چرا نمی توان به ذات خداوند پی برد
غیرفعال کردن و فعال کردن مجدد حالت چسباندن نوار ابزار در بالای صفحات نوار ابزار راهنما اشعار و ابیات توسط کاربر پیشخان برجسته شده توسط کاربر اعلانهای کاربر ادامه خواندن (تاریخچه) خروج از حساب کاربری گنجور اسلاید به پایین صفحه اسلاید کردن صفحه به بالا اسلاید صفحه به اطلاعات شعر بخش Slide to Poem Borders بخش اسلاید به تصاویر نسخه های خطی، چاپ و نقاشی آثار هنری مرتبط با شعر اسلاید به آهنگ ها و آهنگ های موسیقی مرتبط با شعر اسلاید به بخش شعرهای قافیه اسلاید به خواندن شعر فعال یا غیرفعال کردن پیمایش خودکار به خط مرتبط با مکان فعلی خواندن فعال یا غیرفعال کردن شماره گذاری خطوط، کپی آدرس شعر فعلی به گنجور، کپی متن شعر فعلی به گنجور، اشتراک گذاری متن شعر فعلی به گنجور، مطابقت شعر فعلی با گنجور بر اساس وزن و قافیه، مشاهده شعر بر اساس قالب بندی کتاب قدیمی (فقط در مرورگرهای دسکتاپ یا دستگاه هایی با عرض مناسب) مشاهده شعر فعلی، ویرایش شعر فعلی، ویرایش خلاصه یا ترجمه ساده نثر، ابیات شعر فعلی، شعر قبلی یا بخش بعدی شعر
آیا می توانیم ثابت کنیم که خدا وجود دارد؟ نه؟
با روش های علمی که با مشاهدات و تکرار آزمایش های مختلف برای اثبات نظریه های عملی محقق می شود، نمی توان به وجود خدا پی برد.
اما ما دلایل و دلایل زیادی برای اثبات وجود خدا داریم.
این اطلاعات و شواهد آنقدر واضح است که برای رد آن (که بیشتر به دلیل عدم تمایل به باور حقایق ماوراء طبیعی است) باید بر روی منطق قدم بردارید.
ادله اثبات وجود خدا:
این شواهد به دو دسته تقسیم می شوند.
1- برهان کلی: آنچه در طبیعت و جهان پیرامون ما بر ما آشکار می شود.
2- برهان خاص: آنچه در کلام خدا بر ما نازل می شود
مکاشفات عمومی شامل شواهدی است که خداوند از خود در طبیعت به ما نازل کرده است.
مانند: خلقت انسان
با این حال، مکاشفههای ویژه شامل روشهایی است که خداوند برای آشکار ساختن اسرار آسمانی خود که در کتاب مقدس ثبت شده است، استفاده میکند.
از جمله این دلایل، پیشگویی های کلام خداوند است. به عنوان مثال، اگر فقط به پیشگویی های محقق شده مسیح موعود توجه کنیم، به راحتی می توان دریافت که از نظر علم آمار، پیوستن حتی چند مورد از این پیشگویی ها بر روی یک شخص غیرممکن است. این پیشگویی ها صدها سال قبل از میلاد مسیح نوشته شده است. بنابراین تحقق این پیشگویی ها فراتر از برنامه ریزی و قدرت انسان است و نشان دهنده وجود خداوندی است که گذشته و آینده در دست اوست.
برای اطلاعات بیشتر در مورد این موضوع، به پیشگویی ها و کتاب مقدس مراجعه کنید.
دلایل اثبات وجود خدا:
1- دلایل مبتنی بر رابطه علت و معلول در جهان آفرینش: این مضمون ساده بیانگر این حقیقت است که همه چیزهایی که در خلقت یا جهان می شناسیم نیازمند علت هستند. هر چیزی برای وجود نیاز به دلیلی بیرونی از خود دارد، از جمله چیزهایی که دلیل چیزهای دیگر هستند.
اما دلیل اصلی چیست؟ آن چیزی که همه هستی برای وجودش وابسته است.
زندگی مانند هدیه ای است که علت به معلول داده شده است. اگر خدایی وجود نداشته باشد که ذاتاً جاودانه باشد، نه میتوانستیم زندگی را با دردناکی به همه مخلوقات بخشیده باشیم و نه میتوانیم آن را به دست آوریم.
اما ما آن را دریافت کردیم، زیرا وجود داریم.
2- دلایل مبتنی بر نظم و طراحی در جهان آفرینش: این دلایل به هماهنگی، نظم و طراحی جهان آفرینش می پردازد و واضح است که نظم نیاز به ناظم و طراحی نیاز به طراح دارد.
این باور که جهان بدون طراح و به طور تصادفی خلق شده است نیاز به ایمان بسیار قوی تری دارد و تمام شواهد علمی خلاف این فرض است.
اما ما آن را دریافت کردیم، زیرا وجود داریم.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به موضوع تکامل مراجعه کنید.
3- دلایل عقلی برای تشخیص خوب از بد در سرشت انسان: ما انسان ها توانایی تشخیص اصول اخلاقی را داریم. اگرچه این حس تشخیص توسط گناه تغییر یافته است، انسان ها هنوز تا حدی دارای این قوه درونی به نام وجدان هستند. اما این نیروی کشش به سمت اصول اخلاقی از کجا می آید؟ وجود وجدان و اصول اخلاقی نشان دهنده سرچشمه این اصول است، بسیاری معتقدند که ایجاد اصول اخلاقی نیز یک پدیده تکاملی است. هرچند باید یادآوری کنم که هم نمی توانید به تکامل اعتقاد داشته باشید و هم به اصول اخلاقی پایبند باشید. زیرا فلسفه تکامل به مبارزه برای بقا اعتقاد دارد، به این معنا که فردی می تواند در صورتی که بیشترین هماهنگی را با محیط خود داشته باشد به زندگی خود ادامه دهد. بنابراین، اگر اصول اخلاقی یک پدیده تکاملی باشد، نمی توان از انسان انتظار داشت که به فکر سالمندان باشد، به بیماران کمک کند یا به توسعه بیمارستان ها و پیشرفت تحقیقات پزشکی فکر کند. اما ما همه این کارها را انجام می دهیم و وقتی بر خلاف آنها عمل می کنیم، احساس پشیمانی و گناه می کنیم.
شناخت خدا از کتاب مقدس
کتاب مقدس ما را راهنمایی می کند تا حقیقت وجود خدا را کشف کنیم، ماهیت مبارک او را بشناسیم و کارهای شگفت انگیز او را درک کنیم. کلام خدا به وضوح نشان می دهد که خدا خود را در طبیعت و در وجدان ما به ما نشان داده است، و همچنین حقیقت دیگری که فقط در کتاب مقدس می توان یافت، در رابطه با بالاترین مکاشفه خدا از خود، در عیسی مسیح است.
عیسی مسیح به عنوان پسر خدا آمد تا خدا را به ما آشکار کند. بر اساس کتاب مقدس، خداوند در کلام خدا نیز مشهود است. شاید به این دلیل که وجود خدا در اطراف ما آنقدر واضح و آشکار است که هیچ یک از نویسندگان کتاب مقدس، چه در تورات و چه در انجیل و رسائل، حتی مدرکی برای اثبات وجود خدا ذکر نکرده اند.
کتاب مقدس به سادگی با “آغاز خدا” آغاز می شود (پیدایش 1: 1) و هیچ جا درباره وجود خدا بحث نشده است. برای چی؟ زیرا زمانی که نویسنده اولین کتاب کتاب مقدس نوشتن خود را با “در ابتدا خدا” آغاز کرد، به خوانندگان خود نگفت که فرض کنید خدا وجود دارد.
آنها می دانستند که او در مورد چه کسی صحبت می کند. و خداوند، هم با خود نویسنده و هم با قوم بنی اسرائیل از طریق معجزات، در ارتباط دائمی بود.
خدایا تو کی هستی
در کتاب مقدس تأکید شده است که خدا زنده است (یعنی او یک بت بی جان نیست) و او قادر است هر کاری را که در ذات مبارک خود تصمیم گرفته است انجام دهد (مزمور 97:7؛ 115:3).
او یک نیرو یا یک موجود نیست، بلکه خدایی است که شخصیت دارد (یعنی اراده، احساسات و افکار دارد).
خداوند روح است و ذات او کاملاً جدا از آنچه آفریده است.
خدا عشق است! (اول یوحنا 4:8)
این شناخته شده ترین تعریف خدا در کتاب مقدس است که منحصر به خدایی است که تورات و انجیل ارائه می دهند.
محبت خدا به روشنی بیانگر سه اصل زیر است:
1- محبت خداوند در بخشش گناهان انسان و نجات مجانی او از طریق ایمان به عیسی مسیح و توجه خاص خداوند به خلقت او بیان می شود.
2- محبت خدا همان لطف خداست (بخششی که انسان گناهکار سزاوار آن نیست)، خداوند به لطف خود گناهان مردم را می بخشد; این لطف و رحمت خداوند بسیار بزرگ است، زیرا او تنها پسر خود را به این دنیا فرستاد تا با پذیرش گناهان بشر و بر صلیب کشیدن آنها، تاوان سنگین گناه را بپردازد.
3- تعبیر عهد خدا با انسانها عبارت کلیدی در کتاب مقدس است که هسته مرکزی این آموزه محبت خداوند است.
خدا موجودی است که انسان می تواند با او رابطه مستقیم داشته باشد!
خداوند خود را به نام های مختلف معرفی کرد که نشان از تمایل او به داشتن رابطه نزدیک و شخصی با انسان هاست. و آرزوی او در شخص عیسی مسیح به کمال رسیده است. بنابراین، کلام خدا به این معناست که خداوند دارای شخصیت است که خود را با نام ها و القاب بر ما آشکار کرده است.
خداوند دوست دارد که انسان او را بشناسد، مثلاً به عنوان «پدر» که یک کلمه بسیار خاص است و نشان دهنده رابطه بسیار نزدیک است و مؤمنان به خدا در نظر او مانند فرزندان او هستند.
خدا یک موجود روحانی است!
خداوند روح است و جسم مادی ندارد. او گوشت و خون نیست، یعنی:
وجود خدا یک وجود غیر مادی است: ذات او کاملاً روحانی است، بنابراین نامها و القاب او هیچ معنای فیزیکی ندارند. خداوند یک روح با شخصیت است. روشن است که چون خداوند غیر مادی است، نامرئی نیز هست.
خداوند یکی است و خود را در سه شخصیت ظاهر کرده است!
یک خداست و یک خدا، اما او خود را در سه شخصیت ظاهر کرد و هر شخص خود خداست. سوال این است: چگونه می توان این را فهمید؟ چگونه ممکن است که یک خدا در سه شخصیت وجود داشته باشد؟ و در اینجا با رئیس ترینیتی ملاقات می کنیم.
صفات خداوند
او خداست: عنوان خدا یکی از القاب پرکاربرد در تورات است و در زبان عبری کلمه خدا به «یهوه» ترجمه شده است که به معنای «من هستم که هستم» (یعنی ابدی و جاودان). ).
الوهیت خداوند در سه صفت مرتبط نازل شده است:
1- قادر متعال:
خدایی که هیچ چیز برای او غیرممکن نیست، مانند زاده شدن از مریم باکره (لوقا 1: 37) یا زندگی و تولد دوباره برای بشری که در اثر گناه سقوط کرده است (مرقس 10:27). درک مفهوم این صفت خداوند به ما این قدرت را می دهد که علیرغم همه دشواری های تاریخ بشر و شرایط زندگی ما کاملاً به او اعتماد کنیم. او خداست: آیا برای خدا مشکلی وجود دارد؟
2- حال مطلق:
او همه جا حضور دارد و همه چیز را می بیند.
3- دانای کل:
خدا از همه چیز آگاه است. این شناخت خدا بیشترین اطمینان را به ما می دهد. ما نمی توانیم کاری کنیم که او را غافلگیر کنیم. اعمال ما ممکن است قلب او را بشکند، اما او را غافلگیر نمی کند یا او را در ما ناامید نمی کند. و به دلیل این علم مطلق، خطا در کار او نیست.
خدا مقدس است!
طهارت و قداست خداوند متضمن دو مفهوم زیر است:
1- خداوند از همه موجودات جداست; او تنها خداست.
2- تقدیس او حاکی از جدایی او از گناه است به این معنا که خداوند توان مقابله با گناه را ندارد.
این مقاله خود پایه و اساس همه اصول اخلاقی است. نیکی اراده خداوند است و شر آن چیزی است که در برابر اراده خداوند و در نتیجه ذات مبارک او مقاومت می کند.
خداوند خود را در طبیعت به ما نشان داد:
نمی توان انکار کرد که دنیای اطراف ما دنیای بسیار شگفت انگیزی است. حتی فکر کردن به وسعت آن دشوار است. اما این جهان چگونه خلق شد؟
طبق ادعای برخی از دانشمندان، آیا این نتیجه انفجار عظیم بوجو است؟ یا اینکه همه این آفرینش نتیجه هدف خاص خداوند است که در ذات خود نامحدود و نامحدود است. کتاب مقدس تأیید می کند که خدا منشأ همه خلقت است.
نویسنده کتاب عبرانیان فصل 11 آیه 3 می گوید: «با ایمان به خداست که می دانیم زمین و آسمان و در واقع همه چیز را خدا آفریده است. و اینها از غیب آفریده شده اند.
خداوند کهکشان ها را فقط با کلام خود آفرید و از هیچ ماده خامی برای خلق آنها استفاده نکرد. اگرچه باور این مقاله سخت به نظر می رسد، اما در مقایسه با سایر نظریه ها بسیار معقول است. زیرا اگر کهکشان ها واقعاً توسط خداوند و بدون دخالت مواد خام خلق نشده اند، راه حل بعدی این مشکل این است که بدون دخالت کسی و بدون هیچ ماده خامی ایجاد شده اند. این دو بررسی را با هم مقایسه کنید، کدام یک را ترجیح می دهید؟
خداوند خود را در وجدان ما به ما نشان داده است:
آیا معیارهای اخلاقی مردم در سراسر جهان به طرز شگفت انگیزی مشابه هستند؟ آیا این علم و این تشخیص غریزی خیر و شر می تواند دلیلی بر وجود خدا باشد؟ مردمان جهان از هر فرهنگ و ملیتی با موجودی ناشناخته به نام خدا پیوند دارند. همه در درون خود می دانند که خدایی وجود دارد. کتاب مقدس می گوید: “او ابدیت را در دل های آنها قرار داده است” (کتاب جامعه 3:11).
خداوند خود را در کتاب مقدس به ما نشان داد:
اگرچه خداوند خلقت خود را از طریق آگاهی و در دنیا برای ما آشکار کرده است، اما این آیات کافی نیست. ما هرگز نمی توانستیم خدا را بشناسیم اگر او نمی خواست خود را به طریق دیگری به ما بشناساند.
ما می توانیم نتیجه این آیات الهی را در مراسم عبادت مشرکان ببینیم. این افراد از طریق طبیعت و وجود خود به درک وجودی بالاتر پی برده بودند، اما به دلیل کمبود اطلاعات و دانش، نمی دانستند او واقعاً کیست! پس سعی کردند خدا را بدون اینکه او را بشناسند عبادت کنند. سنت های دینی و فداکاری هایشان بیانگر آگاهی آنها از وجودی بود که باید به نحوی ارضا می کردند. پرستش ارواح و شیطان نیز نشان دهنده شناخت غریزی آنها از وجود خیر و شر بود.
آنچه باید بدانیم این است که شناخت وجود خدا برای شناخت او کافی نیست. ما باید خدا را شخصاً بشناسیم. به همین دلیل، هزاران سال است که خداوند خود را در وقایع عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل و رسالات) به بشریت نشان داده است. از طریق همین مکاشفه خاص است که می توانیم بفهمیم خدا کیست و از ما چه انتظاری دارد. با الهام از روح او بود که برخی افراد شروع به ضبط وقایع و پیام هایی کردند که ما آن را کتاب مقدس می نامیم.
خدا خود را در شخص عیسی مسیح به ما نشان داده است:
طبق کلام خدا، «هنگامی که زمان تمام شد»، خدا در بدن عیسی مسیح به جهان آمد، که بالاترین مکاشفه خدا از خودش بود. عیسی مسیح خدایی بود که در بدن انسان در میان ما انسانها آمد. در کتاب اشعیا 9: 6 (این پیشگویی 700 سال قبل از تولد مسیح نوشته شده است) کلام خدا می گوید: “زیرا برای ما فرزندی متولد شد!” یک پسر به ما داده اند! او بر ما حکومت خواهد کرد. نام او غریب خواهد بود، مشاور، خدای توانا، پدر ابدی و پروردگار صلح.» لطفاً توجه داشته باشید که پسر خدا به دنیا نیامد، او به ما داده شد، زیرا او از ازل است و در تاریخ بشر در تاریخ ثبت خواهد شد. زمان تعیین شده
چگونه خدای نامرئی را بشناسیم؟
عیسی به شاگردان خود گفت: «دلهای شما مضطرب نشود. به خدا ایمان داشته باش و من را هم باور کن. در خانه پدری من یک خانه بزرگ است، به شما گفتم که برای شما جایی آماده می کنم.
اگر قرار است جایی برایت آماده کنم، برمی گردم و تو را با خود می برم تا جایی که من هستم، تو هم باشی. و تو می دانی به کجا می روم و راه را می دانی.
توما به او گفت آقا ما نمی دانیم کجا می روی، پس چگونه می توانیم راه را بدانیم. عیسی به او گفت: من راه و حقیقت و زندگی هستم. هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی آید. اگر مرا می شناختی پدرم را هم می شناختی و بعد از آن او را می شناسی و دیده ای.
(یوحنا 14:1-7).
چگونه با خدا رابطه شخصی برقرار می کنید؟
رابطه شخصی با خدا دقیقاً همان ویژگی هایی را دارد که در رابطه بین دو دوست به چشم می خورد. این ویژگی ها عبارتند از:
شناخت متقابل: هر دو طرف یکدیگر را می شناسند.
این دو آزادانه و بدون محدودیت یکدیگر را دوست دارند.
منافع متقابل: هر دو به یکدیگر احترام می گذارند.
ما می توانیم وانمود کنیم که رئیس جمهور ایالات متحده را می شناسیم، اما او نمی تواند ما را در یک جمع بشناسد. اگر به آن دسترسی نداشته باشیم یا هرگز افکار، احساسات و تصمیمات را مبادله نکنیم، ادعای رابطه دوستانه ای را داریم که هرگز وجود نداشته است.
رابطه با خدا هم شبیه همین است. اگر دوستی ما با خدا درست باشد، خدا را با جان و دل به زندگی خود می پذیریم. رفتار و تصمیمهای ما نشان میدهد که او کسی است که میخواهیم در خانههایمان، در برنامههای آیندهمان، در شادیها و غمهایمان با ما در میان بگذاریم.
جزئیات رابطه شخصی با خدا!
این رابطه یک رابطه معنوی است:
در عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) شاهد معجزات و به ویژه مواجهه افراد مختلف با خداوند بودیم که زندگی مردم را تغییر داد. چنین برخوردهایی استثنایی بود و این دلیل نمی شود که همه چنین تجربه ای داشته باشند.
باید توجه داشت که ملاقات با خدا به معنای دیدن خدا نیست. لازم نیست منتظر رویا یا رویایی باشیم که زندگی ما را تغییر دهد. ما می توانیم با چشمان قلب و ایمان با خدا روبرو شویم. زیرا خداوند قادر مطلق و همه جا حاضر است و می تواند خود را فراتر از درک و احساسات فیزیکی ما به ما نشان دهد.
صدای خدا همیشه به عنوان صدای انسان به گوش ما نمی رسد.
خیلی اوقات ممکن است آرزو کنیم که خدا سکوت را بشکند و در گوش ما زمزمه کند. همانطور که خدا در کلام زنده خود، کتاب مقدس، با صدای بلند با ما صحبت کرده است. او دائماً در کلام خود و از طریق خلقت با ما صحبت می کند. مشکل ما انسان ها اغلب این نیست که خدا حرف نمی زند، بلکه آیا حاضریم از آنچه او قبلاً در کلامش دستور داده است اطاعت کنیم یا خیر؟
تقرب به خدا محدود به مکان خاصی نیست
معمولاً به نظر می رسد که برای ملاقات با خدا باید به کلیسا بروید. اما محدود به جایی نیست. او به ما قول داد که ما را در قلب ما ملاقات خواهد کرد. او می خواهد که قلب ما خانه دائمی او باشد.
رابطه ای که در آن مسیح مرکز است:
گناهان ما بین ما و خدا شکاف ایجاد کرده است و این شکاف به قدری عمیق و گسترده است که انسان به تنهایی نمی تواند از آن عبور کند. بدون پل، هرگز نمی توانیم با خدا ارتباط برقرار کنیم. خدا مثل پدری است که می بیند فرزندش فرار می کند و او را به خانه می آورد، نمی تواند قانون شکنی کند. قانون تکرار جرم باید اعمال شود. عدالت باید اجرا شود. بدهی به جامعه باید پرداخت شود.
این نیاز به پرداخت جریمه گناهان باعث شد که مسیح به عنوان واسطه و سازنده رابطه بین ما و خدا به این جهان بیاید.
(اول تیموتائوس 2:5). کلمات نمی توانند اهمیت نقش عیسی مسیح را به عنوان میانجی بیان کنند. بدون عیسی مسیح، ما هرگز نمی توانستیم اختلافات خود را با خدا حل کنیم (یوحنا 14: 6). و بدون تعهد روح خدا (به ما نشان می دهد که ما در برابر خدا محکوم به گناه هستیم)، ما حتی نمی خواهیم. عیسی مسیح سزاوار قدردانی، تحسین و محبت بی پایان ماست. او بهای گناهان ما را با مرگ خود بر روی صلیب پرداخت و دوستی خود را به ما ثابت کرد، که دوستی بی نظیری است. او درگذشت و به خاک سپرده شد، اما پس از سه روز برخاست تا کسانی را که به او اعتماد کردند، زنده کند. . او به ما اطمینان داد که چیزهایی را در اختیار ما قرار خواهد داد که هیچ دین و اعتقادی حتی نمی تواند بیان کند. او خود را سپرد تا راه حل همه مشکلات ما باشد تا خدا را برای ما آشکار کند و ما را به یک رابطه شخصی با خدا هدایت کند.
بنابراین شکی نیست که مسیح مرکز رابطه شخصی با خدا است. مسیحی که به عنوان کلام زنده خدا می دانست چگونه شخصیت خدا را برای ما آشکار کند و آن را برای ما توضیح دهد. عیسی مسیح به واسطه روح خود در قلب ایمانداران است و همیشه با آنهاست (متی 28:19-20).
شناخت خدا به معنای شناخت کامل او نیست
شناخت خدا به معنای دانستن همه چیز درباره او نیست. به دلیل محدودیت های جسمانی، نمی توانیم معنای عباراتی را که شخصیت خداوند را تبیین می کنند، درک کنیم، کلماتی مانند: لایتناهی ازلی، قادر مطلق، دانای مطلق و همه جا حاضر، در عین حال خود خدا. او وسیله ای برای شناخت فراهم کرد. شناخت خدا برای ما ممکن است، زیرا او با معیارهای ما نزد ما آمد تا ما را به شناخت عمیق خود دعوت کند. طبق شهادت شاهدان عینی، خداوند خود را در بدن عیسی مسیح به ما نشان داده است. روی آب راه میرفت، بر آسمانها حکومت میکرد، معلولان را شفا میداد، به نابینایان بینایی میداد و جذامیان را شفا میداد. او هزاران نفر را فقط با مقدار کمی غذا تغذیه کرد، شیاطین را بیرون کرد، مردگان را زنده کرد، از اعماق قلبمان با ما صحبت کرد و به ما حکمت آموخت. او بدون گناه زندگی کرد، پیشگویی های کتاب مقدس در او محقق شد، او ادعا کرد که مسیح موعود است. و جانش را داد تا به کسانی که به او اعتماد دارند اطمینان دهد. عیسی گفت: «کسی که مرا دیده، پدر را دیده است» (یوحنا 14:9). بنابراین، طبق کتاب مقدس، نتیجه می گیریم که رابطه ما با خدا یک رابطه شخصی و روحانی است که بر شخصیت عیسی مسیح متمرکز است.
چکیده
متن
بی شک برهان نظم یکی از بحث برانگیزترین دلایلی است که بر وجود خداوند ثابت شده است. این برهان نیز مانند برخی از ادله اثبات وجود خداوند سابقه ای به درازای عمر انسان دارد. از قدیم الایام، انسانها با مشاهده پدیده های منظم و هماهنگ می اندیشیدند که از این نظم و هماهنگی موجودات چه چیزی حاصل می شود. آیا خود قطعات با همکاری یکدیگر این نظم را ایجاد کرده اند یا یک مدیر عاقل و مدبر این قطعات را با این دقت تنظیم کرده است؟ انسان در اثر تفکر و تعمق در ساختار موجودات به این نتیجه می رسد که نظمی حکیمی چنین ساختار منظمی ایجاد کرده است و به تعبیری این مجموعه های منظم نشانه نقشه ای است که به قول امیر به سوی خدا می بریم. المؤمنین علی علیه السلام می فرماید: خداوند است که با نشانه های تدبیری که در مخلوقاتش به چشم می خورد، خود را بر عقل ها آشکار کرد. ظهر در روح، در خلقت من، نشانه هایی از برنامه ریزی است. (1)
برهان نظم به زبان ساده
مقدمه اول: جهان طبیعت یک پدیده منظم است یا اینکه در عالم طبیعت پدیده های مرتبی وجود دارد.
مقدمه دوم: بر اساس بداهه فکری هر سفارش ناظم حکیم و با شماره
________________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 182; اصول کافی جلد 1 صفحه 141.
_________________________________
شعوری پدید آمده است که بر اساس دانش و دانش خود اجزای پدیده های منظم را با ترتیب و هماهنگی خاصی برای رسیدن به هدفی خاص جمع کرده و بر اساس آن بنا کرده است. یک برنامه عاقلانه و منظم
بنابراین دنیای طبیعت که پدیده ای منظم است توسط کنترل کننده ای دانا و باهوش به نام خدا طراحی شد.
در قرآن و روایات معصوم به ویژه در تفاسیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است که برخی از ما آنها را نقل کرده و سپس تفاسیر مختلف را به تفصیل بیان می کنیم. برهان امر با استناد به کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام).
1. قرآن در آیات بسیاری از جمله این آیه به نظم آسمانها و زمین و خلقت انسان و حیوان اشاره کرده و آنها را نشانه هایی برای هدایت حاکم حکیم قرار داده است:
سلام بر مؤمنان* و در خلقت خود منشأ آیات برای اهل صالح هستم* و فرق شب و روز، و از آسمان غذای پیامبر را برای حیوانات پس از مرگشان و تفسیر آیات نازل کردیم. از باد برای اهل حکیم* حدیث بعد از الله و آیات یومنون» (2)
«همانا در آسمانها و زمین برای مؤمنان نشانه هایی است و در خلقت شما و آنچه پراکنده می کنید نشانه هایی است. [انواع] موجودات زنده برای مردمی که یقین دارند و [همچنین در] پیاپی شب و روز و آنچه خداوند از روز از آسمان فرستاده است و [به وسیله آن] زمین را پس از مرگش زنده کرده است و همچنین در] گردش بادها [در همه جهات] نشانه هایی است برای مردمی که به شرق می اندیشند. این آیات خداست که بر تو تلاوت می کنیم، پس پس از خدا و آیات او به چه سخنی روی می آورند.»
2. امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در ________________________________
بیانات ایشان به خوبی گویای این موضوع است. نظم و تدبیر جهان و مخلوقات که با رعایت این عناصر نظم می توان به ناظم حکیم و دانا که خداست آگاه شد:
a.(3)
در کمال هنر نشانه ای برای خدا کافی است. و در جمع فطرت (اشیاء) برای او دلیل کافی است و در حدوث آفرینش حجت است برای پیری او و قوت خلقت مثالی برای شناخت اوست
b). ساکت، دلیل خلقتش دلیل خلقش است. موجودات خاموش، اما دلیل روشنی بر ذات پاک آن هستند.
ج) آیا به آفرینش کوچک ما، کیسه قواعد خلقت و ترکیب و چشم شنوایی و بینایی و قد بزرگان و انسانها نگاه نمی کنی؟ (
) آیا به کوچکترین چیزی که آفریده شده است نمی نگرند که نظم آفرینش آن را استوار کرد و ترکیبش را ثابت کرد و شنوایی و بینایی به او داد و برایش استخوان و پوست آفرید، به مورچه ای بنگر که اندازه اش کوچک است. و بدنش ظریف و زیباست.
3. امام باقر علیه السلام در روایتی می فرماید: من خلقت السموات از زمین و فرق شب و روز و دور ستارگان و خورشید و ماه و سلام بر آنها را نمی دانستم. درود بر آنان و چیزهای عجیبی که پشت سر آن است، زیرا فرمانی بزرگتر از من است، که در آسمان ها، درود بر آنان بر کوران و باطل ها باد.(6)
همان که آسمان ها و زمین را آفرید. و
________________________________
3. عیون اخبار الرغه علیه السلام: 1/121/15; بحارالانوار: 4/221/2.
4. نهج البلاغه، خطبه 91; التوحید: 13/52; بحارالانوار: 57/107/90.
5. نهج البلاغه، خطبه 185; الاحتجاج: 1/481/117; بحارالانوار: 3/26/1.
6. التوحید، ج 6، ص 445; الاحتجاج، جلد 2، ص 169.
________________________________
فرق شب و روز، فصول ستارگان، خورشید، ماه و نشانه های شگفت نباید او را به این نکته رهنمون کند که آنچه فراتر از اینها است، بزرگتر است. در آخرت کور و گمراه خواهد شد.
از مجموع آیات و روایات مشخص می شود که یکی از راه های شناخت خداوند تدبر در آثار هنری و حکمت خداوند است. اینک به توضیح مفهوم نظم و خصوصیات آن و تفاسیر مختلف این برهان می پردازیم.
تعریف نظم: از بیانات امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد برهان از نظم چنین بر می آید که دستور معنی روشن و ضد هرج و مرج است که می توان آن را اینگونه نیز تعریف کرد: پدیده منظم مجموعه ای است که عناصر آن در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر به صورت هدفمند با یکدیگر قرار می گیرند. یا این نظم عبارت است از گردآوری اجزای مختلف با کیفیت و کمیت خاص در یک کل به طوری که همکاری و هماهنگی آنها هدف خاصی را فراهم کند. برای توضیح دستور هم می توان تعریف مثال زد، یعنی اگر مثال های دستور را بشماریم معنای دستور مشخص می شود. نتیجه اتصال:
1. نظم زیبایی شناختی: اگر گروهی از عناصر و اجزاء به گونه ای در کنار هم قرار گیرند که از درک آن لذت ذاتی داشته باشیم یا انسان را شگفت زده و شگفت زده کنیم، به آن نظم زیبایی شناختی می گویند: مانند نگاه کردن به نقاشی. یا متقاعد کردن به باور به وجود خدا با بررسی آسمان پر ستاره و باشکوه.
2 ترتیب علّی: اگر عناصر خاصی در تقارن زمان و مکان رخ دهند، میتوان از ترتیب علی صحبت کرد.
3. نظم نهایی: سازه هایی که برای ایجاد یک نتیجه خاص و ارزشمند هماهنگ شده اند، دارای نظم نهایی هستند، نمونه ای از نظم نهایی موجودات زنده یا مصنوعات انسانی. ضرورت و شرط پیدایش مفهوم نظم به سه دسته تقسیم می شود.
1 . سفارش اعتباری: این نوع سفارش تابع قرارداد طلبکار است و در شرایط مختلف مانند سفارش کتاب در کتابخانه که با الگوی خاصی چیده شده اند متفاوت است.
2. نظم مصنوعی: این نوع نظم مبتنی بر قوانین علمی است و توسط انسان برای هدفی مانند نظم حاکم بر ساعت، کامپیوتر، هواپیما و غیره ایجاد می شود.
3. نظم طبیعی: مانند نظم در بدن انسان، نباتات، حیوانات و غیره، این نوع نظم نتیجه رابطه و نظم طبیعی حاکم بر اجزای یک پدیده طبیعی است، نه به دلیل قراردادی یا قراردادی. چیدمان ابداع شده
با توجه به انواع نظم می توان گفت همه از نظم سود می برند و به تعبیری نظم امری قابل بحث و چند سطحی است که مصادیق فراوانی دارد، در برخی از نمونه ها نظم پیچیده تر و واضح تر است و در برخی دیگر نظم به صورت سه عنصر اصلی ساختمان مفهوم نظم هستند. حال که با مفهوم امر و انواع آن آشنا شدیم، لازم است ویژگی های برهان امر را بیان کنیم. برهان نظم یکی از مقدمات آن است حس یعنی مردم با حواس خود پدیده منظم را درک کنند. «اکلی» به این معناست که مردم بر اساس قاعده عقلی، یعنی همبستگی علت و معلول، بفهمند که پدیده منظم با هدف، باید از یک مدیر عاقل و هوشمند باشد.
الف) آیا ساختمانی بدون سازنده وجود دارد؟ پیش پای علی المسیر، بالاتنه از چنان نرمی و مرکز پایین چنان تراکم، کیسه یدلان علی اللطیف الخبیر.(9)
حضرت در این نسخه می فرماید: ردهای شتر. نشان دهنده شتر است و رد گوش دراز نشانگر گوش دراز است. و رد پاها حکایت از رهگذر دارد، پس چگونه بنای آسمانی با این نرمی و مرکز زمینی با این غلظت نشانی از لطیف، عالم و دانشمند نباشد. بنابراین دستور عقلی بر مدیریت آگاه و دقیق دلالت دارد.
2. اثبات سفارش نیازی به اثبات جهانی ندارد. همین که برخی از موجودات اطراف خود را مرتب و منظم یافته ایم، حداقل وجود خودمان، برای نتیجه مطلوب کافی است. و ماه و گیاهان و درختان و تفاوت این شب با روز. نهج البلاغه خطبه 185.
9. جامع الاخبار: 35/13; بحارالانوار: 3/55/27.
10. نهج البلاغه خطبه 185.
_________________________________
درخت و آب و سنگ و حرکت شب و روز… بنگر پس وای بر کسی که آفریننده را انکار کند و به کسی که نظم بیاورد کافر شود. یعنی با پیشرفت علم اسرار نظام موجودات بیشتر و بیشتر کشف می شود و انسان از این ساختارهای منظم و پیچیده بیش از پیش در حیرت قرار می گیرد و بیش از پیش احساس می کند به اضافه دست قدرتمند خردمند. ناظم متفاوت است که در بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام به چشم می خورد، هرچند نحوه بیان این روایات متفاوت است، اما مضمون همه روایات یکی است. اثبات قطعیت: برهان قطعیت نوعی برهان نظم است که به صورت زیر بیان می شود:
ما پدیده های منظمی را مشاهده می کنیم که همیشه به سوی پایان می روند و از سوی دیگر آنچه فاقد دانش و آگاهی است تنها در صورتی می تواند به سوی غایت پیش برود. هدایت شده توسط موجودی که دارای دانش، هوش و برنامه ریزی است. موجودات عادی فاقد دانش و آگاهی هستند. بنابراین موجودی آگاه و مدبر آنها را به سمت هدف هدایت می کند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعابیر مختلف به این تعبیر اشاره می کند. ما آفریدیم پس احکام مقدر است و احکام فیض است و هدف هدف از حدود نمیگذرد.
__________________________
11. نهج البلاغه خطبه 109.
12. نهج البلاغه خطبه 90.
ج. ولى سبحان و تعالى عمد با فضل است و صابران با فرمان او و صالحان با قدرت او. ای برترین خلقت و سرچشمه چراگاه، در ظلمت رحم و چند برابر ستارگان، آغاز «من سبط الارض» و جایگاه «به ترتیبی ثابت تا سرنوشت معلوم» و منقطع، خرما در رحم، مانند جنین، نه نماز و نه شنیدن اذان، پس خروج من بازدارنده تشهد فقیر و تعریف منفعت است; نیاز به غذا چیست؟ (14)
ای مرد آفریده و زیبا که در تاریکی شکم و پرده های بسیار محفوظ بود. از گلی ناب آغاز کردی و تا مدتی در شکم مادرت در اردوگاهی استوار قرار گرفتی، چنان که بودی، مضطرب حرکت کردی و راههای فواید آن را ندانستی. کسی که تو را به مکیدن غذا از سینه مادرت راهنمایی کرد و در مواقع نیاز جای آرزو را به تو نشان داد. اما در جهت معینی رشد و تکامل می یابند و از سوی دیگر، آنچه فاقد دانش است، همیشه نمی تواند در جهت معین و به سوی هدف معینی حرکت کند، مگر اینکه توسط موجودی هوشمند هدایت شود، مانند تیری که توسط تیرانداز هدایت می شود. بنابراین موجودی عاقل آنها را در جهت هدفی معین راهنمایی می کند. حضرت می فرماید: چه کسی تو را به مکیدن غذا از سینه مادرت راهنمایی کرد؟ نهج البلاغه خطبه 186.
14. نهج البلاغه خطبه 163.
_________________________________
تو که فاقد علم و وجدان بودی. بنابراین این خداست که چنین تدبیر می فرماید.
بنابراین از این تدبیر که در واقع هدایتگر موجودات ناآگاه به سمت غا یتشان، موجود حکیمی است که از آن به خدا تعبیر می شود. چنین موجوداتی است و آنها را به سمت غای تشان رهنمون می کند و به تعبیری علت قریب حرکت می کند به سمت غایات، ق وانین علمی است. قوانین علمی باشد ولی این امر منافی با هدایتگر ح کیم ندارد. هدایتگر حکیم به نحوی آنها را تدبیر کرده است که همیشه به سمت غایتش در حرکتند.
2. برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزیی نظمی به ناظم حکیم برده می شود. نظم غیر از برهان غایی است برهان بر موارد جزیی نظم است، امّا ناظر غایی بر این است که کل جهان یک مج موعه هماهنگ می باشد. موءمنین علیعلیه السلام د. اینک به تقریر برهان نظم از دیدگاه آن حضرت میپردازیم. امیرالموءمنین علیعلیه در بیانات خود بسیار به موارد جزیی نظ م مثل نظم در آسمانها و زمین، طاووس، ملخ، خفاش، مورچه و خزندگان، و ن ظم موجود در ساختار انسان اشاره می فرمایند که در اینجا به همین دلیل از آنها اشاره می کنند. می کنیم:
الف: ابتدعهم خلقاً عجیباً من حیوان وموات وساکن وذی حرکا ت فقام من شواهد البینات علی لطیف صنعت وعظیم قدرته. جمادات) و همیشه ساکن و آرام (مانند
___________________________75757599888815. نهج البلاغه، خطبه 165 بحار الأنو و دارای حرکات (مانند استارگان) و از د لیلهای توانمندی که 9 گواهی می دهند. … ألوانه فی أحسنِ تنضید بجناح أشرج قصبهُ وذَنَب أطال مسحبَهُ. إذا درج إلی الانثی نشرَهُ من طَیِّه، وسَما به مُطِلاّ علی رأسه کأن ّه قِلعُ داریً عَنَجَهُ نوتیه. یختال بألوانه، ویمسُ بزیفانه… ر آفرینش، طاووس است که آن را ابه نیکوترین مرتبه ساخت. با پری که نام استخوانهای آن را به هم درآورد، و دُمی که کشش آن را درا ز کرد چون به سوی ماده پیش رود، آن دم درهم پیچیده را وا می سازد و بر سر خود برافرازد، که گویی بادبانی است و کشتیبانم آن را بداشت. ه . به رنگهای خود می نازد، و خرامان خرامان دُم خود را به آن سو می دهد و اگر آن را می خواهد بداند چه زمین رویانیده گوی ی: گلهای بهاره است و از این سوی و آن سوی چیده و اگر به پوشیدن لباسی تبدیل شود. ؛ مثل حله هاست نگارین، و فریبا یا چون برد یمانی زیبا واگر به زیورش است رنگارنگ، در سیمها نشانده خوشنما چون نقش ارژن ک.
: وإن شئت قلت فی الجرادة إذ خلق لها عینین حمراوین و أسرج لها حدوجقتین قمعلاوین، و الّاسرج لها حدوجقتین قمعلاوین. لها الفم السویّ وجعل لها الحسّ القویّ، ونابین به الزرّاع فی زرعهم ولا یستطیعون ذبّ ها، ولو أجلبوا بجمعهم، حتّی تَرِد الحرث فی نزواتها، وتقضی منه شهوات ها. أصبعاً مستدقة.(17)
اگر خواهی از ملخ بگویم که دو دیده سرخ آفرید برای آن، و دو حدقه
________________________________
16. نهج البلاغه، خطبه 165.
17. نهج البلاغه، خطبه 185. احتجاج:1/483/117؛ بحارالأنوار:3/27/1.
_______________________________________
برایش افروخت چون ماه گوشی بداد پوشیده و پنهان، و دهانی گشوده به اعتدال و حسی نیرومند و به ک مال. و دو دندان پیشین که بدانها بُرد، و دو پای داس مانند که بدانها چیزی را بگیرند. کشاورزان در کشتن خود از آن میترسند و با راندنش را ندارند، هر چ نند همه کسان خود را فراهم می کنند، تا گاهی که در جست و خیزهایش روی به کِشت ه آرد، و هر چه خواهش آن است روا دارد، و همه اندام. ملخ به اندازه یک انگشت باریک نیست و این حقیقتی است.
ج: ألا تنظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه، وأتقن ترکیبه، وخلق له السمع والبصر، وسوّ ی له العظم والبشر! انظروا إلی النملة فی صِغر جُثّتها ولطافة هیئتها، لا تکاد تنال بلحظ البصر، أرضها، وصبّت علی رزقها، تنق ل الحبّة إلی حُجرها، وتُعدُّها فی مستقرّها.7575759998. فی الجوف من وما فی الرأس من عینها واُذنها لقضیت من خلقها عجباً ول (18)
آیا به خردترین چیزی که آفریده نمی شود، که چسان آفرینش او را استوار کرده و آن را ترکیب کند؟ آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده. بنگرید به مورچه و خردی جثه آن و لطافتش در برون و نهان . چنان است که به گوشه چشمش نمی توان دید، و با اندیشیدن به چگونگی خلقتش نتوان رسید چگونه بر زمین جنبد و به روزی خود خُنید، دانه را به لانه خود برد و در قرارگاه آماده اش کند….75757599888اگر بنگری در گذرگاه های خور اک او که چسان از بالا و زیر پیوسته است به هم و آنچه درون اوست از غضروفه ای آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم، از آفرینش او جز شگفتی نیست، و در وصف اوست. رنج درمانی.
د: فلَمّا مَهّد أرضهُ وأنفذ أمرَهُ اختار
________________
18. نهج البلاغه، خطبه185. احتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
_______________________________
آدم حبرة من خلقه…(19)
پس از آن که حق تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت، آدم را برگزید و او را افضل و برتر از سایر مخلوقاتش گردانید.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام در کلامی دیگر راجع به انسان میفرماید:
ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض وسهلها وعذبها سبخها، تربة سنّها بالماء حتّی خلصت ولاطها بالبلة حتی لزََبَتْ فجبل منها صورة ذات احناء ووصول وأعضاء وفصول، أجمدها حتّی استمسکت واصلدها حتی صلصلت، لوقت معدود وأمد معلوم، ثمّ نفخ فیها من روحه فمثُلت إنساناً ذا أذهان یجیلها، وفکر یتصرّف بها وجوارح یختدمها وأدوات یُقلّبها ومعرفة یَفرق بها بین الحقّ والباطل والأذواق والمشام و الألوان و الأجناس، معجوناً بطینة الألوان المختلفة والأشباه الموءتلفة والأضداد المتعادیة والأخلاط المتباینة من الحرّ والبرد والبلّة وا لجمود.(20)
سپس خدای با عظمت، از زمین گونهگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار. بر آن خاک آب ریخت تا پاک شود و با تری محبتاش بیامیخت تا چسبناک شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندامهای بایسته، و عضوهای جدا و به یکدیگر پیوسته آن را بخشکانید تا یک لخت شد و زمانیاش بداشت تا سخت شد، چنان که اگر بادی بدان میوزرید بانگش به گوش میرسید پس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید. خداوند ذهنها که در آن ذهنها را به کار گیرد و اندیشهای که تصرف او را پذیرد، با دست و پایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او، با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند و مزهها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند. آمیخته با طبیعتهای متضاد و سرکش و آمیزهای با هم ناخوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته و حیرت همه را بر انگیخته.
_______________________________
19. نهج البلاغه،خطبه 90؛ بحارالأنوار:57/112/90.
20. نهج البلاغه، خطبه 1؛ بحارالأنوار:11/122/6؛ جواهر المطالب:2/161/137.
_______________________________
3. برهان غایی
تأکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم میباشد تا ناظم حکیم را برای کل عالم اثبات کند. چنین هماهنگی را میتوان از ارتباط و سازواری اجزاء عالم با همدیگر به اثبات رساند.امیرالموءمنین در بیانات خود بر این هماهنگی تأکید میورزند.
الف: ثمّ أنشأ الخلق أنشأ… احال الأشیاء لأوقاتها ولام بین مختلفاتها.(21)
خداوند آفرینش را آغاز کرد… همه چیز را در زنجیره زمان به نظم کشید و اجزاء مخالف را با هم ساز وار ساخت.
ب: وبمقارنته بین الأشیاء عُرِف أن لا قرین له. ضادّ النّور بالظُّلمة والوضوحَ بالبُهْمَة والجمودَ بالبللِ والحَرور بالصَّرد. مُوءّلِّف بین متعادیاتها. مقارن بین متبایناتها مقرِّب بین متباعداتها . مفرِّق بین متدانیاتها.(22)
و با سازواری که میان چیزها پدید آورد، دانسته شد که برای او قرینی توان تصور کرد. روشنی را ضد تاریکی قرار داد و سپیدی را ضد سیاهی، و تری را مخالف خشکی و گرمی را مخالف سردی نهاد وناسازواریهای طبیعت با یکدیگر سازواری دهنده است. و جداها از هم را نزدیک کننده و دورها از یکدیگر را نزدیک سازنده، و نزدیکها را جدا گرداننده.
ج: فأقامَ من الأشیاء أوَدَها . ونَهَجَ حدُودَها ولاءَم بقُدرَته بین متضادِّها. ووَصلَ أسبابَ قراینها. وفرَّقها أجناساً مختلفاتٍ فی الحدود والاقرار والغرائز والهیئات. بدایا خلائق أحکمَ صُنْعَها وفَطَرها علی ما أرادَ وابتدعها.(23)
پس کجیهای هر چیز را راست کرد، و مرزهای هر یک را برابر آورد. و ناهماهنگها را به قدرت خود هماهنگ ساخته و طرح هر یک را در آنچه مناسب آن بود، انداخت، و آن را جنسهایی کرد از شماره برون در حد و اندازه و غریزه و هیئتهای گونهگون، پدیدههایی که آفرینش آنها را استوار کرد، و هر یکی را به سرشتی
_______________________________
21.نهج البلاغه، خطبه1.
22. نهج البلاغه، خطبه186.
23. نهج البلاغه،خطبه 91.
_______________________________
که خود خواست درآورد.
د: امیرالموءمنین علیعلیه السلام درباره آفرینش آسمان میگوید:
نَظَمَ بلا تعلیق رهوات فَرَجها. ولاحَمَ صدوعَ انفراجها ووَشَّج بینها و بین أزواجها….
ناداها بعد إذ هی دخان فالتَحَمَتْ عُری أشراجها وفَتَقَ بعدَ الارتتاق صوامت أبوابها… وجعل شمسها آیة مبصرة لنهارها وقمرها آیةً ممحوّة من لیلها وأجراهُما فی مناقِل مَجراهُما وقدّر سیرَهما فی مدارجِ دَرَجِهما. لیُمیِّز بین اللیل والنّهار بهما. ولیُعلَمَ عَدَدُ السِّنین والحساب بمقادیرها.(24)
گشادگی و تنگی و پست و بلندیها را منظم کرد، و شکافهای آن را به هم آورد! و هر یک را با آنچه جفت آن بود پیوند نمود…
… آسمان را که دودی بود متراکم بخواند بیامد و سر بر خط گذاشت و هر جزء آن جزء دیگری را نگاه داشت. پس، درهای بسته آن را بگشاد… و آفتاب را آیتی کرد روشن کننده که به روز درآید، و ماه را آیتی که تاریکی شب، نور آن بزداید. پس آفتاب و ماه را در منزلأَههاشان روان فرمود، و مدت گردش آن دو را در خانهها معین نمود تا بدین گردش، روز را از شب داند و حساب سالیان و اندازهگیری زمان را توانند.
ه: امیرالموءمنینعلیه السلام در مورد آفرینش زمین میفرمایند:
وأنشأ الأرض فامسَکها من غیر اشتغال وارساها علی غیر قرار وأقامها بغیر قوائم، ورفعها بغیر دعائم. وحصّنها من الأود و الاعوجاج، ومنعها من التّهافت والانفراج. ارسی أوتادها وصَرَب أسدادها،واستفاض عیونها وخدّ أودیتها، فلم یهن ما بناهُ ولا ضَعُفَ ما قوّاه…(25)
زمین را پدید آورد و نگاهش داشت، بی آن که خود را بدان مشغول دارد، و بر جایش ایستاده گرداند، بی آن که آن را بر چیزی استوار بگذارد؛ و برپایش
_______________________________
24.نهج البلاغه، خطبه91؛ بحارالأنوار:57/108/90.
25. نهج البلاغه، خطبه 186؛ احتجاج:1/477/116؛ بحارالأنوار:4/255/8.
_______________________________
داشت بی پایهها، و بالا بردش بی استوانهها، و نگاهش داشت از کجی و خمیدن، و باز داشت آن را از افتادن و شکافته گردیدن میخهای آن را استوار ساخت و سدها را گرداگردش برافروخت، چشمههای آن را روان گردانید و درههای آن را بشکافانید آنچه را ساخته سست نگردید و ناتوان نشد آن را که نیرویش بخشید….
و و فَسح بین الجوِّ وبینها وأعدّ الهواء متنسَّما لساکنها. وأخرج إلیها أهلها علی تمام مرافقها ثمّ لم یدع جرز الأرض التی نقصرُ میاهُ العیون عن روابیها ولا تَجِدُ جداولُ الأنهار ذریعةً إلی بلوغها حتّی أنشأ لها ناشئة سحابٍ تحیی مواتها وتستخرج نباتها.(26)
پس خدای، فضای میان زمین و آسمان را فراخ ساخت، و هوا را برای نفس کشیدن بپرداخت. و اهل زمین را در آن ساکن فرمود، با آنچه بایسته آنان میبود، و زمینهای خشک را، که آب چشمهها نتوانست خود را به پستی و بلندیهای آن رساند، و جویهای خرد و بزرگ در رسیدن بدان زمینها درمانَد، وانگذاشت. ابرهایی آفرید و بر آن زمینها بگماشت تا مرده آن را زنده گرداند و گیاه آن را برویاند.
ز: امیرالموءمنین علیعلیه السلام بعد از خلقت آسمان و زمین وآمادگی زمین برای سکونت، انسان را خلق کرد:
فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ وأنفَذَ أمرَهُ اختار آدم علیه السلام خیرةً من خلقه.(27)
پس چون زمین خود را بگسترد و فرمان خویش روان کرد، از میان آفریدگان آدم را برگزید.
وَقَدَّر الأرزاق فکَثَرها وقلّلها. وقسّمها علی الضِّیقِ والسّعة فعدَل فیها لیبتلی من أراد بمیسورها ومعسورها….(28)
روزیها را مقدر کرد، برخی اندک و برخی فراوان دستهای در تنگی و دستهای در زندگانی فراخ و آسان . قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار.
ج: امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی
_______________________________
26. نهج البلاغه، خطبه 91.
27. نهج البلاغه، خطبه 211؛ بحارالأنوار:57/38/15.
28. همان.
_______________________________
میفرمایند: خداوند هماهنگی بین غذای نوزاد و شیر مادر برقرار کرده است:
مَن هداک لاجتراء الغذاء من ثدی اُمّک.(29)
پس چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت رهنمون گشت.
قرآن نیز از هماهنگی بین عالم خبر میدهد که به دو نمونه آن اشاره میکنیم:
1.«وَمِنْ آیاتِهِ اگنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اگنْفُسِکُمْ اگزواجاً لِتَسْکُنُوا اِلیها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَودّةً ورَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاعلیها السلامیات لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون».(30)
«از نشانههای او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است».
2. «هُوَ الَّذِی اگنْزَلَ مِنَ السَّماء ماءً فَاگخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیءٍ فَاگخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوان دانِیَة وَجَنات اِلی ثَمَرِهِ اِذا اگثْمَرَ وَیَنْعِهِ اِنَّ فی ذلِکُمْ لاعلیها السلامیاتٍ لِقَومٍ یُوءْمِنُون».(31)
«و اوست کسی که از آسمان ، آبی فرود آورد، پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن، دانههای متراکمی برمیآوریم. و از شکوفه درخت خرما خوشههایی است نزدیک به هم، و نیز باغهایی از انگور و زیتون انار همانند و غیر همانند خارج نمودیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان میآورند نشانههاست.
بنابراین از مجموع آیات و روایات امیرالموءمنین علیعلیه السلام برمیآید که حضرت به هماهنگی مجموع عالم نظر دارند. و این مجموعه هماهنگ را جز خدا، هماهنگ نکرده است.
مزیت برهان غایی بر برهان نظم در
_______________________________
29.نهج البلاغه، خطبه163.
30. سوره روم/21.
31. سوره انعام/99.
_______________________________
این است که علوم تجربی نمیتواند به این سوءال که چرا جهان این گونه هماهنگ است؟ یا چرا جهان به عنوان یک کل وجود دارد پاسخ مناسبی بدهد. یعنی مزیت برهان غایی بر برهان نظم در این است که ممکن است موارد جزیی نظم را بتوان توجیه علمی کرد ولی هماهنگی کل عالم را نمیتوان. ثانیاً رابطه جهان به عنوان یک کل با هماهنگ کننده آن تحقیق پذیر تجربی نیست زیرا هیچ روشی برای مشاهده ارتباط جهان مادی به عنوان یک کل یا چیزی خارج از آن وجود ندارد. بنابراین هیچ تبیین علمی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی برهان غایی شود.
همچنین میتوانیم با برهان غایی یعنی از هماهنگی و رابطه متقابل بخشهای مختلف جهان چونان یک ساختار مصنوع پی به یگانگی ناظم آن ببریم چنانچه در قرآن میخوانیم:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلهة اِلاّ الله لَفَسَدَتا».(32)
اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله وجود داشت، تباه میشدند.
امّا با برهان نظم نمیتوان به یگانگی ناظم پی برد.
امّا ناظم حکیم این مجموعههای منظم کسی جز خداوند نیست که با تدبیر حکیمانه خود این جهان را منظم آفریده است. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی میفرمایند : اگر همه موجودات زنده، اعم از پرندگان و چارپایان و … و انواع گوناگون هوشمند یا کم هوش جانداران گرد هم آیند هرگز قدرت ایجاد پشهای را نخواهند داشت و راه ایجاد آن را نتوانند شناخت و عقول آنها در راه یافتن به اسرار این موجود سرگشته خواهد ماند.
ولو اجتمع جمیع حیوانها من طیرها وبهائمها، وما کان من مُراحِها وسائمها وأصناف اسناخها وأجناسها ومتبلِّدة اُممها واکیاسها علی احداث بعوضة ما قدرت علی احداثها ولا عرَفَتْ کیف السبیلُ إلی ایجادها ولتحیرتُ عقولها فی علم ذلک وتاهت.(33)
_______________________________
32. انبیاء/22.
33. نهج البلاغه، خطبه 186.
_______________________________
بنابراین از دیدگاه امیرالموءمنین علیعلیه السلام ناظم همان آفریدگار همه موجودات است، یعنی هیچ موجود زنده مخلوقی قادر به ایجاد چنین نظمی در موجودات عالم نیست.
در پایان برهان نظم به چندی از اشکالات بر این برهان پاسخ میدهیم:
1. مفهوم نظم، مفهوم روشنی نیست و انسانها برداشت یکسانی از آن ندارند. پدیدهای که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری غیر از آن است. مثلاً تابلویی که برای مشاهده کنندهای منظم به نظر میرسد برای دیگری بینظم جلوه میکند(34) یا لکههای جوهری که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری منظم به نظر نمیرسد.(35)
پاسخ: اوّلاً با توجه به اقسام مختلف نظم یعنی نظم زیباشناختی، نظم علّی، و نظم غایی روشن میشود که مواردی از نظم وجود دارند مثل نظم غایی که همه اجزاء در یک هماهنگی کامل در پی ایجاد یک نتیجه میباشند. چنین مواردی بدون شک منظمند. موجودات زنده نظیر انسان، جانوران، پرندگان، مصادیقی از چنین نظمی هستند که هیچ کسی شک و شبههای در آن ندارد و مانند تابلو نقاشی نیست که به نظر کسی منظم و به نظر دیگری غیر منظم جلوه کند.
ثانیاً: همه تابلوهای نقاشی چنین نیستند که به نظر بعضی منظم و به نظر بعضی دیگر غیر منظم جلوه کند. بلکه تابلوهای نقاشی بر دو دستهاند یک دسته از آنها تابلوهایی است که همه در آن متفقند که منظم و زیبا میباشد و دسته دیگر ممکن است مصداق پرسش فوق باشد ولی آیا میتوان حکم یک قسم کوچکی از اقسام نظم را به بقیه سرایت داد؟ هرگز.
2. هیوم میگوید: برهان نظم از برهان تشبیه و تمثیل بهره جسته است. یعنی انسانها از تجربه آموختهاند که
_______________________________
34. John Hospers An Introduction toPhilosophical Analysis، P،954
35. David Pailin، Groundwork of Philosphy of Religion، P،861
_______________________________
مصنوعات بشری نتیجه طرح و تدبیر ناظم میباشد. پس نتیجه گرفتهاند که موجودات طبیعی نیز از روی فکر واندیشه ساخته شدهاند یعنی احتیاج به طراح وناظم دارند. بنابراین از مماثلت و تشبیه بین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی چنین نتیجهگیری شده است. امّا هیوم میگوید ما از تجربه آموختهایم که مصنوعات انسانی نتیجه طرح و تدبیر است ولی ما چنین تجربهای از موجودات طبیعی نداریم که چگونه به وجود آمدهاند شاید بر اثر تولید مثل بیولوژیکی به وجود آمدهاند.(36)
پاسخ: پشتوانه این تشابه بین مصنوعات انسانی و موجودات طبیعی صرف تمثیل نیست تا اشکال هیوم وارد باشد، بلکه پشتوانه واقعی این موارد سنخیت بین علت و معلول است یعنی معلول خاص باید از علت خاصی ناشی شود نه از هر علتی. یعنی یک کتاب پیشرفته ریاضی محصول فکر یک ریاضیدان است نه محصول یک فرد بیسواد یا غیر متخصص آن فن. قاعده سنخیت یک قاعده عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه ندارد. بلکه عقل با مشاهده یک طرف، طرف دیگر را نتیجه میگیرد. ما میگوییم مصنوعات بشری مصداقی از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخیت معلول منظم باید از علت و فاعل حکیم و با تدبیری صادر شده باشد، همین قاعده سنخیت در مورد طبیعت و پدیدههای آن نیز صادق وجاری است یعنی چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخیت باید علت آن حکیم وعالم باشد. بنابراین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون سنخیت هستند و تشبیه و تمثیل، اساس شباهت آنها نیست. از این رو، مدافعان برهان نظم از صرف تمثیل استفاده نمیکنند.
امّا در مورد تولید مثل میتوان گفت که چنین تبیینی قانع کننده نیست زیرا تولید مثل عبارت است از تکثیر فرد دیگری از همان نوع. بنابراین پای موجود دیگر از
_______________________________
36. J. L. Mackie، The Miracle of Theism، oxford، P،731
_______________________________
همان نوع به میان میآید که در مورد آن دقیقاً همان سوءال مطرح میشود. بنابراین این فرضیه که نظم در عالم محصول طراحی ناظم حکیم و عالم جهان است معقولترین و قانع کنندهترین فرضیه است.
3. نظریه تکاملی داروین، جایگزینی برای تبیین توحیدی برهان نظم است.
مطابق نظریه داروین، ساختارهای موجودات زنده امروزی، بر اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات سادهتر ناشی شدهاند. در این نظریه همانطور که از زمان داروین عرضه شده است، دو عامل نقش اساسی دارند:
1. جهشها یا موتاسیونها.
2. ازدیاد نسل.
بر اساس این نظریه، ما مجموعهای از عوامل طبیعی محض خواهیم داشت که با عملکرد آنها، جهان زنده مدام در جهت سازگاری بیشتر و بیشتر متحول میشود.(37)
پاسخ: نظریه داروین نمیتواند تبیین کاملی از وجود نظام غایی در جهان ارائه دهد، بلکه صرفاً بیانگر این است که چگونه بعضی از موجودات یعنی موجودات زنده پیچیدهتر از بعضی دیگر یعنی موجودات زنده سادهتر حاصل شدهاند و درباره منشأ سادهترین موجودات چیزی نمیگوید. بنابراین به تنهایی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی باشد.
مسأله دیگر آن است که نظریات علمی، موضع فلسفی خاصی را القا نمیکنند بلکه نسبت به مسایل فلسفی بیطرف هستند. دانشمندان فقط رابطه و تأثیر بین دو پدیدهی تجربه پذیر را میتوانند مورد بحث قرار دهند و در حوزهی ورای حوزه تجربه به علت تجربه ناپذیر بودن به عنوان دانشنمند حق اظهار نظر ندارند. مثلاً در مورد همین نظریه داروین، نهایت چیزی که دانشمندان میتوانند
_______________________________
37.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 79.
_______________________________
بگویند این است که ما مشاهده میکنیم که موجودات زنده پیچیدهتر از موجودات زنده سادهتر به وجود آمدهاند بدون این که بگویند تنها توجیه و تبیین همین است.
اگر دانشمندان و هر کس دیگری بگوید تنها توجیه و تبیین به وجود آمدن موجودات زنده پیچیدهتر همین است یا این نظریه بهترین فرضیه است، یک دیدگاه فلسفی را اظهار نموده است که از حوزه علوم تجربی خارج شده است، یعنی این که اعتقاد دارد که تنها جهان قابل تصور همین حوزه تجربه است و هیچ عامل دیگر غیر تجربی دخیل در این مسأله نیست. این مسألهای نیست که بتوان به سهولت از نظریه داروین یا هر نظریه علمی دیگر استخراج کرد. پس نظریه داروین در مورد اثبات و انکار حوزه غیر تجربی حق اظهار نظر ندارد. این که این روند تکامل نیاز به ناظم دارد یا نه امر دیگری است که باید جداگانه مورد بحث قرار داد. هم چنین در صورت صحت نظریه داروین، این نظریه مبطل نظریه ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریه ناظم الهی تاکنون عقیده داشت که ناظم الهی طرحهای آنی و کوتاه مدت را برای طرح خود در نظر گرفته است حال میتوانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیدهتر طرح بلند مدتی را برگزیده است و این طور نیست که با کم و زیاد شدن زمان اصل نیاز به ناظم از بین برود، فی المثل اگر یک طرح و پروژه ساختمانی و یک دایرة المعارف بزرگ در مدت کوتاهی نوشته شود بگوییم احتیاج به طراح و نویسنده دارد ولی اگر بیش از سالهای متعارف طول بکشد بگوییم دیگر نیازی به طراح و نویسنده ندارد. پس کم و زیاد شدن زمان، اصل نیاز به وجود ناظم را برطرف نمیسازد.
بنابراین متقنترین و بهترین فرضیه برای تبیین نظم عالم این است که بگوییم چنین نظمی، معلوم ناظم الهی است که با دست توانای خود این چنین آنها را خلق کرده است.