پیلتن اسب چرا با رخ مات آمده ای

غیرفعال کردن و فعال کردن مجدد حالت چسباندن نوار ابزار در بالای صفحات نوار ابزار راهنما اشعار و ابیات توسط کاربر پیشخان برجسته شده توسط کاربر اعلان‌های کاربر ادامه خواندن (تاریخچه) خروج از حساب کاربری گنجور به پایین صفحه اسلاید صفحه به بالا اسلاید صفحه به بالا اسلاید به اطلاعات شعر بخش Slide to Poem Borders بخش اسلاید به تصاویر نسخه های خطی، چاپ و نقاشی آثار هنری مرتبط با شعر اسلاید به آهنگ ها و آهنگ های موسیقی مرتبط با شعر اسلاید به بخش شعرهای قافیه اسلاید به خواندن شعر فعال یا غیرفعال کردن پیمایش خودکار به خط مرتبط با مکان فعلی خواندن فعال یا غیرفعال کردن شماره گذاری خطوط، کپی آدرس شعر فعلی به گنجور، کپی متن شعر فعلی به گنجور، اشتراک گذاری متن شعر فعلی به گنجور، مطابقت شعر فعلی با گنجور بر اساس وزن و قافیه، مشاهده شعر بر اساس قالب بندی کتاب قدیمی (فقط در مرورگرهای دسکتاپ یا دستگاه هایی با عرض مناسب) مشاهده شعر فعلی، ویرایش شعر فعلی، ویرایش خلاصه یا ترجمه ساده نثر، ابیات شعر فعلی، شعر قبلی یا بخش بعدی شعر

اشعار زیبا در مورد شهدای امام حسین (ع)

ذوالجناح چه خبر؟

اسب پیلتون، چرا با صورت مرده آمدی؟

شاه را شکست دادی و فقط به زفرات آمدی

ای فارس! رهبر کاروان شما را کشتند؟

که بی کاروان و آتش و آه آمدی

آیا شما همانی هستید که ما را زمین زدید؟

متاسفم

ما یتیمان با درد بی پدری چه کنیم؟

بدتر از بی پدری، فقر، خون جگر

زائران همه جمع شده اند

پس حسین فاطمه کجا رفت؟

حجاج یکدفعه رفتند

پس چرا به کربلا رفت؟

به جای مو، سر می دهد

قاسم و عباس و اکبر داده اند

سفر حج ایشان صفا باخنجر است

قبر او قبر علی اصغر است

گریه غمگین

پیش پا افتاده ای دل! بنال که چهل ساله شد

تخت را گرفت که از غمش می لرزید

پیش پا افتاده ای دل! نوا نینوا

گلستان کرده زینب کربلا

پیش پا افتاده ای دل! صدای غم آمد

فلاک مثل زینب کبری ندید

هوای کربلا

بار دیگر مرغ جانم هوای کربلا را اسیر کرده و دل شکسته ام را آزار داده است.

درد گذشته اشک بر لبانم جاری شد عزیزم که هر کاری کردم از کربلا رفتم.

تمام شد، تو فدای آن دوستی که بوسه علی مرتضی را در اشک غرق کرد.

او نمی خواست آن دست را از زانوهای دوستش جدا کند، حتی اگر تیغه دشمن زاپرش را جدا کند.

جز اینکه اکبر دو نفر را برای داور ندید، چه شد که حریف ناباورش دو نفر شد؟

همه جوان ها باید حنا زاخون را ببندند که تسلیم خون مجتبی یتیم شد.

فدای لبهای این جوان که در نماز زاخون وضو گرفت و اکبر را الگو گرفت.

فدای کودکی که در مرگ جان نثاری چشمانش را بست و دولاب را خنداند.

فداکاری این شهید که زیر تیغ قاتل بریده شد و برای شیعیان دعا کرد.

فدای تن پاکی که تکه تکه شد، فریاد خونش به نام حسین.

هر که عاشق حسین شود مقام دارد

او در بین مردم راز احترام بسیار مقدسی دارد

مکتب عشق حسینی بین هفتاد و دو ملت

تعجب کرد که هفتاد و دو جانباز دارد

من برای چنین هنگی به عنوان پیشاهنگ ارتش دعا می کنم

مثل اصغر یک بچه شش ماهه سرباز دارد

ای کاش حرم کربلاست

خوشحالم که استاد خوب و مومنی دارم

هر که هستم یا هر چه هستم آقا فقط تو را دارم

این بار صادقانه می گویم، دوستت دارم

دوست دارم بدونی آقا چقدر دوستت دارم

هر شب به عشق تو به صحرا می روم

دستت را روی قلبم بگذار تا آرام شوم

اگر نیایی حسین من زود می میرم

هر جا نام تو آمد کربلای ماست

این معجزه ای از جانب پروردگار امین ماست

کربلایی دلم برات تنگ شده چیکار کنم؟

سرش روی گل هایی که مانند نیزه چیده شده اند قرار دارد

سپیده دم خون از افق دمیده می شود
تنها بانوی آچورا پرچم بر دوش
در ماتم به نخل سبز می چسبد
وسط خیمه ی سوخته 7998 می ماند مثل خیمه ی من 557578 آهویی که به دست مردم کشته می شود
شب گوش یتیمان است سیلی
لاله ها را با خنجر پاره می گذارد که حوری ضریح است
که رنج نود سال نود
به او دیده می شود 7575759999888 SAQHA IMF 759 IM بازگرداندن
باقی مانده است خم شده زیر یوغ چهار قمر
8888 فدای شوم شهیدی که بر لب فرات مانده 7575759999888 آرام گرفته در آفتاب با خون 75757 599988 چرا خونی است؟ رجوع کنید به
حکایت احد و اشک چشمان خون آلودش
انتزاعی می ماند به ستاره های اطراف

مرتبط:  چرا باید میهن خود را دوست داشته باشیم

گفت سالار شهیدان مصیبت دیده / با این قافله به سوی هلاکت می رویم
سراب دو عالم به ما می پیوندد / شور یعقوب کنان یوسف را می طلبیم.

گفت: اگر چه تشنگی استخوان‌ها و پایه‌هایم را بریده، در زیر شمشیر و در دام بلا افتاده‌ام.

من هدف تیری هستم و پرهایم را مانند ساعت فاخته پهن می کنم.

در میدان بودم بی روزگار، قوس / دوستم کشته شد و من به وجودش مقید شدم. / طائر گلشن قدسم شرح دهم جدایی چیست
که در این دام تصادف افتادم.

پلاک روی سینه ام اگر لایه سوم بشکند / سرم از دور شهر به شهر سفر کند
از شادی حضور فقط از خودم ترسیدم / سایه و نبود توبی و غلمان و قد هور
در هوای هولناکی که تو از خاطرم محو کردی

تا در این شب بدرخشی عزیزم خون دلم را میخورم و آتش را میگذارم
پرده را بگشا و از دیدن نویسنده لذت ببرم / جز قات بر دلم چیزی نیست رفیق
چه کنم؟ معلمم چیز دیگری به من یاد نداد

عطش وصالش دلم را آتش کرده است / شربت مرگ می خواهم و جانم مرده است. ________شعر علامه طباطبایی

مطالب مشابه :

فکر کردن به مرگ

اندیشیدن به مرگ – جملات زیبا جملات فلسفی – جملات زیبا و ماندگار – شعرهای ماندگار

جملات زیبا در مورد خدا

جملات بسیار زیبا در مورد خدا، جملات زیبا در مورد زندگی و مرگ، جملات و شعرها

اشعار زیبا در مورد امام حسین (ع)

اشعار زیبا از تشنگی وصال، آتشی در دلم برافروخت / شربت مرگ. اشعاری نیز در این باره وجود دارد

جملات زیبا در مورد خدا

جملات زیبا در مورد خدا – جملات زیبا جملات زیبا در مورد زندگی و مرگ جملات و اشعار

اشعار زیبا در مورد شهدا

شعرهای زیبا در مورد مرگ ما. و

جملات زیبا در مورد دوستان

جملات زیبا در مورد یک دوست – جملات زیبا، جملات زیبا در مورد زندگی و مرگ، نقل قول ها و شعرها

مرگ و رستاخیز در اشعار فریدون مشیری

موضوع مرگ در اشعار بسیار تاثیرگذار مشیری با لحنی ساده و زیبا و با

شعری زیبا در مورد کوروش کبیر (ع)

پس از مرگ بدنم سخنان بزرگان جهان در ذی القرنین در قرآن شعر زیبا در

برچسب :
اشعار زیبا در مورد مرگ

نویسنده: علیرضا زمان انتشار: 7 اسفند 1400 ساعت 16:54.

در این مطلب شعری در مورد زیارت عاشورا می خوانید.

عکاس: عباس

نوامبر 2013

حرم مطهر آقا اباعبدالله الحسین و شش گوشه زیبا

تا سحر پشت شش خم ماندم

گریه گریه کمیل می خواندم

نیمه های شب ناگهان مست شدم

هنوز عطر سیب را به یاد دارم

تو این درد و این غم را می دانی

گاهی به خودم می گویم

کاش از درد دوری میکردم

کربلا را ندیده بودم… دوست دارم…

خدایا کربلا را بیامرز

#امام_تنها #کربلا

http://www.afsaran.ir/link/1007866

+

نوشته شده در جمعه پنجم تیر ۱۳۹۳ ساعت ۴:۴۲ توسط عاشق کربلا

اگر دلت شکست به حسین زنگ بزن

اگر حوصله و خسته هستی به حسین زنگ بزن

در این بهار پرستش بهار را می شناسم

حتی اگر پر شکسته ای به حسین زنگ بزن

سحر بود و سحر شد، چرا شبیه جغد شبی؟

لب های آواز بسته حسین را می خواند

تو مرا با اندوه به زانو در آوردی

چرا غمگینی و به حسین زنگ میزنی؟

اگر باغ را به خاطر کربلایش می‌خواهی

حسین را صدا کن دلی که از همه جداست

+

نوشته شده در چهارشنبه 24 آبان 1392 ساعت 18:40 توسط عاشق کربلا|

حب الحسین رشته تحصیلی شماست

مکتب عشق و جنون شهر کربلاست

شما در زمینه حسینیه موفق هستید

موضوع بحث سینه پای روضه هاست

گواهینامه شما را تا روز محشر نمی دهند

برگه قبولی همه در پرونده خداست

در پایین فایل هر فرد نوشته شده است

این مهر قرمز، مهر قیصر کربلاست

ماهشیر در جانان فریاد می زند

مرتبط:  چرا بعد از زدن واکسن باید مایعات بخوریم

مردم ندیدید استاد ما کجاست؟

فقط به خاطر عشق اوست که به اینجا رسیدیم

جنت بدون حضرت ارباب بی ادبی است

ناگهان جبرئیل امین ناله می کند

آقا حسین هم همین آدم است

ماهشیر باز هم غمگین است

خدا خیرتون بده اونجا…

#امام_تنها+

نوشته شده در یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 10:32 توسط عاشق کربلا |

اگر دلت گرفته شود…

مهم نیست……

چه کودک باشید چه بزرگسال!

چه پیر باشی چه جوان!

ثروتمند باشید یا فقیر!

همه اینها یک چیز مشترک دارند:

دلی که گرفت و هیچکس نفهمید…

*اسلام علیک یا سیدالشهدا(ع)*

+

نوشته شده در شنبه هفتم مهر 1392 ساعت 12:0 توسط عاشق کربلا|

وقتی دلت برای کسی تنگ می شود

غیر از او دنیا جلوی چشمت محو می شود. نسیم در ذهن شما نت های یک آبشار آرام را می نوازد و تبدیل به آهنگ می شود. وزن قلب شما چگونه با ابیات آن در غزل هماهنگ می شود؟ سنگ می شود، وقتی دلت برای کسی تنگ می شود روحت به خاطرات پرواز می کند…

+

نوشته شده در جمعه 17 شهریور 1392 ساعت 12:53 توسط عاشق کربلا

کربلا قبله دل ماست، خدا می داند / آرزوی دیدن آن است، خدا می داند

+

نوشته شده در سه شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 13:30 توسط عاشق کربلا

بار دیگر مرغ جانم هوای کربلا کرد / دل شکسته ام را اسیر و آزار داد.

+

نوشته شده در سه شنبه 24 اسفند 1391 ساعت 1:3 توسط عاشق کربلایی

من رقیه دختر شیرین زبان شاه دین هستم.
من غنچه پژمرده باغ امیرالمومنین هستم.
دو دنیا در نمازند، به دست کوچک من نیاز دارند. یک خط از توضیحات کتابم بخوان
دوستت دارم عزیزم دوستت دارم
کربلا روز عاشورا گرفتارم
دور در می گردم در تنگنا هستم 75757599988 من هم زن هستم شیرین من، شیرین من
نوگل اولین و آخرین عشق من است

+

نوشته شده در پنجشنبه 9 دی 1390 ساعت 12:9 توسط عاشق کربلایی

بگذار بمیرم و تو را تنها نبینم

خودت را روی سینه بیابان تنها نبینی

امشب بیا گلویت را می بوسم

میتونم از غم بمیرم و فردا نبینمت

می ترسم از آن طرف به گودال نگاه کنم

دعا میکنم اونجا نبینمت

من غمگین نیستم، هر چند بدنم را نی نیش زده است

قسم خوردم که تو را با نی نبینم

امشب و شام بعدی برام دعا کن

خودت را برهنه بر دامن زهرا نبینی

شعر از: حسن لطفی

+

نوشته شده در جمعه هجدهم دی ۱۳۹۰ ساعت ۲۱:۲۷ توسط عاشق کربلا|

ذوالجناح چه خبر؟

اسب پیلتون، چرا با صورت مرده آمدی؟

شاه را شکست دادی و فقط به زفرات آمدی

ای فارس! رهبر کاروان شما را کشتند؟

که بی کاروان و آتش و آه آمدی

آیا شما همانی هستید که ما را زمین زدید؟

متاسفم

ما یتیمان با درد بی پدری چه کنیم؟

بدتر از بی پدری، فقر، خون جگر

+

نوشته شده در سه شنبه 16 آذر 1391 ساعت 11:13 توسط عاشق کربلایی

هیچ کس بر امام حسین علیه السلام گریه نمی کند مگر اینکه به حضرت فاطمه علیها السلام نزدیک شده و او را در گریه او یاری کرده و به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شده و حق همه ما (ائمه) را ادا نکرده است. . .

با این اشک ها و ناله ها می توان بیان کرد یا اباعبدالله علیه السلام اگر آن روز نبودیم که تو را یاری کنیم و جان خود را فدای تو کنیم، اما با آه و ناله، تو را برای ظهور یاری می کنیم. انتقام جوی تو

امام صادق علیه السلام: من خود را از شهدای کربلا نمی دانم و اجر خود را کمتر از ثواب آنها نمی دانم، زیرا قصدم کمک به آنهاست (ای کاش در آن روز شهید می شدم) آن روز (آچورا) را دیده بود.

علاوه بر این، می گویند: «علاوه بر این، شیعیان ما همگی شهید هستند، حتی اگر در بستر خود بمیرند.

+

نوشته شده در یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۳۴ توسط عاشق کربلا|

بیایید عهد ببندیم و از امروز 10 دقیقه از بیست و چهار ساعت را در عزای مصیبت امام حسین (ع) و مادر مظلومش حضرت فاطمه (س) بگذرانیم، بگوییم فردا دیر است، هر لحظه کاروان مرگ خواهد بود. برسید که امام حسین (علیه السلام) فرمود: ای فرزند آدم، تو در همان لحظه ای در زندگی هستی که بعد از گذشت یک روز بخشی از وجودت از بین می رود.

مرتبط:  چرا طارمی در بازی با لاتزیو نیمکت نشین شد

+

نوشته شده در شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۲۱:۱۰ توسط عاشق کربلا|

من دیوارهای بن بست بودم

با فرزندم در انتهای بن بست

طوفان شد و هر دو از ترس می لرزیدیم

لعنت به این زمان بن بست

پایم روی سنگی گیر کرد و کوزه ام افتاد

گیر کردم

تو گودی زیر چشمم میبینی

گودال سرخ کربلا، بن بست

گریه کرد، گل خانه حیدر

از ناله و غریبی بن بست

دیدم حسن خیلی دنبال این گوشواره می گردد

با چشمانی که هر کجای بن بست می گریند

او مرا از قعر دریای بلا نجات داد

من به او می گویم کاپیتان بن بست

تا روز محشر اشک می ریزند

با اشعار داستان بدون خروج

بر صورت سینه های زنانم بین هر نماز

جغرافیای بن بست حک شده است

+

نوشته شده در دوشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۵۲ توسط عاشق کربلا|

قاضی، قاضی، قاضی نمی آید، چرا؟

باغبان نمی آید، چرا؟

چرا سوره کوثر به دل نمی آید؟

صبور باش سرور نمیاد چرا؟

چرا درز من از در بیرون نمی آید؟

فرش پایش پر از روح امین باشد

قائم آل عبا است که نقطه و نقطه بین را می داند

قامت مغرور ستون کاخ دین

چرا برای عذاب کافر نمی آید؟

+

نوشته شده در جمعه پنجم اسفند 1390 ساعت 0:59 توسط عاشق کربلا|

بوی محرم از خیمه و پرچم می آید

فرشته ای از بهشت ​​می آید تا گریه کند

مسافران کربلا به مهمانی می روند

اگر می خواهید بمانید به کاروان بروید

مرد در کانال زنانه شما را تماشا می کند

اگر قطره ای عشق به دریاها وصل شود

نزدیک هر خانه ای به تشنه ها آب بدهید

بچه های کوچک را با لباس سقا بپوشانید

وقتی مشکی میپوشی فاطمه میاد

میگه ملائکه میایند میره حسینی

غذای نذری رو ببین چه عطری داره تو خیابون

مردم می میرند که آن را به هر خانه ای ببرند

آقا امام رضا این شخص را دوست دارد

امام حسین به او بگو شفاعتش با من بود

+

نوشته شده در یکشنبه پانزدهم آبان 1390 ساعت 0:50 توسط عاشق کربلایی

ماه عزا و ماه ماتم فرا رسید. کاروان عزاداری وارد کربلا شد<?xml:namespace prefix=o ns=”urn:schemas-microsoft-com:office:office”/?>

ماه محرم ماه عزا فرا رسید.

محرم کشتی دین واژگون شد حسین پسر زهراگرقا به خون تشنه شد.

ماه محرم فیض عام دارد، هر لحظه سرخ پیامی دارد

دوستان محرم برگشتند مشکی بپوش غصه خوردم.

حسینیان به سوگ قیام کرد، نام حسین چراغ برایمان چراغی شد.

محرم آمد و عایشم گریه کرد حسین وارد کرب و بالا شد.

تظاهرات پنج تن آل عبا جان می گیرد. هفتاد و دو نفر از بین می روند.

+

نوشته شده در جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۳۴ توسط عاشق کربلا|

زائران جمع شدند <?xml:namespace prefix=on=”urn:schemas-microsoft-com:office:office”/?>

پس حسین فاطمه کجا رفت؟

زائران به منا رفتند

پس چرا رفت کربلا ؟

به جای مو سر می دهد

قاسم و عباس و اکبر می دهند

حج ایشان صفا باخنجر

مقبره او آرامگاه علی اصغر است

+

نوشته شده در دوشنبه 25 آبان 1390 ساعت 0:48 توسط عاشق کربلایی

آمدی جانا گل دیدت دل دنیا را ربود

هر نخ فرش مو قلب دنیا را ربود

هر چند سجادی ملک به تو تعظیم می کند

هر کدام از محراب ابروها قلب جهان را ربودند

میلاد حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) بر عاشقان کربلا مبارک باد.

+

نوشته شده در پنجشنبه 25 تیر 1390 ساعت 16:54 توسط عاشق کربلا|

ای خورشید غبار زاداب را در نور تو در آغوش بگیرد، مظهر ماه در شب.

تو همان گلی هستی که از بدو تولد گلزار هستی صد بلبل به نام تو خطبه می خوانند

در آیینه ذات تو چیزی جز نور خدا نیست در چهره تابناک تو جز تجلی پروردگار نیست.

آیه مردانگی و شرم و کرامت مظهر عزت و آزادی و فضل و ادب است.

نور حق ماه بنی هاشم و شمع سیدالشهداء ثمره بوستان علی میر شجاعان عرب

سرچشمه مال و عطا مظهر اخلاص و پاکی فرزند شیر خدا نسب خسرو فرخنده

“میلاد بر همه عاشقان کربلا مبارک باد”

+

نوشته شده در چهارشنبه 24 تیر 1390 ساعت 10:0 توسط عاشق کربلایی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. خیلی جالب بود! برام تعجب برانگیز بود که چرا پیلتن اسب با رخ مات آمده ولی این مقاله خیلی خوب توضیح داده بود. حتما به دوستام هم میگم که بخونن. ممنون از مطلب خوبتون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا