیفتد و بر یکدیگر شهادت دهد. چه بسیارند از شما که کافرند و یکدیگر را لعن می کنند، پس گفتم به او گفت: «در این زمان چه خیر؟» حسین گفت: «همه چیز خوب است.» این زمان ها مردم ما قیام می کنند و از همه دفاع می کنند؛ غیبت نعمانی/ص 206) وقتی بین حضرت سوء تفاهم شود. موسی علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام آیا بین ما که اصلاً قابل مقایسه با این بزرگان نیستیم سوء تفاهم پیش نمی آید؟ طبیعی است که این اتفاق بیفتد. حضرت خضر علیه السلام به موسی علیه السلام فرمود: من خودم برایت توضیح می دهم… وقتی بین تو و مؤمن دیگری سوء تفاهم پیش آمد، برو بنشین و صحبت کن، شاید یکی برای دیگری توضیحی داشته باشی.

امام حسین (ع) برای رفع سوءتفاهم مردم سوریه از اهل بیت (ع) چه کرد؟

فدای اباعبدالله الحسین (ع) باشید که با سر بریده اش شروع به رفع سوء تفاهم در بازار سوریه کرد. برای فدای زین العابدین (ع) پس از طی مسافتی طولانی از کربلا تا شام، به شرح اذانی که به مجلس یزید گفته شد، برخاست. وقتی مازن گفت: «پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «یزید! » آیا پیامبری که اکنون نام تو را یدک می کشد جد من است؟ ((محمّمدی (علیه السلام) وجدک؟ گفتند: آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از یزید خاندان دیگری دارد؟ چون معاویه خودش را پریده بود که جزء خاندان قریش و پیامبر شد. جایی که برخی متوجه می شوند که اینها فرزندان علی (ع) و فاطمه بودند…

با کینه علی بن ابیطالب (ع) در شام چه کنیم؟ معاویه بسیاری از امام علی (ع) را در دل مردم جای داد. مردم شام هفتاد هزار نفر را در جنگ با امیرالمومنین (ع) در صفین کشتند و کینه هایشان شعله ورتر شد. یا با امیرالمومنین (ع) چه کار می کنی؟ دادم به حسین… یا به امیرالمومنین(ع)، حسین که در کربلا شهید شد! حسین یک بچه سه ساله دارد که برای کل شام کافی است…

(A3/N2)

<<جلسه قبل

جلسه بعدی >>

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا