چرا من باید فقیر باشم

خداوند متعال انسان را با قدرت بیکران خود آفرید و او را گرامی داشت و فرمود: «و ما به بنی آدم رحمت کردیم و آنها را در زمین و دریا حمل کردیم و به آنها چیزهای پاکیزه روزی دادیم و فضیلت های بسیار به آنها عطا کردیم. ما فرزندان آدمیم او را گرامی داشتیم و در خشکی و دریا سوارش کردیم و از چیزهای پاک و پاکیزه به او غذا دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم. انسان را برای خود و برای زندگی بزرگ و سرشار از خوبی و مهربانی و لذت آفرید، یقیناً «وجود» همیشه بهتر از «غیبت» است و آن نیستی است. و در نهایت اکثریت قریب به اتفاق مردم وارد بهشت ​​می شوند و تعداد کمی در جهنم می مانند و بدین ترتیب هدف خداوند از رحمت و نیکی محقق می شود.

حال اگر کسى بگوید: چرا خداوند متعال از ما نپرسید که آیا مایل به دنیا آمدن هستیم یا نه و چرا ما را بدون اراده آفریده است؟ زیرا چه کسی از وجود، زندگی و زندگی در بهشت ​​که به طور کامل توصیف شده است متنفر است؟ مثل این است که بدون اینکه بخواهی 100 میلیون تومان به آدم بدهی، کسی هست که بگوید چرا از من نپرسیدی این پول را می خواهی یا نه؟ او هم مطمئناً از این کار خوشحال است و هرگز غمگین نخواهد شد.
دنیا هم همینطوره. اگر بدانیم خداوند متعال چه چیزی برای ما آماده کرده است، نه تنها از خلقت خود ناراحت نمی شویم، بلکه بسیار خوشحال می شویم و خدا را شکر می کنیم، زیرا همیشه هستی بهتر از نیستی است. پس این سوال در واقع ریشه در این دارد که ما خدای متعال و نعمت های او را به خوبی نمی شناسیم.

ممکن است کسی بگوید: حالا که خدا مرا دوست دارد، چرا مرا در خانواده ای فقیر به دنیا آورد تا از بسیاری از نعمت های دنیا بی بهره باشم و جز حسرت را تجربه کنم؟ این چه عدالتی است که عده ای را فقیر و عده ای را ثروتمند کرد، زیرا برخی از فرزندان در خانواده ای ثروتمند به دنیا می آیند، از کودکی متنعم و در رفاه هستند، اما برخی دیگر در فقر و بسیار فقیر به دنیا می آیند و فاقد بسیاری از چیزها هستند. از کودکی. خدا خوب.

در پاسخ می گوییم: اولاً: اگر این تبعیض ها نبود، دنیا دنیا نبود، بهشت ​​بود. دوم: درست است که انتخاب پدر و مادر، شهر، روستا، نوع، قیافه و… دست ما نیست و واجب است، اما باید بدانیم که همه کارهای خداوند بر اساس حکمت است و بدون شک این کارها ظاهراً بی دلیل است. دلیل خاصی هم داشت، لذا خداوند متعال بر اساس حکمت خود چنین کارهایی را انجام داد.

اما اینکه بگوییم این چیزها خلاف عدل خداست، نه، این حرف درستی نیست. زیرا لازمه عدل الهی اعطای نعمت های یکسان به همه انسان ها و مساوی کردن شرایط همه نیست. بلکه عدل خدا به این معناست که از هرکس به اندازه ای که به او داده است مطالبه کند، یعنی مثلاً خمس، زکات، کمک به فقرا و… نخواهد. هر که پول دارد، اینها را می خواهد، می خواهد، یعنی عدالت، پس عدالت یعنی مسئولیت پذیری بر اساس توانایی های آدم، نه مساوی کردن همه مردم.

نکته دوم این است: قرآن کریم می فرماید همه شما را امتحان می کنیم تا ایمانتان آزمایش شود و مؤمنان واقعی از مؤمنان ظاهری متمایز شوند. قرآن در سوره عنکبوت می فرماید: «به خاطر مردم است که باید بروند، که بگویند: امان، وسوسه نمی شوند. (در خدا) آنها را رها می کردند و اصلاً امتحانشان نمی کردند؟ “. مؤمنان ظاهری کسانی هستند که ایمان قوی ندارند و با کوچکترین سختی و گناه دست از کار می کشند و دامن خود را به گناه خاک می کنند، اما مؤمنان واقعی آنقدر به خدا و وعده های او دلبسته اند که هرگز دامن خود را در گل فرو نمی برند. گناه می کنند و به گناه الهی آلوده نمی شوند و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند ایمان خود را از دست بدهند.

بر اساس این آیه همه انسان ها مورد آزمایش قرار می گیرند، اما این آزمایش های الهی متفاوت است، خداوند متعال یکی را به زیبایی، یکی را به زشتی، یکی را با قد بلند و تیپ کامل و دیگری را با قد کوتاه می آزماید. ; یکی را با مال و دیگری را با فقر و… اینها همه امتحانات الهی است، حالا چرا مرا با فقر و دوستم را با مال آزمایش کرد، ما واقعاً نمی دانیم، اما می دانیم که اعمال خداوند بدون حکمت و حکمت نیست و مطمئناً دلیل خوبی برای این وجود دارد و اگر در دنیا به پاسخ آن نرسیدیم.

نکته سوم این است که اگر خداوند متعال این فقر را در دنیا و محرومیت از بسیاری از نعمت ها و مشکلات دنیوی که در دنیا برای ما پیش می آید جبران نکند، این سوال پیش می آید که آیا این رویکرد با عدل الهی سازگار است یا خیر. . اما اگر این محرومیت ها را در بقیه خانه جبران کند و به ما بگوید که این نعمت های بهشتی فقط به خاطر همان فقر و کمبودی بوده که من در این دنیا به شما مبتلا شده ام، دیگر منافاتی با عدالت خدا ندارد. پس اگر خداوند متعال این کاستی ها را جبران کند و در ازای آن به ما نعمت بدهد، شاید آرزو کنیم که این تعداد کم از نعمت های دنیوی نداشته باشیم.

داستان های ما این ادعا را تایید می کند. مثلاً امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مسلمانان فقیر قبل از ثروتمندان چهل خریف وارد بهشت ​​می شوند (خریف در حدیث به معنای هزار سال است).[1] همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت دیگری می فرماید: «خداوند در روز قیامت به فقرای مؤمن توجه می کند، مانند کسی که استغفار می کند و می گوید: به عزت و جلالتم سوگند به خاطر ذلت تو. از نظر من ارزش دارد، من امروز تو را در این دنیا فقیر نکردم. رفتار مرا با خودت می بینی، آن که در این دنیا به تو نیکی کرده، دست او را بگیر و به بهشت ​​ببر.
مردی از بینوایان گفت: پروردگارا! مردم دنیا در دنیا با هم رقابت کردند، با زنان زیبا ازدواج کردند، لباسهای زیبا پوشیدند، غذا خوردند، در قصرها نشستند و سوار بر وسایل معروف سوار شدند، همانی که به آنها دادی به من عطا کن. خداوند متعال می فرماید: برای شما و هر یک از شما هفتاد برابر آنچه از اول تا آخر دنیا به اهل دنیا داده ام می دهم».[2]

بنابراین، طبق این اسناد، فقیر بودن منافاتی با صلاح خدا ندارد، بلکه می تواند عین رحمت و نیکی باشد، یعنی چون خداوند ما را دوست دارد، ما را فقیر کرده است، زیرا می دانست که اگر ثروتمند بودیم. ، او این کار را انجام می داد. و راه دیگری را می گیریم و نافرمان می شویم، پس این فقر می تواند مظهر رحمت خدا باشد، خدا نمی خواهد ما به جهنم برویم.

_________________________________________________
پست
[1]. «به راستی که فقرای مسلمین در چهارهفته ی خریف در ریاض بهشت ​​پیش از مناجات خود می گردانند، اما شباهت آن مانند شباهت دو کشتی است که بر آنها مرّی است، پس به یکی از آنها نگریست. و در آن چیزی نبود، پس فرمود: «آنها را بگیرید و انجام ندهید.» 8[2] «همانا خداوند متعال روز قیامت را نسبت به فقرای مؤمنان تبدیل می کند. در صورت عذرخواهی از آنها من تو را در این دنیا فقیر کردم، زیرا تو بالاتر از من هستی، تا ببینی امروز با تو چه کردم. یکی از آنها گفت ای معروف، آن را بگیر و وارد بهشت ​​شو. پروردگارا، اهل دنیا در دنیای خود آرام می گیرند، پس با همسران ازدواج می کنند، جامه لطیف خدا می پوشند، غذا می خورند، در دنیا می مانند و در دنیا سوار می شوند. شهرهای الدواب را همانگونه که به آنها دادم به آنها دادم، پس فرمود: «تبارک و تعالی تو و جمیع بندگانت چنانکه به آنها دادی.» برای دنیا چون دنیا بود. تا آخر دنیا (الکافی، ج 2، ص 262).

قرآن در آیه مورد نظر می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از آنچه به شما روزى داده‌ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است [تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید]، و نه دوستى [و رفاقت‌هاى مادى سودى دارد]، و نه شفاعت [زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود] و کافران، خود ستمگرند [هم به خودشان ستم مى‏کنند، هم به دیگران]».[1] این آیه شریفه خطاب به مسلمانان است و به یکى از وظائفى که سبب وحدت جامعه و تقویت حکومت و بنیه دفاعى و جهاد می‌شود، اشاره می‌کند. سپس به آثار اخروی این کار اشاره می‌کند که موجب نجات انسان در روز حساب خواهد شد و بر عکس ترک انفاق و انباشتن اموال و بُخل نسبت به دیگران موجب گرفتاری در آن روز خواهد بود.[2]
در رابطه سؤال مطرح شده باید گفت: اتفاقاً این سؤال را قرآن از قول کافران نقل کرده است انگشت روى یکى از موارد مهم لجاجت و اعراض آنها گذارده می‌گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزى کرده است در راه او انفاق کنید کافران به مؤمنان می‌گویند: آیا ما کسى را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را سیر می‌کرد، شما تنها در گمراهى آشکارید!».[3]
منطق عوامانه‏ و کوته نظرانه افراد بخیل آن است که به گمان خود برای جمع آوری مال بیشتر و برای توجیه بخل خود می‌گویند: اگر فلانى فقیر است لابد کارى کرده که خدا می‌خواهد فقیر بماند، و اگر ما غنى هستیم لابد عملى انجام داده‌ایم که مشمول لطف خدا شده‌ایم، بنا بر این نه فقر آنها و نه غناى ما هیچ‌کدام بی‌حکمت نیست!!
اگر رازق خداوند است پس چرا شما از ما می‌خواهید که افراد فقیر را روزى دهیم؟ و اگر خدا خواسته است آنها محروم بمانند پس چرا ما کسى را بهره‌مند سازیم که خدا محرومشان ساخته؟
غافل از این‌که دستور الهی به انفاق به خاطر حکمت‌ها و فلسفه‌های متعددی است از جمله:
1. امتحان افراد ثروتمند: جهان، میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکى را با تنگدستى آزمایش می‌کند، و دیگرى را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو در بوته امتحان قرار می‌دهد که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزارى را بجا می‌آورد؟ یا همه را زیر پا می‌گذارد؟ و به هنگام غنا از آنچه در اختیار دارد در راه او انفاق می‌کند یا نه؟
2. رها سازی قلب انسان از محبت شدید به دنیا: در احادیث ائمه محبت به دنیا ریشه و مایه هر گونه خطا و گناه شمرده شده است.[4] انفاق باعث از بین رفتن این محبت مذموم است.
3. ایجاد رقّت قلب در انسان: رقت قلب در مقابل قساوت قلب(سنگدلی) است. قساوت قلب انسان را از انسایت خارج می کند، چه بسا با این حالت انجام گناه و جنایت برای او آسان می گردد. اما هر گاه انسان متوجه رفع نیازمندی های افراد فقیر و بی بضاعت شود و نسبت به زندگی آنان خود را مسئول بداند صاحب قلب رؤف و مهربان خواهد شد.
4. انفاق شکر نعمت های الهی است. شکر نعمت های الهی از راه های متعدد حاصل می شود بهترین شکر، شکر عملی است
5. ازدیاد نعمت: خداوند تضمین کرده انفاق انسان‌های مؤمن و با تقوا را با مواهب مادى و معنوى خود که چندین برابر و گاه هزاران برابر- و حداقل ده برابر است- جاى انفاق را پر کند،[5] و به این ترتیب شخص انفاق کننده هنگامى که با این روحیه و این عقیده به میدان می‌آید، دست و دل‏ بازترى خواهد داشت، و هرگز احساس کمبود و فکر فقر به مغز خود راه نمی‌دهد، بلکه خدا را شکر می‌گوید که او را موفّق به چنین تجارت پرسودى کرده است.
انسان مؤمن، نه تنها از کم شدن مال و دچار شدن به فقر و مانند آن ترسی ندارد، بلکه اطمینان دارد که این کار، مانند یک داد و ستد پر سود است که علاوه بر حفظ اصل دارایی، باعث فزونی و افزایش آن نیز می‌باشد.
6. انفاق نشانه صداقت در ایمان است: ارزش ایمان به صادقانه بودن آن است و گرنه ایمانی که تنها در مرحله حرف باشد و در مقام عمل نمودی نداشته باشد ارزشی ندارد. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کرده‌اند آنها راستگویانند».[6]
7. آرامش روحى و روانى: از جمله آثار اعمال نیکو به‌ طور عام و انفاق به‌ طور خاص، رسیدن به آرامش روحى و روانى است که شامل فرد می‌شود، درباره نقش انفاق در ایجاد آرامش می‌توان به این آیه استشهاد کرد: «کسانى که اموال خود را در شب و روز و نهان و آشکار انفاق می‌کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان خواهد بود و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند».[7]
8. رفع بلا و مرگ بد: رفع بلا و دورى از مرگ سوء از اثرات انفاق است که در روایات نیز به آن اشاره شده است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «صدقه‌اى که انسان با دست خودش بپردازد، از مرگ ناگوار نگهبانی می‌شود و از ورود هفتاد گونه درد و رنج مانع می‌گردد…».[8]
بر این اساس، اگر چه نظام تکوین چنین ایجاب کرده که خداوند زمین را با تمام مواهبش در اختیار بشر قرار دهد، و آنها را در اعمال خود براى طى کردن مسیر تکامل آزاد بگذارد، و غرائزى در او آفریده که هر کدام او را به سویى سوق می‌دهد. اما خداوند در نظام تشریع خود قوانینى براى کنترل غرائز، تهذیب نفوس، و تربیت انسان‌ها از طریق ایثار و فداکارى و گذشت و انفاق قرار داده است تا انسان را که استعداد رسیدن به مقام خلیفة اللهى دارد از این طریق به آن مقام منیع برساند، از طریق زکات تطهیر نفوس کند، و از طریق انفاق بخل را از دل‌ها بزداید، و فاصله طبقاتى را که منشأ هزاران فساد در زندگى بشر است از بین ببرد. به عبارت دیگر؛ خداوند خواسته است به انسان نقشی در جهت اصلاح امور جهان محول کند تا از این راه هم جهان به تکامل برسد و هم انسان. نکته بسیار مهم این است که تمامی این آثار در صورتی است که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن‌را قبول نمی‌کند و برکت نمی‌دهد.

مرتبط:  چرا کیک تو توستر پف نمیکنه

[1]. بقره، 254: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتىِ‏َ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ  وَ الْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ».

[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 258، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.

[3]. یس، 47: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ».

[4]. «… َحُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ …»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 131، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[5]. حدید، 18: «إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیم».‏

[6]. حجرات، 15: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ  أُوْلَئکَ هُمُ الصَّدِقُونَ».

[7]. بقره، 274: «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

[8]. الکافی، ج 4، ص 3.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، این مقاله همانطور که از نامش پیداست به نوع نگرش و تلقی از فقر در جوامع مختلف از جمله دیدگاه دین مقدس اسلام و به ویژه کتاب نهج البلاغه اشاره دارد. مجموعه بیانات امام علی (ع) بررسی شد.

علت فقر یک پدیده ناخوشایند و یک واقعیت جامعه است و عموماً نباید در جامعه بشری وجود داشته باشد. بر اساس این اصل، دین مبین اسلام فقر و فقر را یکی از مصیبت های بزرگ و از جمله مصیبت های جامعه بشری معرفی کرده است که تا نابودی آن تأثیر می گذارد و ریشه کنی آن از جامعه را هدف اصلی خود قرار داده است. و تصویر تلاش او.

به همین دلیل از نظر علی (ع) همه افراد مسلمان و غیرمسلمان جامعه باید در وضعیت اقتصادی مساعدی قرار داشته باشند تا نیازهای اساسی معیشتی و کرامت انسانی خود را برآورده سازند تا حسن عام در جامعه برقرار شود. . از این روست که حضرت علی علیه السلام مبارزه گسترده ای را با فقر و تنگدستی آغاز کرد و می فرماید: «خدایا عزت مرا به حاجت حفظ کن و شخصیت مرا با فقر مخدوش مکن، زیرا فقر مرگ بزرگ است. “

در این مجموعه با علل و آثار فقر و راه های پیشگیری از آن از دیدگاه حضرت علی (ع) آشنا می شوید. اکنون در حال خواندن مقاله هستید:

علل فقر

اسلام فقر مادی را پدیده ای غیرطبیعی می داند که عامل آن تنبلی و عدم پشتکار مردم است. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: کسی که تحمل رنج را ندارد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می گویند: وقتی کارها به هم می رسد، تنبلی و بی کاری جمع می شود و فقر زاده می شود (میزان الحکمه 251). همچنین بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست منجر به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می شود. به همین دلیل امام علی (ع) بی برنامگی در زندگی و برنامه ریزی ضعیف را عامل فقر می دانستند. برخی از روایات، اسراف را دلیل زوال نعمت دانسته اند که در واقع نوعی بی برنامگی و اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف فراتر می رود و هر نوع آسیب به دارایی های کشور (اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم استفاده بهینه از آن اسراف تلقی می شود. اسراف غیر از این که به دلیل بی برنامگی و عدم اعتدال موجب فقر می شود، از این جهت که گناه است نیز عامل فقر محسوب می شود. همچنین یکی از عوامل فقر، ارتکاب گناه است. معصومین گناه را دلیل کاهش معیشت انسان و یکی از عوامل فقر می دانند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنُ عَلَیْهِ مِنْ عَمْدَ وَ أَیْرُ الْرزَقْتِ» (وسائل الشیعه، ج 1، ص 58). امام علی علیه السلام می فرمایند: از گناه بپرهیزید، زیرا هیچ مصیبت یا کمبود غذا، حتی خراش و زخم بر بدن، می افتد و هر مصیبتی از گناه است (بحارالأنوار، ج 7، ص 350). ). ). یکی از دلایل کم شدن رزق و روزی، بی اعتقادی به نعمت های خداوند است. قرآن کریم در این باره می فرماید: خداوند روستایی را مثال زد که امنیت و آسایش داشت و غذای فراوانی به آن ها می رسید. آنها به نعمت های خدا اعتقاد نداشتند. آنها چنین کردند، پس خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. وقتی کافر نعمت می دهد، سزاوار آن نیست و خداوند نیز رحمت و برکات خود را از او دریغ می کند. یکی از عوامل دیگر فقر، ربا است، خداوند برکت را از سود حاصل از معاملات و قرض های ربوی برداشته است. عثمان از حضرت عیسی (ع) نقل می کند که شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می فرماید: یمحق الله الرباء و یربی الصادقات; خداوند ربا را نابود کرده، اما صدقه را زیاد می کند. » اما می بینیم که عده ای فرسودگی را می پذیرند و اجناسشان زیباست. حضرت در پاسخ فرمودند: «چه تباهی بزرگتر از آن که یک درهم ربا دین انسان را از بین می برد و اگر توبه کند باز هم اموالش از بین می رود و از بین می رود» (وسائل الشیعه، ج 9). نکته قابل توجه در این زمینه نقش تکدی گری در افزایش فقر است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: درخواست از دیگران مایه فقر و زوال روزی است (حکمت/226). نگاه غلط به دنیا و آخرت یکی دیگر از عوامل فقر است. گروهی معتقدند سعادت دنیا و آخرت جمع نمی شود و اگر می خواهند در آخرت موفق شوند باید در فقر و بدبختی دنیا زندگی کنند. آنان به دلیل برداشت نادرست از مفاهیم ارزشمندی مانند زهد، از دنیا روی گردانیده و از برکات آن محروم شده اند. این قشر بر خلاف سایر فقرا حتی اگر توان مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند. این تصور با سخنان بیگناهان و اعمال آنها ناسازگار است. این پیشینیان هیچ منافاتی بین بهره مندی از نعمت های دنیا و آن دنیا نمی دیدند. علی (علیه السلام) مکرر ذکر می کند که دنیا جای خوبی است، ولی کسی که بداند جای دائمی نیست، گذرگاه و جایگاه اوست (خطبه 223). امام نیز فرمود: دنیا سرای سر راه است نه خانه اصلی و اقامتگاه دائمی (خورت 203). در برخی موارد ممکن است علت فقر تحمیلی باشد و بسیاری از افراد نقشی در فقر آنها نداشته باشند. مهمترین عوامل این نوع فقر عبارتند از: عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی، فوت یا از کار افتادگی سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در حوزه اقتصاد جستجو کرد; و عامل اصلی بیانگر این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می گذارد، شکاف طبقاتی بین اقلیت پردرآمد و اکثریت فقیر را افزایش می دهد و در نهایت می تواند اقتصاد کشور را فلج کند. برخی از این عوامل عبارتند از:

مرتبط:  چرا حکومت به سه قوه تقسیم شده

1- توزیع ناعادلانه مال:
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: فقیر از اغنیا سود نمی برد (حکمت 328).

2- انحصار مال در دست اغنیا:
امام در این باره می فرماید: «خدای تعالی طعام و نیاز نیازمندان را در مال اغنیا معین کرده است; بنابراین هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر اینکه ثروتمندان از حقوق خود بهره مند شده اند. و خداوند آنها را به خاطر این عمل عذاب خواهد کرد» (حکمت 328).

3- انباشت مال توسط حاکمان و والیان:
حضرت فرمود: «همانا هلاکت زمین از فقر مردم است و فقر مردم از غارت اموال حاکمانی است که نمی کنند. اعتماد به نفس داشته باش. آینده دولت آنها » (خورت 209)

4- حبس مال (بخیل بودن با مال):
امام در این باره می فرمایند: تعجبم از بخیل! او به سوی فقری که از آن می گریزد می شتابد و سرمایه ای را که آرزوی آن را دارد از دست می دهد. او در دنیا مانند فقیران و تهی دستان زندگی می کند. اما در آخرت مانند سرمایه داران مورد قضاوت قرار می گیرد. » (حکمت 123)

5- احتکار:
یکی از عوامل فقر به تعبیر امام احتکار و نگهداری کالا است که معمولاً در شرایط ناپایدار اقتصادی به دلیل عواملی مانند جنگ و اپیدمی و… انجام می شود. قیمت.

آثار فقر

فقر به عنوان یک پدیده اقتصادی، طبیعتاً آثار مخربی در حوزه اقتصادی دارد. اگر این پدیده به موقع شناسایی و از بین نرود، مانند غده سرطانی گسترش می یابد، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ جامعه می انجامد. به گفته جامعه شناسان، فقر موجب فقر می شود و فرزندان فقرا عموماً تهیدست می مانند. اینک به پیامدهای ناگوار فقر از دیدگاه امام علی (ع) می پردازیم:

1- فقر موجب نقص عقل و دین می شود:
امام خطاب به محمد بن حنفیه می فرماید: (حکامت 319) «فرزندم! من برای تو از فقر می ترسم به خدا پناه ببر! زیرا فقر، دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه اش را آشفته و مردم را نسبت به او و او را نسبت به دیگران بدبین می کند. بر اساس این بیان نورانی امام، فقر آثار بسیار زیانباری بر عقل و دین انسان می گذارد. چنان که در روایتی دیگر می گوید: «از دست دادن دین موجب از بین رفتن امنیت است و با ترس و وحشت، دیگر زندگی معنا ندارد و از دست دادن هوش سبب از بین رفتن جان ها و جامعه است. بدون خرد فقط می توان با مرده مقایسه کرد. (حکمت 319) بنابراین، فقر خطرناک ترین بیماری است که جامعه را تهدید می کند و اگر درمان آن تسریع نشود، جامعه دچار اختلال و فروپاشی و در نهایت از دست دادن دین و معنویت می شود.

2- فقر موجب ضعف و بیگانگی می شود:
امام در جمله ای دیگر می فرماید: «فقر و نداری عاقل را در بحث کند و ضعیف می کند و فقیر در شهر خود نیز غریب است» (حکمت 3). از سخنان امام استفاده می شود که فقر قدرت و توان انسان را در تعاملات اجتماعی می گیرد و فقیر شهامت تجارت را از دست می دهد و تبدیل به فردی سست اراده می شود که قدرت هیچ کاری را ندارد. در داستانی دیگر می خوانیم: «کسی که در غربت نیازمند باشد، بومی است و هر که در وطن خود نیازمند باشد غریب است» (حکمت/56)، زیرا فقیر هر جا می رود آسایش می یابد، می یابد، اما فقیر. اگرچه در سرزمین مادری خود است، اما از آنجایی که فقیر است، برای ادامه زندگی باید دست به دامان دیگران شود تا بتواند از پس زندگی خود برآید و اگر زندگی خود را اینگونه سپری کند، روزی جامعه و حتی عزیزانش او را ترک خواهند کرد، در نتیجه وطن برای او غریبه می شود.

3- فقر موجب ذلت و خواری است:
حضرت علی از سنگینی و خواری فقر به خدا پناه می برد، آنجا که می فرماید: «پروردگارا عزت مرا با بی نیازی حفظ کن و شخصیتم را به سبب فقر و تهیدست مگردان. من از کسانی که نان شما را می خورند می خواهم.» روزی خود را به دست می آورم و از مردم فروتن رحمت و مغفرت می خواهم، از ستایش کمک کننده متاثر می شوم و از نکوهش و تهمت او آزمایش می شوم. مرا نمی بخشد و در پس این همه، تو ولی من هستی که می بخشی یا نهی می کنی، نشان بده و تو بر هر چیزی توانا هستی» (خورت 225). بیان حضرت علی به صراحت بیان می کند که فقر، عزت انسان را از بین می برد و حرمت انسان را از دست می دهد. فقیر موظف است وقار و غرور خود را رها کند و به بندگان خدا روی آورد و از آنان انتظار رحمت و لطف داشته باشد. اینجاست که اسباب تمجید و تملق انسان فراهم می شود و در کنار مدح و تملق انسان، عزت نفس و کرامت والای انسان به پایین ترین حد می رسد و در این مرحله است که می توان گفت انسان چیزی ندارد. و این هیچ، چرا چه کسی فطرت انسانی خود را که فرشتگان در برابر آن سجده کردند، از دست داده است. در واقع او توسط دیگران فراموش می شود. امام علی علیه السلام: «الفقر ینسی» فقر انسان را فراموش می کند.

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن موجب تشویش و نگرانی می شود، انسان را آزار می دهد و دائماً روح و قلب او را به خود مشغول می کند و اضطراب و اندوه ناشی از آن آرامش روحی او را بر هم می زند. امام علی (علیه السلام): به راستی که فقر غم انگیز است (غررالحکم، ج 2).

مرتبط:  چرا با هرکی مثل خودش رفتار میکنی ناراحت میشه

4- فقر زمینه ساز فساد اداری:
امام در نامه بسیار گرانقدر خود به مالک اشتر مواردی را در مورد قضات و دلالان تأیید می کنند که می توان از مفهوم آن به گونه ای استفاده کرد که عدم پرداخت حقوق کافی به دلالان. آنان را وادار به نیازمندی به مردم می کند و از این رو موجب رشوه خواری و فساد اداری می شود: «حکم قاضی خود را با جدیت هر چه بیشتر بررسی کن و سخاوت خود را در دادن مالی به او بگستران تا حاجت او برطرف شود و نیازی نداشته باشد. مردم. . و در جای دیگر می فرماید: «پس روزی به آنها بده! زیرا این کار آنان را در رشد فردی تقویت می کند و در اموالی که تحت سیطره آنان است از هرگونه خیانت رهایی می بخشد» (نامه 53). از بخشی از این بیانیه مشخص می شود که اگر کارکنان در حین رفع نیاز خیانت کنند، باید آنها را سرزنش کرد وگرنه سرزنش آنها فایده ای ندارد. در بسیاری از متون دیگر حضرت علی (ع) دستور می دهد که جان کارکنان دولت تضمین شود.

5- فقر موجب ضعف ایمان می شود:
خداوند در آیه 16 سوره فجر یکی از آثار فقر و بدبختی را تغییر فضای فکری انسان از مسیر صحیح معرفی می کند. زیرا فقر و تنگدستی زمینه ساز سوء ظن به خدا و اعتراض و شکایت از اوست. بر این اساس گفته می شود: کادالقاقر عن از کفره است; نزدیک به فقر و کفر است (بحارالأنوار، ج 1، ص 4). فقر فقرا را به کمک گرفتن از سایر هموطنان سوق می دهد. فقیر روزی از دیگران می پرسد در حالی که روز خداست و باید از خدا بخواهد. به همین دلیل است که بیچاره به جای خدا، دیگران را راز می داند و فکر می کند که روزی دیگران می توانند به او بدهند، حتی اگر خدا مقرر نکرده باشد.

فقر اساس بی حرکتی:
8888888888888 فقر مادی نیز به زیان زن و مرد می انجامد. خداوند در قرآن کریم به این اثر نامطلوب و مضر فقر مادی اشاره کرده و می‌فرماید که مردان و زنان نامحرم، فقیر و محروم از ازدواج، بیشتر در معرض انزجار و فساد جنسی قرار می‌گیرند. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز درباره تأثیر بسیار منفی فقر بر زندگی انسان می گوید: فقر مرگ بزرگی است. (حکمت 1) به این معنا که مرگ سخت و بد است، هیچ مرگی مانند فقر نیست که مرده باشد و مرگ در فقر و تنگدستی برای او آسانتر است.

فقر موجب جهل می شود: حقیقت این است که در حالت عادی، شکل گیری اعتقاد دینی حداقل به سواد و تحصیل نیاز دارد، در حالی که بسیاری از فقرا از این نعمت اساسی و اساسی محروم هستند. باید امکانات فراوانی برای توسعه تفکر فراهم شود.

فقر باعث ناامیدی می شود:
یکی از مخرب ترین پیامدهای فقر ایجاد ناامیدی از فقر است. متون دینی بر اهمیت امید تاکید کرده اند. زیرا امید پرواز او به سعادت و سعادت و رستگاری است. فقر و تنگدستی، بدبختی و درماندگی به یأس و ناامیدی از خدا و پناه بردن به او. پس یأس کار فقر است و از سوی دیگر یأس یکی از عوامل بت پرستی و کفر است. قرآن كريم مي فرمايد: (يوسف: 1) و از رحمت خدا نااميد نشويد كه فقط گروه كفار از رحمت خدا مأيوس خواهند شد. بنابراین می‌توانیم بگوییم که فقر باعث ناامیدی و ناباوری می‌شود.

2- انحراف اخلاقی:
888888888888888888 اخلاق اخلاق، یعنی ماهیت و صفات حقارت و همچنین رفتارهای ناشی از این صفات. حضرت علی (ع) مکرر فرمودند که فقر باعث زشتی ها می شود. «الیاشین الاخلاق» بدبختی اخلاق (غارالحکم جلد 1) نداری کلید پیامبر است (بحارالانوار جلد 1). امام علی (ع) نیز در توصیه ای به امام حسن مجتبی می فرماید: کسی که روزی ندارد و خانواده اش خطاهایش را زیاد می بینند، اما داستان ها با لحنی قاطع بیان می کنند که فقر بر رفتار و خصوصیات اخلاقی تأثیر بسیار منفی می گذارد. .

فقدان کرامت اجتماعی:
در برخی روایات تأکید شده است که فقر باعث فرودستی می شود. حضرت علی (ع) فرمود: فقیر از بیان عقل عاجز است (حکمت 1). حضرت علی (ع) نیز به فرزندش فرمود: پسرم! حرف بیچاره شنیده نمی شود و جایگاهش معلوم نیست. پیامبر در برخی دستورات متمایز می فرماید: فقیر مقامی ندارد و کوچک و ذلیل محسوب می شود. محرومیت موجب ذلت می شود.

2. فقر و انزوای سیاسی:
انسان‌های فقیر عموماً جایی در مراکز قدرت ندارند، زیرا در رقابت‌های سیاسی شرکت می‌کنند. توان مالی ندارند و نمی توانند در میان توده ها نفوذ زیادی داشته باشند. امام علی (علیه السلام): الفقیره خاضع کلامه و لا یاریف مقمه [فقیر در نظر مردم] است. نه گفتارش شنیده می شود و نه جایگاهش معلوم است (حکمت 1).

راه های پیشگیری از فقر
معمولاً راه حل اساسی برای حل هر مشکلی است. در مبارزه با معضل فقر، سیاست هایی با هدف از بین بردن زمین مهمترین گام است. در نهج البلاغه درمان و پیشگیری از فقر نشان داده شده است. مهمترین راههای پیشگیری از فقر عبارتند از:

1- ببخشید:
امام (علیه السلام) می فرماید: هر وقت در صدقه دادن به خدای متعال شدید شدید (قصاره 2) صدقه فقیر آن را می پردازد، زیرا به او می فهماند که برخی از او فقیرتر و ضعیفتر هستند. این تربیت آن حضرت است که می فرماید: غبارروبی روزی را برای صدقه دادن (قصاره 2) زیرا هر که در راه خدا مالی دهد، هرچند اندک، خداوند متعال ثواب او را خواهد داد.

2- امانت به شماره
اعتماد یکی دیگر از راه های پیشگیری از فقر است، اعتماد یک ارزش حیاتی است که ریشه در اعتماد متقابل در جامعه دارد و ارزش اقتصادی نیز دارد. مرد امین در جامعه محبوب است و همه دوست دارند با او شریک شوند زیرا هرگز به مال آنها خیانت نمی کند و به عزت می ورزد امام علی (ع) می فرماید: قرض کلید روز است (شرح نهج البلاغه: 1/2/2) و نیز می گوید، و نیز نظام تجر الرزاق و الخیّه القائر. وصی روزی را تعقیب می کند و خیانت فقر و بدبختی است (طفیف العقل: 1) به راستی اعتماد به نفس است که هر که امین نباشد درهای زندگی را باز نمی کند و همه جا طرد می شود.

2- قابل پیش بینی و گذشت:
مرد با گناهی که مرتکب می شود یک روز محروم می شود (شرح نهج البلاغه: 1/2/2) و مرد تنها با استغفار و توبه از این بند رهایی می یابد. امام علی (علیه السلام) می فرماید: و خداوند استغفار (استغفار) کرد (خطبه 1).

2- تواضع نفس گیر: اکسیر روز اخلاق است (شرح نهج البلاغه: 1/4/11). یعنی ویژگی ها و خصوصیات باعث می شود که روزی یا به دلیل اعتبار افراد با مالک دوست شوند، به او احترام بگذارند و اگر از معامله خارج شد با او معامله کنند.

دقت کار:
یکی دیگر از اسباب بازی های غنی است و کار یک روزه برای جذب مشتری مناسب است، در حالی که کار سطحی و سهل انگارانه هرگز مشتری پیدا نمی کند و حتی هیچکس به مشتری نزدیک نمی شود. اگر مرد شهرت پیدا کند، تاجر و مشتری به امام علی (علیه السلام) اعتماد می کنند: کسی که در عمل کوتاهی کند، اندوهگین می شود (کلمات قصار: 1).

1- هجرت و سفر:
برای انسان گاهی کار کردن در یک مکان دشوار است، پس باید به جای دیگری برود تا خود را باز کند و دلداری دهد «و من سبیل الله یجید فی الارض» هجرت به سوی خدا در راه خدا بسیار خواهد بود و در زمین گشوده می شود (سوره نساء، آیه 2). امام علی (ع) نیز به فقرا فرمود: از فقر دستورات اخلاقی جلوگیری کنید، به ویژه: قناعت، صبر، استقامت و استقامت، عفت، نکوهش، نکوهش دنیا.

راه های درمان فقر:

2. اقداماتی که شخص باید انجام دهد (وظایف شخص)

اقداماتی که شرکت باید به طور کلی انجام دهد (وظایف جامعه)

2 – مواردی که دولت باید انجام دهد (وظایف دولت)

اولاً: توابع فرد:
علوم سوگ – وارد کردن تجربه – کار – توسعه و راهکارها – فرصت های وحشتناک – پرداخت مستمر زکات.

دوم: وظایف شرکت:
کمک های اجتماعی- ایجاد همکاری و همکاری- نظارت بر کار دولت

سوم: وظایف دولت:
تامین اجتماعی – نظارت بر بازار – نظارت بر مالکیت; در نتیجه، در جامعه فقیر و گرسنه، ضعف اقتصادی ناگزیر به انحطاط ادبی و اخلاقی منجر خواهد شد. می شود امنیت و نه جنایت و جنایت خاطره و نه جنایت خاطره. به لطف و کمال و کاوش دیده می شود، نه چنین منفعت اجتماعی دین و نه چنین شخصیت اجتماعی چون انسان با استعداد است. درد دین چیست یا درد دین چیست؟

اسلام هم از کسی که زندگیش مبهم است سود می برد. نه تنها اسلام از چنین شخصی سود می برد، بلکه در بسیاری از جاها چنین فردی اسلام بدبخت و مایه عزت نفس و دین است. در نهج البلاغه هم درمان فقر و هم پیشگیری نشان داده شده است. از این رو لازم است مسئولان برای مبارزه با معضل فقر، با اجرای سیاست های مناسب، اقدامات موثری را برای رفع عوامل فقر انجام دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا